یکی از فیلمهای کارتونی شرکت والت دیسنی به نام «پیش به سوی جنگل» حاوی دو پیام جالب بود: «یکی اینکه مواظب آنچه آرزو میکنی باش» و دوم اینکه «همیشه منتظر وقوع مسائل غیرمنتظره باش» و این همان نکاتی است که بازاریابان در عصر پرتکاپو و دیجیتالی امروز باید به طور کامل به آنها توجه کنند. به عبارت روشنتر سالهای پیش رو را باید سالهایی دانست که بازاریابان باید کاملا محتاط و مواظب باشند تا در دام ریسکهای نوین دیجیتالی نیفتند.
دنیای دیجیتالی امروز آنچنان سرعت سرسامآوری به خود گرفته که کوچکترین غفلت و سستی در آن به معنای شکست و سقوط خواهد بود که این امر در مورد بازاریابی و بازاریابان کاملا مصداق پیدا میکند. در بازاریابی دیجیتالی حتما باید بین دو فاکتور سرعت و شتاب در کار و مدیریت ریسک یک حالت تعادل برقرار کرد و در غیراین صورت احتمال بروز خطرات مهلک و ویرانگر به شدت افزایش مییابد.
به گزارش دنیای اقتصاد به نقل از مجله دیجیتال مارکتینگ، ویژگیهای اصلی بازاریابی در دنیای دیجیتالی را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
اپلیکیشنها و ابزارهای آنلاین سرویسهای نرمافزاری پیشرفتهای هستند که بازاریابان با برند یا نام خاصی آنها را به مشتریان پیشنهاد میدهند. در بسیاری موارد آنها به حوزههایی تعلق دارند که تا پیش از این آن برند یا شرکت هیچ گاه وارد آن عرصه نشده و تجربهای در آن ندارند، اما مایل هستند شانس خود را در آن زمینهها آزمایش کنند.
ابزارهای دیجیتال و تلفنهای همراه این امکان را برای مشتریان به وجود آورده تا برای تصور یک محصول یا سرویس به سفرهای مجازی بروند و خود را در حال استفاده از آن محصول یا سرویس تصور کنند. این شبیهسازیها که توسط بازاریابان صورت میگیرد نباید به شکلی بیبرنامه و مدیریتنشده انجام شود، چرا که در نهایت باعث تخیلی و غیرواقعی شدن عملیات بازاریابی و به بیراهه رفتن آن میشود.
شبکههای اجتماعی و رسانههای دیجیتالی توانستهاند تجربههای جدیدی را برای شناسایی و قبول کردن یک محصول یا سرویس از سوی مشتریان بیافرینند و در عین حال الگوهای تصمیمگیری آنها را به شدت متنوع و متغیر سازند و همین مساله کار را برای بازاریابان و بازاریابی پیچیدهتر کرده است.
شرکتها و برندها از راههای مختلف میکوشند به نیازها و عادتهای زندگی افراد دست یابند و به عنوان مثال از طریق کنترل و شناسایی وبسایتها و کانالهای مورد استفاده افراد در شبکههای اجتماعی، پیشنهادهای مشخصی را برای آنها ارائه دهند. با این همه شرکتهای بازاریابی حتما باید در مورد حفاظت از اطلاعات خصوصی مشتریان بالقوهشان محتاط و دقیق باشند و از هر گونه سوءاستفادههای احتمالی از این اطلاعات جلوگیری کنند.
برندها و بازاریابان وابسته به آنها باید به طور دقیق و شفاف در مورد محصولات و سرویسهای جدید خود به مشتریان اطلاعرسانی کنند و این دقت و شفافیت در عصر رسانههای اجتماعی و دیجیتالی از بسیاری ریسکها جلوگیری خواهد کرد و به مشتریان در تصمیمگیری درست و آگاهانه کمک شایانی میکند.
مشتریان دیجیتالی امروز و فردا به نحو فزایندهای از شبکههای اجتماعی، وبلاگها و سایر ابزارهای دیجیتالی استفاده میکنند که هر کدامشان دارای فرصتها و تهدیدهای خاص خود هستند که بازاریابان باید اطلاعاتشان در مورد آنها را همیشه بهروز کنند.
