فرارو- لینت اچ اونگ استاد علوم سیاسی و پژوهشگر مسائل چین در دانشگاه تورنتو. او نویسنده کتابهایی چون «برون سپاری سرکوب: قدرت روزمره دولت در چین معاصر» (انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۲۰۲۲)، «خیابان و صندوق رأی: تعاملات بین جنبشهای اجتماعی و سیاستهای انتخاباتی در بسترهای اقتدارگرا» (انتشارات دانشگاه کمبریج، ۲۰۲۲) و «رونق یا نابودی: سیستمهای اعتباری و مالی در مناطق روستایی چین» (انتشارات دانشگاه کرنل، ۲۰۱۲) است. مقالات متعددی از او در نشریات معتبری چون نیویورک تایمز، وال استریت ژورنال، اکونومیست و واشنگتن پست منتشر شدهاند.
به گزارش فرارو به نقل از فارین پالسی، در چند هفته گذشته، اعتراضات گستردهای در سراسر چین، از گوانگژو تا شین جیانگ و از بزرگترین کارخانه سازنده گوشیهای تلفن همراه هوشمند آیفون برند اپل در ژنگژو تا دانشگاههای پکن و شانگهای در جریان بودهاند. معترضان شعار میدادند «ما آزادی میخواهیم نه قرنطینه بیش تر»! و «مرگ بر شی جین پینگ و حزب کمونیست چین»!
ابعاد اعتراضات در سطح گستردهای بوده و عمدتاً صدها نفر در آن شرکت داشتهاند اگرچه در شین جیانگ و ووهان ابعاد آن بسیار گستردهتر بوده است با این وجود، فراگیر شدن آن در چندین منطقه از زمان بحران تیان آنمن در سال ۱۹۸۹ میلادی به این سو بیسابقه بوده است.
تنها یک ماه پیش «شی جین پینگ» برای سومین دوره به عنوان دبیرکل حزب کمونیست چین منصوب شد. او ردههای بالای مناصب حزب کمونیست چین یعنی کمیته دائمی دفتر سیاسی، دفتر سیاسی و کمیته مرکزی را با پیروان وفادار به خود پر کرد. «هو جینتائو» سلف او به طور علنی در مقابل دوربینهای فیلمبرداری و در مقابل چشم افکار عمومی بین المللی از نشست کنگره حزب حذف شد که احتمالا صحنه نمایشی از پیش تنظیم شده برای نشان دادن قدرت بینظیر شی بود. چند هفته پس از آن، شی به بالی در اندونزی سفر کرد و در آنجا با «جو بایدن» رئیس جمهور ایالات متحده و دیگر رهبران جهان در اجلاس جی -۲۰ با اعتماد به نفس فراوان که احتمالا ناشی از قدرت سیاسی داخلی تثبیت شده او به نظر میرسید ملاقات داشت.
با این وجود، باید پرسید که چرا قدرت به ظاهر بیسابقه «شی جین پینگ» با مقاومت اجتماعی در مقیاسی بینظیر در سراسر چین مواجه شده و چگونه جامعه چین به این نقطه جوش رسیده است؟
این رویدادها کاملا غیر قابل پیش بینی نبودند و برآمده از سیستم چین و تلاش بلند مدت آن برای حفظ «ثبات اجتماعی» و اعمال سیاستهای سخت گیرانه «کووید صفر» بودهاند. از زمان تظاهرات دانشجویان چینی در سال ۱۹۸۹ میلادی حزب کمونیست چین سرمایهگذاری گستردهای را برای طراحی سیستم حفظ ثبات انجام داده سیستمی که سایر کشورها احتمالا آن را «سیستم سرکوب» نامگذاری میکنند.
هدف حزب کمونیست چین از طراحی این سیستم جلوگیری از بروز نارضایتیهای اجتماعی در مقیاس سراسری بوده است. هزینه سالانه برای حفظ ثبات از استخدام موقت نگهبانان امنیتی گرفته تا اقدامات کنترلی از طریق فناوری پیشرفته بسیار بیش از هزینههای صرف شده بری دفاع ملی بوده است. مزیت ذاتی سیستم حفظ ثبات آن است که به حزب کمونیست چین اجازه میدهد تا تمام نارضایتیهای اجتماعی را در نطفه خفه کند به طوری که در اکثر موارد مانند سال ۱۹۸۹ نیازی به استقرار ارتش یا استفاده از دستگاه نظامی رسمی نداشته باشد چرا که تجربه سال ۱۹۸۹ نشان داد که ارتش آزادیبخش خلق از طریق سرکوب و کشتار معترضان ذاتا به مشروعیت حزب لطمه وارد ساخت و نظام سیاسی چین تلاش کرده از تکرار تجربهای مشابه جلوگیری کند.
