سماور در لغت به معنای خودجوش است. در لغتنامه دهخدا، ناظم الاطبا، فرهنگ عمید و... همریشه کلمه روسی معرفی شده و آمده که یک قسم از ابزاری است که برای جوش آوردن آب به کار میرود و در میانش آتشخانه است. البته «فریدون آدمیت» در کتاب امیرکبیر و ایران، تلفظ صحیح آن را «سماوار» دانسته و عنوان کرده که مردم عادی به آن حمام برنجی میگفتند.
به گزارش همشهری آنلاین، آشنایی ایرانیها با سماور از ابتدای سلطنت ناصرالدین شاه، یعنی اواسط قرن نوزدهم میلادی آغاز شد. در آن دوران دربار فرانسه هدایایی برای شاه و صدراعظمشامیرکبیر فرستادند که ۲ سماور یکی با نقره مطلا و دیگری نقره مطلا جزءشان بود. همچنین در سال ۱۲۶۶ قمری ملکالتجار روسیه، ویش قرتسوف، سماوری با یک دست ظرف چایخوری برای امیرکبیر فرستاد و همین موضوع بهانهای برای سفارش ساخت سماور توسط یکی از صنعتگران اصفهانی شد که نظیرش را بسازد.
در نتیجه از همان دوره امیرکبیر بود که سماورسازی کار دواتگران شد که بلد بودند با فلز دوات یعنی ظرف نگهداری جوهر بسازند و نام دواتگری مترادف شد با سماورسازی. استادان این فن در سراسر ایران گسترده شدند و بیشتر در تهران و اصفهان و بروجرد و سماورهایی با مس، برنج یا ورشو (آلیاژی از ترکیب مس، نیکل و روی) با شکل و شمایل مختلف میساختند.
در گذر زمان سماور جایگاه خودش را یافت تا جایی که بر روی سنگ مزار خانها و بزرگان لرستان نقش سماور و قوری و استکان حک شد و حتی علی جواهر کلام، در اطلاعات بانوان سال ۱۳۳۸ خورشیدی از سماور ساززن قمرالسلطنه یاد میکند و مینویسد: «خانم قمرالسلطنه دختر فتحعلی شاه و همسر میرزا حسینخان سپهسالار یکی از سرگرمیهایش، سماوری بود که از روسیه آورده بودند و وقتی آب در این سماور به جوش میآمد، در اثر خروج بخار آب صدایی ایجاد میشد که میگفتند سماور ساز میزند.»
سماور به مرور زمان جایگاه خودش را بین مردم و قهوه خانهها یافت. در واقع از اواخر دوره ناصری به بعد تهرانیها برای نوشیدن چای به قهوهخانه رفتند و در تهران قهوهخانهای نبود که سماور و قوری و دیگر ملزومات یعنی چای و قلیان نداشته باشد. البته سماورهای قدیمی زغالی بود. چون حمل و نقل و روبراه کردن آن در سفرها و بیابان به راحتی امکانپذیر بود. به همین دلیل تهرانها هر فرصتی که پیدا میکردند به ویژه در ایام نوروز و تعطیلات دیگر بساط خود را در باغها و بستانهای اطراف تهران دائر میکردند که سماور عضو جدانشدنی آن به شمار میآمد. از جمله این مکانها اراضی آب کرج، باغهای طرشت و دولاب و... بود. «رضا طرشتی نژاد» از نوادگان کدخدای طرشت میگوید: «در بسیاری از عکسهای باقی مانده از گذشتههای دور سماور دیده میشود.»
سماورها بعدها نفتسوز شدند و در دهه ۲۰ شمسی هم کارخانههای سماورسازی برادران ورشوچی و سماورسازی عالینسب کار را تمام کردند تا خانه ایرانی بدون سماور نماند. همین سماورها که ابتداییترین وسیله پذیرایی بودند نمادی از گرمی و صمیمیت دورهمیهای ایرانیان و خاطرهساز شدند در ذهن و جان نسلها. همین تعارف چای که سادهترین روش پذیرایی بود در روضهها و مجالس عزاداری محرم هم جایگاهی بالا به دست آورد و «چای روضه» مشهور و به شعر و عرفان و ادبیات ایران هم وارد شد.