چندین دعا از سالار شهیدان، حضرت امام حسین علیه السلام بر جای مانده است، اما معروفترین و بلند بالاترین آن، دعای ایشان در روز عرفه (روز نهم ذی حجه الحرام) و در صحرای سحر انگیز عرفات است.
عصر روز عرفه در عرفات، حضرت اش از خمیه بیرون آمد و با گروهی از اهل بیت و فرزندان و شیعیان با نهایت تذلل و خشوع بر جانب چپ کوه ایستادند و روی خود را مقابل کعبه گردانیدند و دستها را برابر چهره، بالا گرفتند و مانند مسکینی که با درد و اصرار و التماس، حاجتی طلبد، این دعا را خواندند.
دعای عرفهی امام حسین (ع)، مانند سایر ادعیهی منسوب به امامان معصوم (ع) سرشار از عبارتی است که انسان را با خود و معبودش، حضرت رب العالمین، آشنا میسازد.
امام حسین (ع) در دعای عرفه موضوعات مختلفی را مورد توجه قرار داده است. اولین نکته که مورد توجه قرار گرفته مدح و ثنای پروردگار است، زیرا چنین آغازی برای ایجاد رابطه میان او و خدایش بسیار مناسب است. به تعبیر دیگر کلید دعا مدح خدا است. چه، خداوند از این طریق ادب و احترام و تذلل و خداشناسی بندهاش را میستاید. پس از اینکه چنین مرحلهای سپری شد، بنده امکان آن را مییابد که از رنجهای خود با خداوند سخن بگوید و سفره دلش را پیش او بگشاید. امام اوج و شدت رغبت خود را به خدا را مطرح کرده است:"خدای من! اشتیاق به شهود جمال و جلالت دارم و به خداوندی تو شهادت داده و به ربوبیت تو اقرار میکنم و اعتراف به بازگشت به سوی تو مینمایم. آنکس که اشتیاق به دیدار تو در نهادش نیست، از هستی خود بهرهای نخواهد برد. آنکس که میل به بارگاه تو ندارد، هیچ حقیقتی نتواند او را به خود جذب نماید. "
حضرت اباعبدالله (ع) دعای عرفه را با حمد خداوند بدین صورت شروع میکند: «حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که از قضای او برای کسی سرپیچی نیست و مانعی نیست که بتواند او را از عطا منع کند و صنعت هیچ صنعتگری به پای صنعت او نمیرسد و او بخشنده بیپایان است.»
امام حسین (ع) بر این نکته پافشاری میکند که هدایت از آن خداوند است و جز او کس نمیتواند ره گم کردگان را به راه آورد. البته این هدایت پس از خواستن ما تحقق مییابد زیرا تا زمانی که شخص به این معرفت نرسد که او نیازمند هدایت الهی است، هرگز هدایت نخواهد یافت.
امام حسین (ع) نیک واقف است که راه هدایت انسان، خویشتنشناسی است، زیرا کسی که خود را نشناسد و میزان و کیفیت رحمت الاهی را نسبت به خویش نداند، به یقین راههای کسب نعمت را نیز نخواهد شناخت.
امام حسین (ع) عبودیت، بندگی و اطاعت بی، چون و چرا از دستور پروردگار را در نهاد انسان جست و جو میکند و تقویت و تکامل آن موجب تعالی انسان میداند. از نظر آن حضرت خداوند آدمی را آفریده است تا به اصالت عبودیت و نقش آن در تکامل خود پی ببرد.
آن حضرت صریحاً اعلام میکند که اطاعت از خداوند هم به لحاظ عقلی و هم به لحاظ شرعی بر او و بر همه انسانها واجب است و آدمیان باید در تحقق فرمانهای خداوند بکوشند.
«طاعت و عبادت خود را بر من واجب ساختی و آنچه پیامبران آوردند به من آموختی.»
فرمایش امام حسین (ع) زیربنای دینداری است. زیرا هیچ دینی وجود ندارد که در آن مساله مهم عبودیت مورد توجه قرار نگیرد. چه، در زبانهای عربی و عبری کلمه دین به معنای گردننهادن و در زبانهای ایران باستان به معنای وجدان آمده است که با عبودیتی که امام مطرح کرده، ارتباط نزدیکی دارد. پس سخن امام حسین (ع) دقیقاً ریشه در نهاد انسان و فلسفه دین دارد.
