November 23 2024 - شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳
- RSS
- |
- قیمت خودرو
- |
- عضویت در خبرنامه
- |
- پیوندها و آگهی ها
- |
- آرشیو
- |
- تماس با ما
- |
- درباره ما
- |
- تبلیغات
- |
- استخدام
در زرنج، یک شهر مرزی در جنوب غربی افغانستان، قاچاقچیان مردم میگویند که جریان تبعیدیان احتمالی اکنون به ۵۰۰۰ تا ۶۰۰۰ نفر در روز میرسد. چهار برابر بیشتر از قبل از بازگشت طالبان به قدرت در ماه اوت.
به گزارش فرارو، در میان غرش موتورها و گرد و غبار، ستار امیری به همراه همسر و پسر شیرخوارش در یک شهر دورافتاده مرزی افغانستان آماده برای سفری خطرناک در بیابان، سوار وانت میشود. او نیز مانند هزاران مهاجر ناامید اطرافش، تنها یک هدف دارد: رسیدن به ایران.
ستار ۲۵ ساله میگوید: چارهای ندارم. هیچ آیندهای در افغانستان وجود ندارد.
با وجود خطر تیراندازی از سوی مرزبانان، جسورترینها شب هنگام تلاش میکنند تا از دیوار ابهتی را که این شهر خشک را از ایران جدا میکند، بالا بروند. اما وقتی خورشید طلوع میکند، هزاران مرد، زن و کودک در وسایل نقلیه قدیمی در یک سفر طولانیتر از طریق کوهها و بیابانها از طریق پاکستان انباشته میشوند.
پس از تسلط طالبان در شش ماه پیش، افغانستان در بحران مالی فرو رفته است و وضعیت انسانی وخیم پس از دههها جنگ را بدتر کرده است. بسیاری از افغانها در جستوجوی کار برای آوردن پول به خانوادههایشان در تلاش هستند تا کشورشان را به مقصد ایران یا فراتر از آن ترک کنند.
برخی دیگر به دلیل ارتباط آنها با حکومت قبلی مورد حمایت غرب یا نیروهای خارجی تحت رهبری ایالات متحده که سرانجام در ۳۱ اوت عقب نشینی کردند، میترسند که توسط طالبان هدف قرار بگیرند.
ستار شغل خود را به عنوان مکانیک ارتش از دست داد که ارتش افغانستان شش ماه پیش سقوط کرد و از آن زمان میگوید که حتی نتوانسته ۱۰۰۰ افغانی ر به دست بیاورد.
وی در ناامیدی خانهاش را در مزارشریف فروخت تا هزینه فرار خانوادهاش به ایران را تأمین کند، جایی که قصد دارد هر شغلی را که میتواند به دست بیاورد.
بر اساس گزارش اخیر سازمان بین المللی مهاجرت (IOM)، نزدیک به یک میلیون افغان بین ماه اوت و دسامبر سال گذشته در تلاش برای فرار خانههای خود را ترک کردند.
این مهاجرت زرنج را به لانه بدبختی قاچاق مردم تبدیل کرده است. در هتلهای مخروبه شهر، مهاجران در حالی که منتظر نوبت عبور خود هستند، روی فرش میخوابند، ناامیدی و ترس در چهره هایشان نقش بسته است.
محمد، یک پلیس سابق، پس از دوبار ضرب و شتم توسط طالبان، میخواهد خود را به ایران برساند. این جوان ۲۵ ساله از ولایت دایکندی که از افشای نام کامل خود خودداری میکند، میگوید: اگر بار سوم بیایند، واقعاً مرا خواهند کشت.
سازمان ملل میگوید که بیش از ۱۰۰ نفر که با رژیم سابق مرتبط هستند - عمدتاً پرسنل امنیتی - توسط طالبان کشته شدهاند.
حمیدالله پشت فرمان وانت ۴×۴ خود، قیمت را برای راندن مهاجران در بیابان دو برابر کرده است. جوان ۲۲ ساله خندان میگوید: سه میلیون تومان (حدود ۱۲۰ دلار) میگرفتیم، حالا شش میلیون شده است.
هر روز صدها راننده با خودروهای خود صف میکشند و مردان و زنان و کودکان را سوار میکنند. این گردهمایی در دید کامل طالبان انجام میشود که برای هر وسیله نقلیه ۱۰۰۰ افغانی (۱۰ دلار) دریافت میکنند.
خبرگزاری فرانسه یک روز در ماه گذشته حدود ۳۰۰ خودرو را در این منطقه شمارش کرد که هر کدام با حدود ۲۰ مهاجر در روز پر میشد.
طالبان خروج افراد با این شمارهها را تکذیب کردند و چنین گزارشهایی را "تبلیغات" خواندند.
مهاجران افغان وقتی به مرز پاکستان میرسند به دست قاچاقچیان از طرف دیگر تحویل میشوند و سفری دشوار با پای پیاده به سمت مرز ایران آغاز میشود.
برای میهن رضایی، سفر طولانی غیر قابل تصور است. به عنوان عضوی از گروه قومی شیعه هزاره، این دانشجوی ۲۰ ساله طعمه آسانی برای جنگجویان جندالله خواهد بود، یک گروه تروریستی افراطی که مسئول آدم رباییهای متعدد در صحرا است. او میگوید: قبلاً مردم را گردن میزدند، اما اکنون مردم را نگه میدارند و باج میخواهند؛ بنابراین هدف رضایی و دوستانش بالا رفتن از دیوار مرزی است که از زرنج تا آنجا که چشم کار میکند امتداد دارد. این یک مانع مهیب است، یک دیوار بتنی پنج متری (۱۶ فوتی) که بالای آن سیم خاردار است و برجهای دیده بانی با نگهبانان مسلح پر شده است.
قاچاقچیانی که بهترین مکان را برای عبور میشناسند، قرار است به نگهبانان رشوه بدهند تا از کسانی که شبها از دیوارها بالا میروند، چشم بپوشند. میهن که تاکنون چندین بار تلاش ناموفق داشته است، میگوید: قاچاقچیها به ما دروغ میگویند.
وحید احمد مهاجر افغان در حالی که فرزندانش منتظر خروج از کشور به سوی ایران هستند، در داخل ساختمانی مخروبه در زرنج در استان نیمروز در جنوب غربی کشور نشسته است. برادر وحید در ژانویه موفق شد - یکی از معدود ۸۰ نفری بود که در آن شب تلاش کردند - و از ایران تلفن زد تا از موفقیت خود بگوید. این جوان ۳۰ ساله در حالی که میلرزد گفت: همه اینها به خاطر گرسنگی است... اگر هنوز امید داشتیم، هرگز کشور را ترک نمیکردیم.