فرارو- سیاست خارجی از دیر باز عرصهای پیچیده بوده است که در قالب آن متغیرهای متعددی ایفای نقش کرده و میکنند. از این منظر، دولتها برای دارا بودن روابطی متوزان و منطقی با همتایان خود در عرصه بین المللی، بایستی بسیاری از متغیرها را مد نظر داشته باشند و از سنگینی کفه وابستگی و یا تبدیل شدن خود به مثابه یک اهرم در دست دیگر کنشگران محیط بین المللی، خودداری کنند.
به گزارش فرارو، البته که در قالب رویهها و سیاستهای دستگاه سیاست خارجی در کشورهای مختلف، تاکتیکها و حربههای مختلفی نیز تعریف میشوند که بعضا با عقب نشینی از مواضع همراه هستند، اما از چشم اندازی کلان، نگاهی رو به جلو دارند و در پی تحقق اهدافی خاص هستند. در این راستا، سیاست خارجی ایران نیز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ویژگیها و ساختار و هویت خاص و جدیدی را به خود گرفته است.
در واقع، سیاست خارجی ایران یکی از اصلیترین کار ویژههای خود را از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز، رساندن پیام انقلاب به ورای مرزهای کشورمان و مقابله با روایتها و گفتمانهایی قرار داده که سعی در تضییع منافع ملی ایران دارند. البته که در این رابطه نباید نگاهی مطلقگرا داشت و کل حوزه سیاست خارجی ایران را در چهارچوب مذکور تعریف کرد. با این حال، ایران به واسطه سیل قابل توجهی از خصومتها و رقابتهایی که از جانب قدرتهای غربی و متحدان منطقهای آن علیه این کشور ابراز شده و میشود، به تدریج از توسعه روابط با کشورهای حاضر در جغرافیای غرب عقب نشینی کرده و توسعه روابط با قدرتهای شرقی و به طور کلی جهان شرق را در دستورکار قرار داده است.
از این رو، ایران همواره سعی داشته که روابط راهبردی را با چین و روسیه به عنوان دو قدرت مطرح شرقی که سوگیریهای تقابلی در برابر جهان غرب نیز دارند، تعریف کند. در این میان، سابقه روابط ایران با روسیه و به ویژه تعمیق آن در حوزه سیاسی در سالهای اخیر، یکی از روندهای مشخص و برجسته در چهارچوب رویههای دستگاه دیپلماسی ایران بوده است.
با این همه، وقوع تحولات مختلف در سالهای اخیر این نکته را به وضوح آشکار ساخته که سیاست رسمی روسیه در قبال ایران بر خلاف آنچه برخی تصور میکنند، بر وفاداری محض و یا همکاری بی، چون و چرا با تهران استوار نبوده و اساسا روسها در پس پرده، صرفا عملگرایی را در روابط خود با ایران ملاک قرار میدهند و حتی در این رابطه بعضا منافع ایران را نیز در مواردی تضعیف میکنند. در ادامه به طور خاص رگههایی از رویههای خاص دولت روسیه در روابط با ایران که جلوههای عینی خود را در سالهای اخیر نشان داده، مرور و بررسی میکنیم.
روسیه در اوایل سال جاری میلادی در قالب آنچه خود "عملیات ویژه" نامیدند، به اوکراین حمله کرد و فکر میکرد که در مدت زمانی کوتاهی قادر خواهد بود که این کشور را در کنترل گیرد. با این همه، حمایت گسترده کشورهای غربی از اوکراین و تقویت تسلیحاتی و مالی این کشور در برابر حملات گسترده روسیه، به تدریج ورق جنگ را برگرداند و موجب شد تا روسها ابتدا مناطق پیرامونی کیِف را تخلیه کنند و معطوف به شرق شوند و سپس نیز صرفا به بخش خاصی از شرق اوکراین یعنی جمهوریهای دونتسک و لوهانسک متمرکز شوند و اکنون نیز خواهان برقراری آتش بس باشند.
دراین راستا، بر اساس آمارهای ارائه شده، خسارات مالی و به ویژه جانی برای ارتش روسیه در قالب جنگ اوکراین به قدری بالا بوده که حتی پوتین مجبور شد بر خلاف میلش، اقدام به احضار نیروهای ذخیره ارتش روسیه کند. موضوعی که خود جنجالهای زیادی را در داخل روسیه برانگیخت. با این همه، تحمیل سیل قابل توجهی از تحریمها و انزوای سیاسی به دولت روسیه موجب شد تا روسها به صورت جدی، بر شدت فعالیتهای دیپلماتیک خود بیفزایند و تا جای ممکن به جبههای از کشورهای دوست در برابر جهان غرب شکل دهند.
