بعدازظهر جمعه بود که نیکلاس مادورو وارد تهران شد. امضای اسناد مشترک بین جمهوری اسلامی ایران و ونزوئلا با حضور رؤسای جمهور و برخی وزرای دو کشور، ازجمله سند همکاری راهبردی جامع ۲۰ساله، تحویل دومین نفتکش ساخت ایران به سفارش ونزوئلا، برقراری خطوط هوایی بین تهران و کاراکاس و... را میتوان از خروجیهای این سفر رئیسجمهور ونزوئلا به ایران دانست؛ اما در شرایطی که دو کشور در وضعیت اقتصادی چندان مطلوبی قرار ندارند و با بحران عمیق دستوپنجه نرم میکنند، امضای این اسناد چه معنایی دارد؟
پاسخ به این سؤال، محور گفتوگوی «شرق» با هادی اعلمیفریمان، تحلیلگر ارشد حوزه آمریکای لاتین است که در ادامه از نظر میگذرانید:
در جریان سفر نیکلاس مادورو به ایران شاهد امضای سند همکاری راهبردی جامع ۲۰ساله ایران و ونزوئلا هستیم. در شرایطی که دو کشور در بحران اقتصادی تمامعیار به سر میبرند، امضای این سند به چه معناست. هرچند پیشازاین اسناد مشابهی با روسیه و چین نیز داشتیم که تاکنون خروجی قابلقبولی از نظر اقتصادی و تجاری برای ایران در پی نداشته است؟
همانگونه که بهدرستی اشاره کردید، حتی امضای اسناد همکاری جامع راهبردی با کشورها و ابرقدرتهایی مانند روسیه و چین در شرایط تحریمی کنونی برای ما خروجی ملموسی از نظر اقتصادی و تجاری در پی نداشته است، چه برسد به کشوری مانند ونزوئلا که در وضعیت بهمراتب بدتر و بحرانیتری از ایران به سر میبرد؛ بنابراین امضای این دست اسناد نمیتواند از نظر اقتصادی و تجاری چندان جدی تلقی شود.
چرا؛ مسئله فقط به بحران اقتصادی و تحریم در دو کشور بازمیگردد؟
بههرحال باید بپذیریم، هم ایران و هم ونزوئلا وزنه اقتصادی و تجاری چندان بالایی چه در سطح منطقهای و چه در سطح بینالملل ندارند. ضمنا حاکمیت دلار بر فضای تجاری جهانی سبب شده که ایران یا ونزوئلا به هر شکلی که بخواهند تحریمهای آمریکا را دور بزنند، متأسفانه با مشکل مواجه شوند. بهویژه با توجه به فاکتورها و اقتضائاتی که ونزوئلا دارد، اجرائیشدن این سند همکاری راهبردی ۲۰ساله عملا ممکن نیست. به واقع ما نباید راه رفتهای را که یک بار آزمودهایم، دوباره امتحان کنیم.
منظورتان سیاست شکستخورده نگاه به شرق در دوره احمدینژاد و تلاش برای ارتقای مناسبات با کاراکاس در دولتهای نهم و دهم است؟
دقیقا. قدمگذاشتن دوباره در مسیری که یک بار آن را آزمودهایم، یک خطا، آن هم از جنس خطای استراتژیک است.
چرا پیمودن مجدد این مسیر را «خطای استراتژیک» میدانید؟
چون کشور اکنون بههیچعنوان در شرایط اقتصادی و تجاری دوران احمدینژاد هم به سر نمیبرد. ما در یک بحران عمیقتر اقتصادی، اجتماعی و دیپلماتیک بهمراتب عمیقتری از دولت نهم و دهم زیست میکنیم. حتی در دوران احمدینژاد به جز یکی، دو سال پایانی حیات دولت دهم که وضعیت بهتر از الان بود، سرمایهگذاریهای کلان از سوی ایران در ونزوئلا، تلاش برای برقراری خطوط هوایی بین تهران و کاراکاس، بحثهای مربوط به سرمایهگذاریهای مالی در امور بانکی ونزوئلا و مسائلی از این دست مطرح شد؛ اما درنهایت همه آنها به دلیل بحرانهای اقتصادی داخلی در دو کشور و مهمتر از ههم پارامتر تحریم به بنبست رسید.