یکی از بخشهای اصلی مدل حکمرانی چین بسیج بازیگران اجتماعی مورد اعتماد مانند عمهها و عموهای محلات بهعنوان نمایندگان دولتی برای اجرای سیاستهای معمول دولت از جمله تخریب مسکن در پروژههای شهرسازی تا اجرای مقررات مرتبط با کووید صفر بوده است. حکومت چین از این طریق سیستمی از سرکوب روزمره را ایجاد کرده که اجازه میدهد حزب کمونیست اراده خود را بر جامعه تحمیل کند.
همان گونه که در کتاب اخیرم تحت عنوان «برون سپاری سرکوب: قدرت روزمره دولتی در چین معاصر» نشان دادهام شخصیتهای محلی مورد اعتماد از سرمایه اجتماعی خود استفاده میکنند تا همشهریانشان را متقاعد کنند که با سیاستهای دولتی موافقت نمایند. این امر اغلب مستلزم ارائه به اصطلاح «هویج» یا پاداش برای پیروی از خواستههای حکومت است و در رشتهای از روابط اجتماعی و همسایگی گسترش یافته است.
در مواقع دیگر، فشار روانی شدید تحمیل میشود و از آن به عنوان یک استراتژی استفاده میشود که قدرت روزمره دولت را تقویت میکند و باعث نفوذ آن در جامعه شده و سیاستهای چالش برانگیز معمول را از طریق بازیگران اجتماعی در جامعه اجرا میکند. چنین پویاییهایی در اجرای سیاست کووید صفر به خوبی خود را نشان داده اند.
به مدت دو سال و نیم، از آغاز پاندمی تا زمانی که مقاومت افزایش یافت وظایف روزانه از جمله کنترل دما، نظارت بر حرکات و رفتارهای افراد و جمع آوری سفارش و تحویل مواد غذایی بر دوش این داوطلبان بسیج دولتی بوده است. در سطح مردمی، کمیتههای ساکنان - کارمندان غیردولتی به عنوان اعصاب دولت عمل میکنند.
در آغاز شیوع کرونا این کمیتهها متشکل از داوطلبان جامعه بودند که دستمزدی دریافت نمیکردند و کارمندان دولت و کادرهای حزبی را که در محلات زندگی میکنند بسیج کردند تا وظایف سنگین مرتبط با کووید را انجام دهند. افرادی که لباسهای سفید و آبی پوشیده بودند به نمادهای سبک کنترل پاندمی کرونا در چین تبدیل شدند و در ابتدا عمدتا داوطلبان بسیج دولتی و مجریان وفادار سیاست کووید صفر مدنظر حزب بودند. اجرای سیاستهای اجباری کووید صفر اساسا به بازیگران اجتماعی مورد اعتماد محلی واگذار شد.
در دوران مائوئیستی حزب به طور مشابه فعالان و داوطلبان را برای اجرای پروژههای مهم دولت سازی بسیج میکرد؛ پروژههایی مانند اصلاحات ارضی در اوایل دهه ۱۹۵۰ میلادی که در جریان آن با توسل به خشونت زمینها بازتوزیع شدند و محبوبیت حزب در میان دهقانان افزایش یافت. پروژههای جاهطلبانه مائو از جمله جهش بزرگ به جلو و انقلاب فرهنگی به فعالان و داوطلبان برای بسیج تودهها متکی بودند. این استراتژی بسیج تودهها جزء اساسی مدل حکومتی چین است که باعث ایجاد «قدرت دولتی روزمره» تحت حاکمیت حزب کمونیست چین میشود.
بنابراین، باید پرسید چه اشتباهی در این استراتژی برای اجرای سیاست کووید صفر رخ داد؟ موفقیت بسیج کمیتههای ساکنان و نمایندگان اجتماعی مورد اعتماد برای اجرای خواستههای دولت، مشروط به پذیرش این باور است که آنان به جامعه کمک میکنند. در دوران حکمرانی مائوئیستها کادرهای حزب فعالین را با برافروختن شور و شوق خود برای آرمانهای کمونیستی بسیج کردند که بر «فدا کردن خود برای خیر و سعادتی بزرگتر» تاکید داشتند. این باور ذاتی به نحوه درک اقدامات آنان از سوی شهروندان و این که آیا منجر به رضایت یا مقاومت میشود مرتبط است.
علاوه بر این، با فراگیرتر شدن قرنطینهها در سراسر چین در طول زمان حجم کاری کمیتههای ساکنان چندین برابر افزایش یافت. آنان برای کنترل حرکات مردم و حفظ نظم اجتماعی به استخدام کارکنان موقت یا به اصطلاح نگهبانان امنیتی، گردن کلفتها و اوباش خیابانی متوسل شدند.
برخی از این کارکنان موقت با استفاده از اقدامات خشونتآمیز علیه ساکنان سرکش و متمرد از مقررات از طریق لگد زدن به آنان و ضرب و شتمشان با استفاده از باتوم با شهروندان رفتار میکردند و رفتارشان توسط دوربینها ضبط شدهاند. از برخی جهات این کارکنان موقت هیچ تفاوتی با اراذل و اوباشی که برای مقابله با معترضان بسیج شدهاند ندارند. از جمله موارد رویارویی آنان با معترضان میتوان به سرکوب اعتراضات مشتریان بانک اشاره کرد که اخیرا در ژنگژو رخ داد.
