اعتماد نوشت؛ گلنوش خالقی ۱۷ دی ماه سال ۱۳۱۹ در تهران زاده شد؛ سال ۱۳۳۰ به هنرستان موسیقی ملی رفت و همانجا فراگیری ساز پیانو را آغاز کرد. از جمله استادان گلنوش در هنرستان حسین صبا، جواد معروفی و مصطفی کمال پورتراب بودند. هشت سال بعد با رتبه نخست به هنرستان عالی موسیقی راه پیدا کرد و در آنجا نزد امانوئل ملیک اصلانیان تعلیم دید. یکسال بعد دیپلم هنرستان عالی موسیقی را هم با رتبه اول دریافت کرد و بعد از آن به عنوان دستیار استاد به آموزش پیانو و سرایش در هنرستان عالی موسیقی پرداخت. او سپس برای ادامه تحصیل در رشته «رهبری کر» به اتریش سفر کرد. بعد به امریکا مهاجرت کرد و تحصیلات خود را در آنجا ادامه داد.
سال ۱۳۵۳ بود که مدرک فوقلیسانس رهبری کر را از دانشگاه ویسکانسین در شهر مدیسون دریافت کرد؛ همان سال به دعوت «رادیو و تلویزیون ملی» به ایران بازگشت و گروه «همآوازان» را برای اجرای آثار کلاسیک ویژه گروه کر و ارکستر بنیان گذاشت. سال ۱۳۵۸ دوباره به امریکا مهاجرت کرد و فعالیتهای هنری خود را ادامه داد و در نهایت بهمن ماه سال ۱۳۹۹ در واشنگتن درگذشت. این خلاصهای از زندگی پربار هنرمندی است که سالها زیست هنری در ایران داشت و اگر چه در وطن نبود، اما تعلقش را به ایران از دست نداد.
گلنوش خالقی برای فعالیت در ایران هم دغدغهمند بود، اما همچون بسیاری دیگر از زنان موسیقیدان هنرمند با چالشهای بسیاری مواجه شد. چالشها و محدودیتهایی که زن بودن او را دستمایه قرار داد. او در سال ۶۹ به ایران آمد تا به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد درگذشت پدرش در تهران و شهرستانها برنامه اجرا کند، اما اجازه رهبری ارکستر به او داده نشد. خودش در این باره گفته بود: «حاضر بودم مقنعه به سر کنم و کاملا حجاب اسلامی داشته باشم ولی نگذاشتند. وقتی خواستند خیلی لطف کنند، گفتند: میتوانید کنسرت بدهید، اما تنها برای زنان! من هم گفتم: هرگز چنین کاری نمیکنم. موسیقی باید برای همه آزاد باشد.» این شد که دوستداران هنر موسیقی در ایران از اجراهای او بینصیب ماندند.
به گفته خودش آمده بود تا در ایران بماند و کار کند ولی مجبور شد دوباره به امریکا بازگردد؛ چون او به جایی نیاز داشت که بتواند هنر خود را فارغ از جنسیت ارایه دهد و البته خودش هم تاکید کرده بود که «مجبور شدم دوباره به امریکا برگردم؛ جایی که جنسیت من برای کار اهمیتی نداشته باشد.» اینطور شد که سفر گلنوش به وطنش برای اجرای برنامه ناکام ماند و در این هنگام به ضبط دو آلبوم موسیقی از آثار پدرش با عنوان «می ناب» پرداخت و دوباره به امریکا بازگشت. این هنرمند تاثیرگذار میتوانست در ایران کارهای نابی از خود به جای گذارد، اما با محدودیتهای فراوان نمیشد کاری از پیش برد.
لوریس چکناواریان، آهنگساز و رهبر ارکستر پس از درگذشت گلنوش خالقی در صفحه شخصی خودش و در بخشی از صحبتهایش درباره گلنوش اینطور گفته بود: «بسیار متاسفم که یک دوست ارزشمند و رهبر کر و آهنگساز بزرگ گلنوش خالقی را از دست دادیم. با گلنوش خالقی ۵۸ سال پیش در وزارت فرهنگ و هنر آن زمان آشنا شدم و راجع به اپرای رستم و سهراب که میخواستم بنویسم با ایشان صحبت کردم که مرا بسیار تشویق کردند و قرار شد مرا با استاد خالقی آشنا کنند. بعد از تحصیلاتم در وین که میخواستم این اثر را بنویسم بسیاری از هنرمندان موسیقی کلاسیک بودند که نگذاشتند با من قراردادی بسته شود. ولی هنرمندان موسیقی ایرانی مرا بسیار تشویق کردند مانند استادان تهرانی، عبادی و خالقی.»