از نظر امام حسین (ع) خداوند موجودی است که نسبت به گفتار و رفتار بندگانش واکنش نشان میدهد. این واکنش عموماً مثبت است. اگر گاهی جنبه منفی به خود میگیرد برای بیدار کردن بندگان است و الا خداوند همیشه امیدبخش است. البته هشدار خداوند نیز خود نعمتی بزرگ است زیرا باعث بیداری میشود. ضمن اینکه خداوند گاه لطف خود را در درون قهر پنهان میکند. از این جهت است که امام (ع) به خداوند عرضه میدارد که هر زمان تو را دعوت کردهام تو اجابت کردهای.
«اگر به درگاهت دست به دعا برداشتم اجابتم کردی و اگر از تو چیزی خواستم عطا فرمودی و اگر تو را اطاعت کردم از من تقدیر کردی.»
نکته جالب در این فراز این است که امام به شکرگزاری بنده از سوی خداوند اشاره کرده است و این سخن روشن میکند که تشکر، امری دو طرفه است. البته شکرگزاری انسان هیچوقت معنای حقیقی به خود نمیگیرد زیرا خداوند با نعمتهای خود، او را ستایش و سپاسگزاری میکند.
امام حسین وقتی این سپاسگزاری از جانب خداوند را مشاهده میکند، به سپاسگزاری خود شدت بیشتر میدهد و مکرر در مکرر به سپاس از خداوند میپردازد و با عالیترین عبارات به تسیح، تقدیس و ستایش او میپردازد.
«منزه پروردگارا! تویی به وجود آورنده کائنات و برگرداننده آنها پس از برچیدهشدن از عرصه هستی. ذات و صفاتت شایسته حمد و ثنا و مجد و عظمتت فوق تصورها ست. نامهایت مقدس و نعمت هایت بزرگ. حال، بارالها! کدامین نعمتهایت را به شمارش و بیان درآورم، یا به سپاس گویی کدامین عطاهای تو قیام کنم، با اینکه آن نعمتها و عطاها بیش از آن است که شمارندگان از عهده محاسبه آنها برآیند و حافظان، توانایی علم به آنها را داشته باشند.»
امام در فراز دیگری از دعا به بیان خواستههای خود میپردازد. نکته جالب در خواستههای امام آن است که عمدهترین آنها خواستههای معنوی است و این نشان میدهد که نزد امام، معنویت در زندگی اصل است.
«پروردگارا! بارالها! بینیازی را در نفسم قرار بده و یقین را در قلبم، اخلاص را در عمل، نور را در دیدگانم و بینایی را در دینم تثبیت فرما. معبودا! مرا از اعضایی که لطف فرمودهای بهرهمند فرما. چشم و گوشم را وارث من قرار بده (تا از دوران زندگیام امتیازهای قابلذخیره برای سعادت ابدیام، تهیه نمایند.) مرا بر آن کسی که بر من ستم کرده است یاری فرما و گرفتن خونم را و انتقام آن امتیازهایی که اگر زنده میماندم کسب میکردم، بر آن ستمکار ارائه فرما و با این لطف چشمم را روشن بساز. در آن روز نهایی که قیامت نامیدهای و پایان آن آغاز ابدیت است، ما را از عهده مسئولیت درباره چشم و گوش و دیگر اعضا و قوا که به ما عنایت فرمودهای، برآور؛ همان روزی که از مسئولیت انسان سئوال میشود و از اینکه این نعمتها را کجا به کار بردهایم.
پس از تحصیل اینها برای بنده عاشق این امکان فراهم میشود که از خدا خود را بخواهد. البته چنین نعمتی وقتی به طور حقیقی درک خواهد شد که موانع آن نیز از بین برود از این جهت امام (ع) در فراز بعدی از خداوند میخواهد تا آن موانع را نیز از بین برد.
«.. خداوندا! رحیما! اندوهم را برطرف گردان و پنهان گردان و پنهانکردنیهای مرا بپوشان و گناهم را ببخشا، و شیطانم را از من دور فرما و ذمهام را از همهی تکالیف و حقوقی که بر عهده دارم آزاد بساز. خدای من! درجات عالیهای را در آخرت و دنیا نصیبم فرما.
مهمترین این موانع وسوسههای شیطان است که اگر خداوند لطف نکند انسان بهتنهایی نمیتواند از دام آن رها شود.