علیرغم آن که اجرای سیاست کووید صفر در ابتدا با استقبال گسترده جامعه مواجه شد در ادامه با برقراری موج تازه قرنطینه به دلیل شیوع سویه اومیکرون در سال ۲۰۲۲ میلادی و در اوایل تابستان در شانگهای جایی که مدیریت نادرست قرنطینه باعث کمبود مواد غذایی و مقاومت آنلاین شهروندان شد به تشدید نارضایتیها دامن زد.
قرنطینه طولانی مدت در چین در حالی که در سایر نقاط جهان از شدت محدودیتهای ناشی از کووید کاسته میشد جامعه را بیصبر و بیقرار ساخت. مجریان مردمی سیاست حزب و داوطلبان بسیج دولتی مجبور بودند به طور فزایندهای اقدامات غیرمنطقی و افراطی را برای وادار ساختن شهروندان به تبعیت از مقررات به کار گیرند که همین امر واکنشای شدیدتری را به دنبال داشت.
زمانی که مجریان سیاست قرنطینه درهای خانهها را قفل میکردند و از اعضای خانواده میخواستند که کلید آپارتمانها را به آنان تحویل دهند، زمانی که افراد را علیرغم نتیجه منفی تست کرونا به قرنطینه اجباری میفرستادند و زمانی که شهروندان فوت میکردند چرا که نمیتوانستند به درمان بیمارستانی دسترسی پیدا کنند تمام این موارد باعث شد تا چینیها سیاستهای حکومتی را زیر سوال برده و نافرمانی را آغاز کنند. اکنون شهروندان چینی در حال مقاومت و شورش هستند.
این واکنش از خوابگاههای کارخانه در ژنگژو آغاز شد جایی که کارگران با نیروهای دولتی در محوطه بیرون کارخانه درگیر شدند و خواستار لغو محدودیتهای ناشی از قرنطینه بودند. شهروندان عادی نیز در خیابانهای گوانگژو و شانگهای علیه کووید صفر تظاهرات کردند. بدتر از آن زمانی بود که افرادی در یک بلوک آپارتمانی در شهر اورومچی به دام افتاده بودند و به دلیل محدودیتهای ناشی از اجرای سیاست کووید صفر جان خود را از دست دادند. اعتماد باقی مانده به حکومت در میان شهروندان به سرعت از بین رفت و بیتابی به خشم علیه حکومت تبدیل شد.
موفقیت پیشین چین در به تبعیت واداشتن شهروندان برای پیروی از سیاست کووید صفر به مقاومت گسترده تبدیل شده است. اعتراضات در چین اکنون نه تنها صرفا در مورد سیاست کووید صفر بلکه به بیان مخالفت با حزب کمونیست چین و کلیت نظام سیاسی تبدیل شده است همان گونه که در شعارهایی مانند «مرگ بر شی جین پینگ»، «مرگ بر حزب کمونیست چین» و «ما آزادی میخواهیم» مشهود است. بسیار بعید به نظر میرسد که معترضان در مرحله فعلی قادر به سرنگون کردن نظام سیاسی باشند اما اعتراضات نمادی از پایان مدل حکمرانیای است که دههها بر چین مسلط بوده است.
کنار گذاشتن سرکوب از طریق بسیج تودهها یا به طور کلی الگوی حکومتی تکیه بر بازیگران اجتماعی مورد اعتماد پیامدهای آشکاری دارد. دست کم آن که رژیم باید برای سرکوب مخالفان اگر نگوییم به زور بلکه به اقدامات قهرآمیز متوسل شود. مطمئنا در مناطق روستایی و در شین جیانگ اقدامات قهرآمیز صورت میگیرند اما احتمالا استفاده گسترده از اجبار خشونتآمیز برای سرکوب معترضان در شهرهای بزرگ برای رژیم و هم چنین شهروندان هزینههای زیادی به همراه خواهد داشت.
اعتقاد سرسختانه شی به سیاست کووید صفر نه تنها شهروندان را عصبانی کرده بلکه اعتماد به سیستمی که حزب کمونیست با زحمت آن را ساخته از بین برده است. شاید مغایر با عقل سلیم به نظر برسد اما دیکتاتورها اغلب کارهایی را انجام میدهند که بیمعنی است تا حدی بدان خاطر است که در رژیمهای دیکتاتوری هیچ کس حاضر نیست به دیکتاتور بگوید چه کار اشتباهی را انجام میدهد. با ادامه دوره سوم ریاست جمهوری شی باید منتظر اقدامات سیاسی بیشتری باشیم که مغایر با عقل سلیم باشد که برای ثبات اجتماعی هزینههایی را به دنبال خواهد داشت؛ برای همان ثبات اجتماعی که حفظ آن هدف و اولویت اصلی رژیم شی بوده است.