چکناواریان خود را مدیون گلنوش خالقی میداند، چراکه او را با استاد خالقی آشنا کرده بود. چکناواریان همچنین در ادامه صحبتهایش از حمایت گلنوش خالقی بیشتر گفت: «بر حسب اتفاق زمانی که گلنوش خالقی عازم سالزبورگ برای تحصیلات رهبری کر بودند و من هم برای آشنایی با کارل ارف عازم اتریش شدم. به پیشنهاد کارل ارف در سالزبورگ برای نوشتن اپرای رستم و سهراب ماندم و حمایت مالی هم کردند. در آن زمان وزارت فرهنگ و هنر این حمایت را انجام نداد ولی استاد کارل ارف از این اثر حمایت کردند. در اینجا بود که گلنوش خالقی بسیار به من کمک کردند، زیرا من در آن زمان در حال مطالعه روی تلفیق شعر و موسیقی بودم که گلنوش خالقی در این زمینه بسیار وارد بود و ساعتها و روزها به من کمک کردند و به ایشان مدیون هستم...؛ این پدر و دختر خدمت بزرگی به موسیقی ایران کردند.»
شهلا رستمی هم خواننده گروه کر سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران و دوست صمیمی گلنوش خالقی بود؛ او در یادداشتی که در «گفتوگوی هارمونیک» هم منتشر شده درباره هنر یار دیرینش نوشته بود: «گرچه (گلنوش خالقی) فرزند یک چهره ویژه دیگر در دنیای موسیقی ایران، روحاله خالقی بود، اما خود نیز به نوآوری و غنی کردن این دنیا کمک شایانی کرد.
او با برپا کردن گروه کر همآوازان در سال ۱۹۷۵ در ایران، برای اجرای موسیقی کرال غربی به شکل «آکاپلا» (بدون ساز و ارکستر) و نیز قطعات همراه با ارکستر، به کاری کم نظیر دست زد. این گروه کر، سپس به اجرای آثار فولکلوریک ایران که با تلاش گلنوش خالقی و به سفارش او تنظیم شده بودند نیز پرداخت. پرورش صداها و آموزش قطعات برای کسانی که شماری از آنها از دانش موسیقیایی بالایی برخوردار بودند و شماری دیگر چندان از آن بهره نبرده بودند، از آن ابتکارهایی بود که شاید دیگر نتوانیم شاهد آنها باشیم. جالب اینجا بود که این اعضا از طبقات گوناگون اجتماع میآمدند و شماری در مبارزه با بافت سنتی خانوادهشان بودند و شماری به رویاهای خویش جامه عمل میپوشاندند.» او همچنین در این یادداشت از بیتفاوتی در ثبت و نگهداری کارنامه گلنوش خالقی گلهمند بود.
همانطور که بسیاری اذعان دارند در این سالهای پس از انقلاب «موسیقی»، هنری بود که همیشه با شدیدترین محدودیتها و اتهامها روبهرو بود. اگر به جای این نگاه، رویکردی اتخاذ میشد که فارغ از هر چیز ثبت، ضبط و پاسداشت هنر و هنرمندان ایرانی مساله بود و در واقع تنها «هنر»، فارغ از باندبازی، جنسیت و نگاه سلیقهای ارایه میشد دیگر افرادی همچون گلنوش خالقی در کمال بیتفاوتی از میان نمیرفتند و آثار نابشان میتوانست به جو موسیقایی کشور کمک شایانی داشته باشد و به موازات این نگاه، دیگر شاهد حذف و سانسور بیدلیل زنان موسیقیدان نبودیم. اتفاقی که به هنر موسیقی ایران صدمه بزرگی وارد کرد.
گلنوش خالقی از آن هت بسیار اهمیت دارد که تنها روی هنر خود کار نکرد، بلکه بخش مهمی از فعالیتهایش متمرکز بر انتشار و بازیابی و نشر آثار پدرش بود که از تاثیرگذارترین هنرمندان ایران به شمار میرفت. او به حفظ و حراست از آثار پدر اهمیت بسیاری میداد. همانطور که پیش از این هم گفته شد، گلنوش تلاش زیادی برای ارایه هنرش به ایران کرد و این ناشی از عشق به وطن بود.