حال سوال اینجاست که شرکتهای بازاریابی برای موفقیت در چنین محیط پیچیدهای چه باید بکنند و از چه ابزارهایی بهره ببرند؟ در ادامه به چند توصیه کاربردی و مفید در این زمینه اشاره خواهد شد.
در روزگاری که نفوذ و نقشآفرینی شبکههای اجتماعی و رسانههای دیجیتال روزبهروز در حال بیشتر شدن است بیتوجهی بازاریابان به ماهیت حضور کاربران در این رسانهها به معنای ناکامی حتمی آنها در فرآیند بازاریابی خواهد بود و علاوه بر آن موجب افزایش آسیبپذیری آنها در برابر ریسکهای دیجیتالی میشود. هماکنون شرکتهایی مانند شرکت Northpage هستند که نرمافزارهای طراحی شده آنها قادرند اطلاعات جامع و کاملی را در مورد عادتهای جستوجوی کاربران و حتی اظهارنظرهای آنها در شبکههای اجتماعی رصد و گزارش کنند که آگاهی بازاریابان از این اطلاعات میتواند به پیشبرد اهداف آنها کمک شایانی کند.
بزرگترین اشتباهی که برخی از شرکتهای بازاریابی در برخورد با رسانههای دیجیتال و مدیریت ریسکهای دیجیتالی مرتکب میشوند این است که آنها در مورد هزینه کردن و سرمایهگذاری در مورد زیرساختهای بازاریابی دیجیتالی بیش از حد محتاط و محافظهکار هستند در حالی که اگر بدانند چنین سرمایهگذاریهایی میتواند از بروز چه خطرها و ریسکهای مهلکی جلوگیری کند به هیچ عنوان از انجام آن کوتاهی نخواهند کرد؛ بنابراین مدیریت شرکتهای بازاریابی باید به طور مستقیم در فرآیند کنترل کارکردها و فرآیندهای رسانههای دیجیتال دخالت کند و موانع موجود بر سر راه توسعه زیرساختهای مربوط به آن را برطرف سازد.
تجربه نشان داده که اگر بمباران مشتریان توسط بازاریابان آن هم از طریق رسانههای دیجیتال به صورت برنامهریزینشده و افراطی صورت بگیرد و بدون توجه کافی به بازخوردها و واکنشهای مشتریان باشد فقط یک نتیجه به دنبال خواهد داشت و آن از دست رفتن مشتری خواهد بود. مشتریانی که هر روزه از راههای مختلف پیشنهادهای مربوط و نامربوطی را دریافت میکنند که ارتباط چندانی با خواستهها و نیازهای آنها ندارد ترجیح میدهند کانالهای ارتباطی بین خود و بازاریابان را بلوکه کنند تا با خاطری آسوده به زندگیشان ادامه دهند در حالی که این قطع ارتباط برای شرکتهای بازاریاب به معنای مرگ تدریجی خواهد بود.
بر همین اساس باید فرآیند مشارکت دادن مشتریان و ارتباط برقرار کردن با آنها را با دقت کافی صورت داد تا از گریزان شدن مشتریان تا حد امکان جلوگیری کرد.
پیچیدهتر شدن ریسکهای سایبری در چند سال اخیر موجب شده تا پیشبینی عمق و ابعاد حملات سایبری تا حد زیادی غیرممکن شود و به همین دلیل علاوه بر اقدامات درونسازمانی باید یکسری حمایتهای عمومی در قالب حمایتهای سیاسی و اطلاعاتی از شرکتهای بازاریابی در برابر حملات و دستبردهای سایبری انجام شود، چرا که نتیجه چنین حملاتی صرفا محدود به شرکتهای بازاریابی نبوده و عموم مردم و جامعه را تحتتاثیر قرار میدهد.
برگزاری دورههای عمومی و فراگیر برای عموم مردم و آگاهسازی آنها در مورد راههای نفوذ حملهکنندگان سایبری به افراد میتواند به شرکتهای بازاریابی در مدیریت هر چه بهتر این حملات و مقابله با آنها کمک کند و بر درجه مقاومت شبکههای بازاریابی در برابر این حملات مهلک بیفزاید.