اکنون که ایران اصلا توان و رمقی برای توسعه تجاری با کشوری که وضعیتش بدتر از ماست را ندارد. ضمنا دو کشور نمیتوانند نهایتا خارج از حاکمیت دلار بر مناسبات اقتصادی و تجاری حرکت کنند. فارغ از محاسن و معایب حاکمیت دلار بر بازار جهانی نهایتا ما در این وضعیت قرار داریم. توان اقتصادی بحرانزده تهران و کاراکاس هم به قدری نیست که یارای خروج از حاکمیت دلار را داشته باشند.
یعنی هیچ زمینه همکاری وجود ندارد؟
زمینه همکاری وجود دارد؛ ولی کاملا محدود و مختصر و تنها به حوزه انرژی، تهاتر کالا و بحثهایی درخصوص تلاش ایران برای ایجاد نوسازی و بهسازی صنایع پالایشگاهی ونزوئلا بازمیگردد که خود جمهوری اسلامی هم در این عرصه توان و دانش بهروزی ندارد. البته با توجه به اخبار واصله فروش مشتقات نفتی با قیمتهای ناچیز به ونزوئلا هم مؤید آن است که ضرر این همکاریها بیشتر از منافعش است.
اقتصاد ایران هم مانند اقتصاد ونزوئلا با بیماری اقتصاد نفتی و اقتصاد تکمحصولی دست به گریبان است. البته کاراکاس به دنبال آن است که با سیاست خارجی چندجانبهگرایانه و منعطفتر بتواند بعد از جنگ اوکراین شرایط بهتری برای فروش نفت داشته باشد.
به جنگ اوکراین اشاره کردید. اتفاقا ایالات متحده بعد از این جنگ تمایل داشت برخی کشورها مانند ایران و ونزوئلا دوباره به بازار انرژی بازگردند تا اهرم فشار روسیه در این زمینه بیاثر شود. به چه دلیلی تلاشهای بایدن برای حضور حداقل ونزوئلا در بازار جهانی انرژی به شکست خورد؟
بعد از جنگ اوکراین دولت بایدن در گام اول به دنبال بازگشت دو کشور کلیدی یعنی ایران و ونزوئلا به بازار جهانی انرژی بود تا کمبود انرژی رفع شود؛ اما تلاش کنگره آمریکا و کارشکنی برخی از سناتورها نهایتا سبب شد که دولت بایدن نتواند ونزوئلا را به بازار جهانی انرژی بازگرداند؛ چون مسائل مربوط به حقوق بشر، نبود آزادی و دموکراسی در ونزوئلا و به رسمیت نشناختن دولت مادورو بهانه لازم را به کنگره آمریکا در جهت عدم بازگشت ونزوئلا به بازار جهانی داد. هرچند خود نیکلاس مادورو بهشدت مشتاق بود و کماکان مشتاق است که با گفتگو و دیپلماسی با آمریکا زمینه رفع تحریمها و بازگشت ونزوئلا به بازار انرژی را رقم بزند.
البته ایران هم در وضعیت مشابه میتوانست در یک فرصت تاریخی بینظیر با احیای برجام خود را به بازار جهانی بازگرداند، آنهم در شرایطی که بعد از جنگ اوکراین شاهد شیب صعودی قیمت نفت هستیم که متأسفانه این فرصت طلایی به دلیل صدور قطعنامه شورای حکام آژانس از دست رفت. البته من هنوز اعتقاد دارم که میتوان به احیای برجام امیدوار بود به شرط آنکه ایران از واکنشهای احساسی و تند نسبت به قطعنامه شورای حکام دست بردارد و سیاست خارجی، منطقی، منعطف و هوشمند را در دستور کار قرار دهد تا بتوان از ظرفیت کنونی بازار جهانی انرژی در راستای تحقق منافع ملی استفاده کنیم. البته جا دارد در این مصاحبه یک هشدار مهم دولت رئیسی بدهم.
با شناختی که من از سیاست خارجی ونزوئلا دارم، اگر مذاکرات دولت مادورو با بایدن به نتیجه برسد یا اینکه در گفتگوها با جریان اپوزیسیون داخلی امیدی حاصل شود، مطمئن باشید که ونزوئلا با وجود مجموعه سفرهای نیکلاس مادورو به ترکیه، ایران یا الجزایر و امضای سند همکاریهای متعدد مانند همین سند جامع همکاری راهبردی ۲۰ساله با تهران به سمت واشنگتن خواهد رفت و این توافقات و قراردادها را کنار خواهد گذاشت؛ بنابراین این دست مواضع رئیسجمهور ونزوئلا درخصوص مبارزه با امپریالیسم، مقابله با تحریم آمریکا، ظهور قدرتهای جدید، آغاز فصل همکاری با کشورهایی مانند ایران یک لفاظی دیپلماتیک و سیاسی صرف است؛ چون اکنون ونزوئلا به ایران نیازمند است. مطمئنا با تغییر این شرایط، سیاست خارجی کاراکاس هم تغییر پیدا خواهد کرد.