در همین راستا او سرودای ایران را که شاهکار فراموش نشدنی پدرش بود، «بازگوکننده کشور ایران» دانسته و نسبت به تحریف آن هم واکنش نشان داده بود. وقتی در سال ۱۳۹۷ که معاونت تبلیغات آستان قدس رضوی سرودی را با آهنگ معروف «ای ایران» منتشر کرد، فرزند روحالله خالقی در بیانیهای نسبت به این اقدام اعتراض کرد و آن را «دستکاری» اثر ماندگار پدرش دانست.
این رخداد واکنش خانه موسیقی را هم برانگیخت؛ آنطور که خبرگزاری دولتی ایرنا به نقل از روابط عمومی خانه موسیقی نوشت که اعضای هیاتمدیره خانه موسیقی به نمایندگی از جامعه موسیقی کشور به شدت به این عمل غیرقانونی و به دور از اخلاق سازندگان این سرود جعلی اعتراض کرده و از مسوولان و ضابطان قضایی خواستند تا با خاطیان برخورد قانونی کنند.
در بخشی از بیانیه خانه موسیقی آمده بود: «سرود زیبا و ملی «ای ایران» که به ثبت ملی رسیده جزو میراث معنوی ایران شناخته شده و همچون دیگر آثار ملی ارزشمند و غیر قابل تغییر است و به هیچ عنوان نمیتوان در آن دخل و تصرفی ایجاد کرد و سازمان میراث فرهنگی کشور به عنوان متولی اصلی آثار ملی در کشور باید نسبت به این حرکت زشت واکنش مقتضی نشان دهد.» همچنین در بخش دیگری از این بیانیه عنوان شده بود که «سرود ملیای ایران مورد وثوق قاطبه مردم ایران بوده و میلیونها نفر از ایرانیان در سراسر گیتی با آن خاطره دارند و به آن عشق میورزند و لذا تحریف و جایگزینی هر کلام دیگری روی آن آهنگ به نوعی جعل و تحریف یک ترانه ملی و خاطرهانگیز است و نه تنها احساسات میلیونها ایرانی را جریحهدار خواهد کرد، بلکه پیگرد قانونی خواهد داشت.»
گلنوش خالقی به این اجرای دستکاری شده در فضای مجازی بر ثبت ملی این اثر تاکید کرده و همچنین یادآور شده بود که سرود و شعر این اثر عاری از هرگونه گفتمان تاریخی، مذهبی و فردی است که پس از گذشت چندین دهه از خلق، همچنان در قلب هر ایرانی میتپد.
گلنوش خالقی فعالیتهای بسیاری در دنیای هنر و موسیقی داشت که بخش اعظم آن در جرگه احیای میراث پدر بود. کتاب «ای ایران» اثر گلنوش خالقی و شامل پنج بخش مقالهها، یادداشتهای سفر، نامهها، فهرست آثار و کتاب شناسی زندهیاد روح الله خالقی است که توسط نشر ماهور منتشر شد. همچنین آثار استاد روحالله خالقی (تصنیفات) نیز به کوشش گلنوش خالقی و توسط انتشارات ماهور منتشر شد که در این جلد آثار آهنگسازی استاد روحالله خالقی گردآوری شده و شامل پارتیتورهای چهل و شش قطعه از آثارسازی و آوازی استاد خالقی است که اکثر آنها برای خواننده و ارکستر و تعدادی نیز برای ارکستر تنها ساخته شدهاند و نیز قطعه سرود آزادی اثر گلنوش خالقی که به پدر تقدیم شده است.
گلنوش خالقی برای فعالیت در ایران هم دغدغهمند بود، اما همچون بسیاری دیگر از زنان موسیقیدان هنرمند با چالشهای بسیاری مواجه شد. چالشها و محدودیتهایی که زن بودن او را دستمایه قرار داد. او در سال ۶۹ به ایران آمد تا به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد درگذشت پدرش در تهران و شهرستانها برنامه اجرا کند، اما اجازه رهبری ارکستر به او داده نشد. خودش در این باره گفته بود: «حاضر بودم مقنعه به سر کنم و کاملا حجاب اسلامی داشته باشم ولی نگذاشتند. وقتی خواستند خیلی لطف کنند، گفتند: میتوانید کنسرت بدهید، اما تنها برای زنان! من هم گفتم: هرگز چنین کاری نمیکنم. موسیقی باید برای همه آزاد باشد.» این شد که دوستداران هنر موسیقی در ایران از اجراهای او بینصیب ماندند.