اين شبها حتما سريال فاصلهها را ميبينيد، سريالي كه قرار است نمايانگر جامعه ما باشد، جامعهاي بد، متوسط و عالي. يك پسر جوان كه دلش ميخواهد رشد كند و همين ميل به رشد او باعث ميشود تا فاصلهاي بزرگ در خانوادهاش اتفاق بيفتد و دليلي شود تا نام سريال فاصلهها هم شكل بگيرد! حسين سهيليزاده، كارگردان اين مجموعه دوست ندارد، حرف بزند و مصاحبه مطبوعاتي داشته باشد، اما اينبار سكوت را شكست و از كارش دفاع كرد، البته خودش انتقادها را قبول دارد و ميداند كه اين سريال چقدر در بيان مسائل روز سطحي است.
مجبورم رو باشم
براي بيان مسایل تربیتی ديدگاههاي مختلفي وجود دارد. اما بین اين ديدگاهها دو حالت مشخصتر است،یا مسائل به صورت نامحصوص و زیرپوستي بیان ميشود و یا واضح و مستقیم. در خیلی از سریالها حتی سریالهایی که خودم ساختم مسائل اخلاقي و تربيتي خیلی زيرپوستي بيان شده. اما ما برای این تصميم گرفتيم مستقیم حرف بزنيم و نكتهها را مستقيم منتقل کنیم. دلیل انتخاب اين دیدگاه هم خط قرمزهایی زيادي بود که در سریال و فیلمنامه وجود داشت. پس ما تصميم گرفتيم هم این خط قرمزها برای بیننده ملموس باشد، هم حرفهایی که این خطوط خواهند گفت يعني پیامهای اخلاقی که درونشان وجود دارد را بزنيم. به هر حال وقتی روي کاری در این وسعت نوشته ميشود -که میدانم قطعا حدود 70-80 درصد بیننده خواهد داشت - شورایی به نام شورای عالی تلویزیون بر آن نظارت کرده است. در همین شورا هم به این نتیجه رسیدم که اينبار روتر به مسائل بپردازیم.
آزمون وخطا ميكنيم
ما نمیدانیم چه شيوهاي بهتر است. ما آمدهایم تا با شیوه آزمون و خطا جلو برویم! ما در ترانه مادری غیرمستقیم پیام میدادیم اما در فاصلهها داریم بر عکس عمل میکنیم. واقعیت این است که مردم ما دوست دارند همه چیز را روتر ببینند. استنباط ما این بوده، شاید هم اشتباه كرده باشيم.
به هر حال این سریال برای خود من تجربه جدیدی است.. حالا بايد منتظر بازتاب كار باشيم تا ببینم اشتباه کرديم یا مسیر درست را رفتهايم. منی که سه سال در جریان سریالسازی تلویزیون هستم و سریالهایی که تا الان ساختم حداقل بیش از 80-90 درصد بیننده داشته. «فاصلهها» یک گویش جدیدی است که ممکن است بیننده آن را پس بزند و یا به خانهاش راه بدهد. نکته بعدی این است که به غیراز پیامهای رو، کلی پیام غیر مستقیم هم در لایههای زیرین سریال گنجانده شده. اما همانطور که دیدگاههای منفی سریال پررنگ هستند مجبور بودیم پیامهای مثبت آن را هم رو و پررنگ کار کنیم.
پيام مستقيم ميدهم، چون مخاطب ميخواهم
حتما ميپرسيد اگر میخواهید پیام مستقیم بدهید پس چرا مستند نمیسازید؟ چون مستند مخاطب ندارد. مستند نميتواند مخاطبی که سریال درام میتواند پای تلویزیون بکشاند را جذب كند. مخصوصا درامی که خوب ساخته شود. اما در رابطه با گفتن پیامهای مستقیم من حرف شما را هم قبول دارم. با این همه ما مشکلاتی داشتیم درباره خط قرمزهایی که در سریال وجود داشت چراکه برای اولین بار است که این خطها در سریال تلویزیونی زیرپا گذاشته میشود. نگرانی درباره این خطها باعث شده کمی روی گفتن پیامها به این شکل عمل کنیم.
والدين ژست ميگيرند
اگر شما در خانواده خودتان هم نگاه کنید میبینید که ماهیت خانوادههای ما دادن پند و اندرز است. یعنی اتفاقا در این بخش من فکر میکنم به خانوادهها خیلی نزدیک شدیم. یعنی همیشه پدرها و مادر و دیگر اعضای خانواده این شکلی هستند. ژست همهشان این است که چون این جوان و بچه است باید راهنماییشان کنیم. خودشان هم ممکن است این راه را اشتباه رفته باشند، اما خود او درباره همان کارهای اشتباه خودشان هم به فرزندانشان تذکر میدهند. این چیزی است که واقعا وجود دارد.