در این میان، اینطور به نظر میرسد که روسها به نوعی با عیان سازی گزاره ارائه پهپادهای ایرانی به روسیه در قالب جنگ اوکراین، پای ایران را نیز به پرونده جنگ مذکور باز کردند. اقدامی که عملا حملات کشورهای غربی علیه روسیه به دلیل اقدام آن در به راه انداختن جنگ اوکراین را معطوف به ایران نیز کرد و در عین حال، اروپاییها را به کل از موقعیت میانجیگری که در قالب معادله اتمی ایران و مذاکرات احیای برجام در پیش گرفته بودند خارج ساخت و میزان دشمنیها و تحریمهای اروپا و آمریکا و متحدان آنها علیه ایران را به نحو قابل ملاحظهای افزایش داد.
در این میان، ایران تاکید کرده که پهپادهای مذکور را در دوره قبل از آغاز جنگ اوکراین به روسها داده و مسوول چگونگی استفاده از این پهپادها نیست با این حال، این توضیح حداقل از جانب جهان غرب موجه نیست و در عمل، هرگونه کار و همکاری و دولتهای غربی با ایران را به امری پرهزینه برای آنها به دلیل فشارهای افکار عمومیشان تبدیل کرده است. در این چهارچوب، روسها با این بی احتیاطی (احتمالا عامدانه) خود، نه تنها جبهه جدیدی را علیه ایران باز کردند بلکه شرایط را برای احیای برجام نیز به مراتب سختتر کردند. توافقی که احیای آن چندان در راستای منافع روسها قرار ندارد.
البته که در قضیه حملات گاه و بیگاه اسرائیل به خاک سوریه و مواضع ایران و نیروهای وابسته به کشورمان و همچنین کارنامه روسیه در عمل به تعهدات خود در قالب نیروگاه اتمی بوشهر نیز شاهد رویکردهای عملگرایانه روسیه بوده ایم. از این منظر، باید بپذیریم که روسیه نیز همچون بسیاری از کنشگران عرصه روابط بینالملل، صرفا منافع راهبردی و کلان خود را میبیند و حداقل تا به امروز، نشانهای از اینکه وفاداری و تعهدی بی قید و شریط به ایران دارد را از خود نشان نداده است. البته که این مساله در عرصه روابط بین الملل چندان هم امری رایج نیست.
یکی دیگر از حوزههایی که به خوبی تبیین کننده نوعِ نگاه روسیه به ایران است، توجه فزاینده این کشور به موقعیت ارتباطی کشورمان میباشد. روسها به ویژه پس از آغاز جنگ اوکراین حوزههای ارتباطی و ژئوپلیتیکی خود در جبهه غرب، شرق و شمال را تا حد زیادی مسدود شده یافته اند و به خوبی فهمیده اند که کشورهای حوزه پیرامونی آن ها، نه تنها از این کشور هراسان شده اند بلکه همکاری با کرملین را در فضای تحریمهای سنگین غرب علیه این کشور، بسیار پرهزینه میدانند و تا جای ممکن سعی میکنند سیاستی مبهم را در رابطه با روسیه در پیش گیرند.
در این فضا، ایران به عنوان مهمترین همسایه مرزهای جنوبی روسیه، موقعیت ارتباطی منحصر به فرد و خاصی را در اختیار کرملین قرار میدهد. در این رابطه به طور خاص ایران به واسطه دسترسی مرزهای جنوبی آن به دریای عمان و خلیح فارس و ارتباط آنها با آبهای مهم بین المللی، میتواند کمک قابل توجهی به روسیه کند تا این کشور انسداد ژئوپلیتیک خود را در سایه تحریمهای جهان غرب علیه آن کاهش دهد. مسالهای که نه تنها نیازهای روسیه را رفع میکند بلکه به صورت ایجابی میتواند تامین کننده منافع ایران باشد و در عین حال تقویت قدرت آن جهت مقابله با جهان غرب که مساله مطلوبی برای روسیه نیز است را به دنبال داشته باشد.
از این رو، اگر شاهدیم که روسها به طور خاص پس از آغاز جنگ اوکراین روابط گرمی را با ایران در پیش گرفتهاند، بخش قابل توجهی از این مساله ریشه در این موضوع دارد که آنها به موقعیتی ارتباطی ایران نیاز دارند و برای آن با توجه به تداوم تنشهای خود با جهان غرب، برنامه ریزیهای مفصلی را انجام داده اند.
