فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
صوفی بیا که آینه صافیست جام را
تا بنگری صفای میلعلفام را
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالیمقام را
عَنقا شکار کَس نشود دام بازچین
کآنجا همیشه باد به دست است، دام را
در بزم دور، یکدو قدح درکش و برو
یعنی طمع مدار وصال دوام راای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش
پیرانهسر مکن هنری ننگ و نام را
در عیش نقد کوش که، چون آبخور نماند
آدمْ بهشتْ، روضهٔ دارُالسَلام را
ما را بر آستان تو بس حق خدمت استای خواجه بازبین به تَرَحُّم غلام را
حافظ مرید جام میاستای صبا برو
وز بنده بندگی برسان شیخ جام را
شرح لغت: عنقا به فتح اول و سکون دوم سیمرغ/ دور: به فتح اول گردش/ درکش: بنوش/ آبخور: نصیب و بهره
میتوانی به واسطه شراب ناب الهی که صافی و پالوده است به وصال دوست دست یابی و خدمت و بندگی او را کنی.
به کسی دل بستهای رسیدن به او غیر ممکن است. برای به دست آوردن دل او هزاران چاره اندیشیده و به کار بسته ای، ولی چموشی او بیش از آن است که بتوانی او را رام سازی. نصیحت بشنو و فرصت جوانی خود را بیهوده از دست نده که این ایام گذرا و ناپایدار است.