برای ونزوئلا منافع اولویت دارد. همین شعارها و قراردادها در زمان احمدینژاد هم از سوی تهران و کاراکاس مطرح شد، اما نهایتا شکست خورد. الان که وضعیت هر دو کشور بهمراتب بدتر از ۱۰ سال پیش است. طبق گفته آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده، اگر مذاکرات دولت مادورو با جریان اپوزیسیون در مکزیک به نتیجه برسد، امکان لغو بخشی از تحریمهای ونزوئلا وجود دارد. در چنین شرایطی قطعا برای کاراکاس بهترین و عقلانیترین سناریو آن است که به سمت برقراری روابط با آمریکاییها برود.
البته باز هم تأکید میکنم مشابه همین وضعیت برای ایران نیز وجود دارد. ما هم میتوانیم با مذاکره با آمریکاییها و احیای برجام و با کمترین هزینه دوباره روابط اقتصادی و تجاری خود را گسترش دهیم، منوط به اینکه این سیاست خارجی هزینهزا، تنشزا و بیفایده را کنار بگذاریم. البته همه اینها مشروط به آن است که ایران تعدیل سیاست خود را تا قبل از سفر جو بایدن به عربستان سعودی در دستور کار قرار دهد.
چرا تا قبل از سفر بایدن به عربستان؟
چون اگر پای رئیسجمهور آمریکا به ریاض باز شود، قطعا محمد بن سلمان با هر ابزاری مانع از این خواهد شد که دولت بایدن به سمت احیای برجام پیش برود.
دراینبین به نظر میرسد فضای سیاسی-اجتماعی آمریکای لاتین در حال گذار و رجعت به نگرش چپ است. چون علاوه بر کشورهایی مانند ونزوئلا، نیکاراگوئه، بولیوی و کوبا، تحولاتی مانند بازگشت داسیلوا در برزیل، انتخابات کلمبیا و کناررفتن ایوان دوکه (رئیسجمهوری فعلی کلمبیا) و احتمال شکست رودولفو هرناندز در برابر کهنه چریک چپگرا یعنی گوستاوو پترو یا تغییرات در شیلی با روی کار آمدن گابریل بوریک مؤید این گزاره است؛ کمااینکه این احتمال درخصوص آرژانتین و مکزیک هم وجود دارد. آیا پررنگشدن نگرش چپ در آمریکای لاتین این امید را در تهران ایجاد کرده است که میتواند به سمت برقراری روابط با ونزوئلا و کشورهایی از این دست در آمریکای لاتین برود؟
اگرچه آمریکای لاتین دوباره به سمت نگرشهای چپ بازگشته است؛ اما بههیچعنوان، تأکید دارم بههیچعنوان نگرش چپ کنونی با نگرشهای چپ کمونیستی و سوسیالیستی مانند ونزوئلا، نیکاراگوئه، بولیوی و کوبا قابل قیاس نیست.
چرا؟
نگرش چپ در ونزوئلا، کوبا، نیکاراگوئه و بولیوی بیشتر به شعارهای ضدآمریکایی و ضدامپریالیستی بازمیگردد و جریانی است که قدرت را خارج از پروسه دموکراسی و صندوق رأی قدرت در این سالها در قبضه خود نگه داشتهاند، اما درخصوص کشورهایی مانند شیلی تحولات مربوط به انتخابات ۲۹ خرداد کلمبیا و دیگر کشورهای حوزه آمریکای لاتین مانند احتمال بازگشت داسیلوا در برزیل ناظر به یک چپ مدرن است که بیشتر نگاههای عدالتمحور، مبارزه با فقر، مبارزه با فساد، حمایت از حقوق زنان، آزادی رسانهها و نظایر آن را تبلیغ میکند.
پس هیچوقت نگاه چپ این کشورها با ونزوئلا، کوبا، بولیوی و نیکاراگوئه قابل قیاس نیست تا ایران دلخوش به روابط با آنها باشد. این کشورها از برزیل تا کلمبیا و شیلی هیچگاه مناسبات خود را به آمریکا به دلیل نگاههای چپ کنار نمیگذارند؛ کمااینکه همان زمان آقای لولا داسیلوا رئیسجمهور برزیل روابط گسترده اقتصادی، سیاسی، تجاری و دیپلماتیک خود را با آمریکا کنار نگذاشت.