یکی دیگر از مسائلی که روسیه را به توسعه روابط با ایران و حمایت از آن در مجامع بین المللی سوق میدهد، نقش ویژه ایران به مثابه کنشگری مهم در حوزه پیرامونی روسها جهت مقابله با غرب و در نتیجه خنثی شدن توطئههای احتمالی غرب علیه روسیه است. در این رابطه، بسیاری از ناظران و تحلیلگران بر این باورند که موقعیت راهبردی ایران در جوار مرزهای جنوبی روسیه، با توجه به سیاست کلان ایران که مبتنی بر تقابل با قدرتهای غربی است، حوزه امنی را برای روسها ایجاد کرده و موجب شده که آنها در قالب رقابتهای راهبردی خود با جهان غرب، متحد و شریکی مطمئن داشته باشد.
در این رابطه شاهد بوده ایم که به عنوان مثال ایران و روسیه در ماجرای منازعات جمهوری آذربایجان با ارمنستان، موضعی مشترک و مبتنی برحمایت از ارمنستان در پیش گرفته اند. دلیل اصلی این مساله نیز روشن است، زیرا هم ایران و هم روسیه این درک راهبردی را دارند که جهان غرب به واسطه مهرههای میدانی خود همچون ترکیه و جمهوری آذربایجان و البته اسرائیل، سعی در جداسازی بخشهایی از خاک ارمنستان و متصل کردن خاک ترکیه به جمهوری آذربایجان و سپس نفوذ در منطقه آسیای مرکزی از طریق دریای خزر است.
منطقهای که از اهمیتی راهبردی هم برای روسیه، هم چین و هم ایران برخوردار است و نفوذ غرب و به طور خاص تشکیلات ناتو به آن میتواند هزینههای گزافی را برای روسها به بار آورد. از این رو، ایران از نگاه روس ها، تا حد زیادی هزینههای تقابل با غرب را برای کرملین کاهش میدهد و در عین حال نقشی مهم در تامین امنیت محیط پیرامونی روسیه نیز بازی میکند. از این منظر، روسها تقویت ایران و در عین حال متشنج بودن روابط این کشور با جهان غرب را در راستای منافع راهبردی خود ارزیابی میکنند.
در نهیات باید گفت روسها در موارد مختلف تاریخی، در عین اینکه سعی داشته اند روابطی دوستانه را با ایران داشته باشند، با این حال، همکاری خود با تهران را به امری پرهزینه برای ایران نیز تبدیل کرده اند. شاید جدیدترین مثال در این رابطه، اقدام اخیر روسها در کاهش قابل توجه بهای نفت خود در پی تحریمهای غرب علیه روسیه پس از آغاز جنک اوکراین باشد که موجب شد ارزش نفت صادراتی ایران نیز کاهش قابل توجهی را تجربه کند و حتی روسها بخشی از سهم ایران در بازارهای صادراتی انرژی را نیز به دست گرفتند.
در عین حال، آنها همانطور که پیشتر گفته شد در مواردی نظیر انجام تعهدات خود در رابطه با تاسیسات اتمی ایران و یا پشتیبانی از کشورمان در قالب نهادها و سازمانهای بینالمللی نظیر شورای امنیت نیز با عملگرایی صِرف رفتار کرده اند و عملا به طرف ایرانی فهمانده اند که همکاریهای آنها با تهران امری پرهزینه است و ایران باید به خوبی این مساله را درک کند. در این فضا، در کمتر زمانی شاهد بوده ایم که روسیه حاضر به فدا کردن منافع خود جهت همکاری با ایران و در نظر گرفتن منافع کشورمان باشد.
از این رو، نوعِ نگاه روسیه به ایران هنوز فاصله زیادی از آنچه که روبط راهبردی میان دو کشور خوانده میشود، دارد. همین مساله بار دیگر این نکته را به فعالان و دست اندرکاران حوزه سیاست خارجی کشورمان مورد تاکید قرار میدهد که بهتر است از محدود شدن عرصه سیاست خارجی ایران به چند کنشگر خاص جلوگیری شود در غیر اینصورت، این دسته از بازیگران، ایران را نه به مثابه دوست و همکار، بلکه به مثابه موجودیتی میبینند که میتوانند آن را به یک کارت بازی موثر برای خود تبدیل کنند و در چهارچوب معادلات بین المللی و رقابتهای خود با همتایان بین المللیشان، از آن استفاده کنند.
مگر اینکه ایران هم بتونه یک ناتوی ایرانی طراحی کنه یکی از اعضای میتونه روسیه باشه البته به رهبری ایران