امام اعتراف میکند که بدون مدد گرفتن از لطف خدا نمیتواند خود را نجات دهد زیرا دام و دانهای که برای انسان گذاشته شده به غایت، زیاد است.
اما در فراز بعدی از ضعف و ناتوانی و قوت نیروهای اهریمنی به خداوند شکایت میکند و از خداوند میخواهد که هرگز او را به حال خود رها نکند؛ بلکه به غیر خود به هیچکس دیگر واگذارش نکند، زیرا تنها پناهدهنده حقیقی خداوند است.
«خدایا! مرا به که وا میگذاری؟ آیا به خویشاوندان که پیوند خویشاوندی را خواهند گسست؟ یا به بیگانه که بر من بر آشفتند؟»
بیشک یکی از معضلات انسان مرگ است. مرگ، راز بی نظیر زندگی انسان است. زیرا تنها تجربهای است که هرگز تکرار نمیپذیرد و حقیقتاً انسان نسبت به کیفیت و ذات آن جهل مطلق دارد و طبیعتاً دست انسان صد در صد از حل آن کوتاه است. از این جهت یکی از مهمترین مصادیق دعای انسان، دعا برای حل این راز و معما است. امام حسین (ع) از این مسأله غفلت نکرده از خداوند میخواهد آن را برایش حل کند. گذشت زمان نشان داد که دعای امام به بهترین وجهی اجابت شد و امام شاهد شهادت را در آغوش گرفت.
«از تو درخواست میکنم به نورت که با آن آسمان و زمین را روشن ساختی و پرده از تاریکیها برداشتی و با آن کار اولین و آخرین را اصلاح میگرداند که مرا به حال خشم و غضبت و نمیرانی و غضب خود را بر من فرود میاور!»
امام حسین (ع) دقیقاً به عجز انسان پی برده است و بر این نکته پافشاری میکند که تنها پناهگاه انسان خداوند است و هیچ موجود دیگری نمیتواند جای او را پر کند. در دشواریها وقتی که انسان از همهجا قطع امید میکند تنها موجودی که انسان را حفظ میکند خداوند است. از این نظر امام (ع) از خداوند به عنوان پناهگاه ستبر یاد میکند.
«تو پناهگاه منی وقتی که راهها بر من با همه وسعت صعب و دشوار شوند و وسعت زمین بر من تنگ شود.»
هدف اصلی همه ادیان الهی نجات و رستگاری انسان است. از این جهت امام (ع) نیز همین هدف را موضوع اساسی دعای خود قرار داده است. از نظر آن حضرت تمام اذکار، اعمال و دعاهای انسان برای رسیدن به این هدف است. پس رستگاری باید مهمترین خواستههای انسان باشد.
امام هر چند که خواستهای خود را مطرح میکند عظمت خداوند را یادآور میشود تا بدینوسیله اعلام کند که اگر گناهان بزرگاند و مشکلات زیاد، در عوض خدا از همه بزرگتر و غفران او بیشتر است.
«خداوندا!ای کسی که مالک جهان هستی و توانا بر آن! وای توانایی که غلبهی مطلق از آن توست!ای ستار (عیب پوش) مهربان که معصیت میشود و تو آن را با آن محبت الهی میپوشانیای مقصود نهایی مشتاقان بارگاهش وای غایت آروزی امید وار رانش،ای خداوندی که علمش بر همه چیز احاطه دارد و رأفت و رحمت و حلم او فراگیر همه خطا کارانی است که به امید بخشش به درگاهش روی میآورند.»
پس قصد امام آن است که ضمن ستودن خداوند به رحمت وسیع خداوند اشاره کرده، موانع آن را یادآوری نماید تا انسانها بیواسطه از الطاف خداوند برخوردار شوند.
امام در فراز زیر صراحتاً اعلام میکند وجود چنین خدایی هرگز اجازه نومیدی را به انسان نمیدهد بلکه لحظه لحظهی بودن، با امید به خداوند همراه است.
«ای خدای من! اختلاف تدبیر و سرعت در هم پیچیدن سرنوشتها با مشیت پیروز تو، بندگان عارفت را از تکیه به عطای دیگر موجودات و از نومیدی در ناگواریها باز میدارد.»
از نظر امام حسین (ع) بیدلیل نیست که باید انسان امیدوار بماند، زیرا خداوند پیش از آن که بر ضعف انسان تأکید کند بر قدرت و لطف و رأفت خود پافشاری میکند تا انسان بداند که با بودن خداوند، برای نومیدی توجیهی باقی نمیماند.
«بار پروردگارا! پیش از آنکه وجود ضعیفم در جهان هستی نمودار گردد، تو خود را با لطف و محبت توصیف فرمودهای. آیا پس از آنکه وجود ضعیف و ناچیزم ایجاد گشت، لطف و محبت خود را از من دریغ خواهی داشت؟»
به تعبیر دیگر امام حسین (ع) از خداوند میخواهد که نگرش خود را عوض نکند و او را بندگیاش بیرون نبرد؛ به ضعف بنده ننگرد، بلکه به لطف خود بنگرد تا از چنین نفی و اثباتی، غفران و امید برای بنده فراهم آید.
تمام تلاش حضرت امام حسین (ع) این بود که در صحرای کربلا شاهد تحقق عشقورزی او با خداوند باشد. عشق عصاره هستی و هدف تمایی حرکت امام حسین (ع) و دعای عرفه اوست.
در تحلیل نهایی سخنان امام حسین (ع) باید توجه کرد که سالار شهیدان و امام عاشقان، در روز عاشورا به محبوب خود عرض کرد: «الهی و سیدی وددت أن اقتل و أحیا سبعین ألف فی طاعتک و محبتک، سیما أذا کان فی قتلی نصره دینک واحیاء امرک و حفظ ناموس شرعک.»
در این فراز کوتاه، محور اصلی و اساسی تمام اهداف و انگیزههای قیام حسینی، مشخص گردیده و آن هم عشق و محبت به خداوند سبحان است، زیرا حضرت میگوید: دوست دارم در راه فرمانبرداری و عشق به خدا، هفتاد هزار بار (کنایه از کثرت بیشمار است) کشته و زنده شوم؛ خصوصاً اگر در کشته شدن من دین تو یاری شود و حکم شرع تو احیا گردد.
با توجه به اینکه در کلام انسان معصومه شائبه مبالغه و اغراق راه ندارد، معلوم میشود که تنها هدف و انگیزهای که میتواند شایسته و سزاوار این تعبیر سالار عاشقان باشد چیزی جز محبت و عشق به خدا نیست. زیرا کدام هدف لیاقت آن را دارد که انسان کامل بگوید من دوست دارم هفتاد هزار بار برای آن قربانی شوم؟! اینجاست که میتوان فهمید پیام آن کلام قدسی امیرالمومنان چیست که فرمود: "محبت و عشق به خداوند آتش است که به هر چه برسد میسوزاند، انوار فراوانی است که بر هر چه بتابد روشن و منور میگرداند، ابر پرباری است که بر هر چه بوزد به حرکت و نشاط در میآورد، آب حیات و چشمه بقایی است که همه چیز را زنده میکند، زمین حاصلخیزی است که زمینه رویش هر خیر و برکتی را فراهم مینماید. آنکه خدای خویش را از صمیم جان دوست میدارد خدایش همه چیز به او عطا میکند. "
همین عشق بود که سالار عاشقان را وادار نمود تا در عرفات بگوید: «ماذا وجد من فقدک و ما الذی فقد من وجدک. لقد خاب من رضی دونک بدلا» و در نینوا گفتار را به کردار، و عشق نیایشی و عرفانی را به عشق حماسی و عینی پیوند دهد.
حال، به گزیدهای از دعای امام حسین (ع) در روز عرفه توجه فرمایید:
ستایش، سزاوار خداوندی است که کسی نتواند از فرمان قضایش سرپیچد و مانعی نیست که وی را از اعطای عطایا و هدایا، باز دارد؛ و صنعت هیچ صنعتگری به پای صنعت او نرسد. بخشندهای بی دریغ است. اوست که بدایع (نوآوری های) خلقت را بسرشت و صنایع گوناگون وجود را با حکمت خویش استوار ساخت.
پروردگارا بسوی تو روی آورم؛ و به ربوبیت تو گواهی دهم؛ و اعتراف کنم که تو تربیت کننده و پرورنده منی؛ و بازگشتم بسوی توست. مرا با نعمت آغاز فرمودی قبل از اینکه چیز قابل ذکری باشم.
قبل از هدایت، مرا با صنع زیبایت مورد رأفت و نعمتهای بی کرانت قرار دادی. آفرینشم را از قطره آبی روان پدید آوردی؛ و در تاریکیهای سه گانه جنینی سکونتم دادی، میان خون و گوشت و پوست؛ و مرا شاهد آفرینش خویش نگرداندی و هیچیک از امورم را بخودم وا نگذاشتی.
ولی مرا برای هدفی عالی یعنی هدایت (و رسیدن به کمال)، موجودی کامل و سالم بدنیا آوردی؛ و در آن هنگام که کودکی خردسال در گهواره بودم، از حوادث حفظ کردی؛ و مرا از شیر شیرین و گوارا تغذیه نمودی؛ و دلهای پرستاران را به جانب من معطوف داشتی؛ و با محبت مادران به من گرمی و فروغ بخشیدی.
تا اینکه با گوهر سخن مرا ناطق و گویا ساختی؛ و نعمتهای بی کرانت را بر من تمام کردی؛ و سال به سال بر رشد و تربیت من افزودی. تا اینکه فطرت و سرنوشتم، به کمال انسانی رسید؛ و از نظر توان، اعتدال یافت. حجتت را بر من تمام کردی که معرفت و شناختت را به من الهام فرمودی.
آری این لطف تو بود که از خاک پاک عنصر، مرا بیافریدی؛ و راضی نشدیای خدایم که نعمتی را از من دریغ داری. بلکه با مرحمت بی کرانت بر من و با احسان و نیکی فراگیر خود نسبت به من، مرا از انواع وسائل زندگی برخوردار ساختی و همه نعمت هایت را درباره من تکمیل فرمودی.
الهی! من به حقیقت ایمانم، گواهی دهم و نیز به توحید صریح و خالصم گواهی میدهمای پروردگار که اگر در طول قرون و اعصار زنده بمانم و بکوشم تا شکر یکی از نعمت هایت را به جا آورم، نتوانم مگر باز هم توفیق تو رفیقم شود؛ که آن خود مزید نعمت و مستوجب شکر دیگر، و ستایش جدید و ریشه دار باشد.
حمد و ستایش خدایی را که فرزندی ندارد تا میراث برایش باشد؛ و در فرمانروایی نه شریکی دارد تا با وی در آفرینش بر ضدیت برخیزد و نه دستیاری دارد تا در ساختن جهان به وی کمک دهد.
خداوندا، چنان کن که از تو بیم داشته باشم، آن چنان که گویی تو را میبینم و مرا با تقوایت رستگار کن! اما به خاطر گناهانم مرا به شقاوت دچار مساز! مقدر کن که سرنوشت من به خیر و صلاح من باشد و در تقدیراتت خیر و برکت به من عطا فرما!
خداوندا! ستایش از آن توست که مرا آفریدی و مرا شنوا و بینا گرداندی! و ستایش سزاوار توست که مرا بیافریدی و به خاطر لطفی که به من داشتی، خلقتم را نیکو بیاراستی.... و مرا بر مشکلات روزگار، و کشمکش شبها و روزها یاری فرمای! و مرا از رنجهای این جهان و محنتهای آن جهان نجات بده و از شر بدیهایی که ستمکاران در زمین میکنند نگاه بدار.
خدایا! مرا به که وا میگذاری؟ آیا به خویشاوندی که پیوند خویشاوندی را خواهد گسست؟ یا به بیگانه که بر من بر آشوبد؟ یا به کسانی که مرا به استضعاف و استثمار کشانند؟ در صورتی که تو پروردگار من و مالک سرنوشت منی!ای خدای من وای خدای پدران من! ابراهیم، اسماعیل، اسحق و یعقوب، وای پروردگار جبرئیل، مکائیل و اسرافیل؛ وای تربیت کننده محمد، خاتم پیامبران و فرزندان برگزیده اش.ای فرو فرستنده تورات، انجیل، زبور و فرقان!
تو پناهگاه منی، به هنگامی که راهها با همه وسعت، بر من صعب و دشوار شوند و فراخنای زمین بر من تنگ گردد؛ و اگر رحمت تو نبود من اکنون جزء هلاک شدگان بودم؛ و تو مرا از خطاهایم باز میداری؛ و اگر پرده پوشی تو نبود از رسوایان بودم...