ما هم نمیخواهیم بگوییم این پند و اندرزها درست هستند یا غلط. ما فقط میخواستیم تصویر را به خانواده ایرانی خیلی نزدیک کنیم. این تكرار هم بر اساس همان فرمی است که ما برایش تعبیه کرده بودیم.
شخصيتهاي سريال تكبعدي نيستند
راجع به ابعاد شخصیتها الان نمیشود صحبت کرد. چون ما 50درصد سریالمان گذشته و در قسمتهای آینده شما ابعاد جدیدی از این شخصیتها را در داستان خواهید دید. منظورم تغییر شخصیت نيست. اما عملکرد آنها به واسطه یک اتفاقاتی که در زمینه شخصیتی آنها وجود دارد تغییر میکند. نمیشود تک بعدی به آنها نگاه کرد. باید ببینید این آدمها چگونه و در چه محیطی تربیت شدهاند. ریشه این آدمها در فیلم کالبد شکافی میشود.
ميدانم حاج محسن خيلي سفيد است
شخصیتی که رضا توکلی در فیلم دارد؛ آنقدر شخصیت مثبت و سفید است که تقریبا غیر قابل باور شده است. شخصیتی که هیچ اشتباهی انجام نمیدهید و کلید حل همه مشکلات را هم دارد. به نظرم لازم نبود که این کاراکتر ابعاد دیگری هم داشته باشد.
بالاخره یک الگوی در این وسط لازم هست که نقطه سفید داستان باشد. شما ببینید حتی حاج محسن که یک فرد مومن، معتمد محل، رزمنده، انسان به شدت معتقد را هم میگوییم در تربیت فرزندانش کوتاهی کرده.
در واقع عمو رضا الگویی است در فیلم که تمام خصوصیات حاج محسن را دارد با اين تفاوت كه او فرزندانش را هم درست تربیت کرده است.
داستان زندگی عمو رضا در نقطهاي قرار دارد که زندگی آنها به ثبات رسیده است. در واقع چیزی هم که شما میگویید بیشتر در دیالوگها مشخص است. وگر نه ما قسمتهایی از داستان داریم که رضا به محسن میگوید من هم با بچههایم مشکل دارم. اما با مشکلات جوری روبهرو شده است که با فرزندانش درگیر نشود و رابطهاش با فرزندانش به گونهایاست که هر وقت مشکلی داشته باشند راحت با پدرشان در میان میگذارند.
ما میخواهیم به یک روش تربیتی در این سریال برسیم و روشي كه بخشي از آن در خانواده عمو رضا اتفاق میافتد.
كارگردان پخته و سكانس ضعيف
ما در محسن و فرهاد که اتفاقا آدمهای جبهه رفتهای هم هستند نقصهایی را در کاراکترشان گذاشته ایم. چه اشکالی دارد که آدمهاي باتجربه و پخته ما هم کارهای ناپخته انجام دهند. مگر در واقعیت این اتفاق نمیافتد؟ مثلا من یک کارگردان پخته ولی بعضی وقتها یک سکانس ضعيف میگیرم. اتفاقا این به واقعیت زندگی خیلی نزدیکتر است. خیلی هم سلیقهای است و به نظر کارگردان هم بستگی دارد.
مجبور بودم شاهرخ استخري را انتخاب كنم
ما خیلیها را برای بازی در این نقش تست کردیم. حتی نظرمان این بود که یک آدم جدیدی را برای این نقش استفاده کنیم. اما زمان زیادی نداشتیم. چون ما بیشتر 30-40 روز در پیش تولید نبودیم. در این مدت هم کسی که بتواند این نقش را که خیلی سخت هم بود اجرا کند پیدا نکردیم. برای همین رفتیم سراغ شاهرخ استخری که کمی تجربه هم برای این نقش داشت. شخصيت سعيد تناقض دارد، ميدانم. گاهی اوقات بچه میشود.
گاهی اوقات میخواهد مثل آدم بزرگها رفتار کند. گاهی اوقات خیلی ساده است و برعکس خیلی اوقات خیلی بزرگ بازی در میآورد. سعی کردیم این تناقضها در بازی هم خودش را نشان دهد.
رابطه با بیتا خیلی متفاوت است. ممکن است یک پسر با چند نفر رابطه داشته باشد. اما یک جایی دلش میلرزد و فکر میکند که بهترین دختر زندگیاش را پیدا کند. نمونه علاقه سعید به به بیتا هم از این جنس است.
وحيد و سعيد واقعياند
كاراكتر وحید بيشتر جنبه طنز دارد، سر به سر سعید ميگذارد و با او شوخي ميكند. به نظر من رابطه این دو برادر خیلی خوب در آمده.خیلیها هم توانستند با اين رابطه همذات پنداری كنند. مثلا یکی از اقوام تماس گرفته گفته این دو برادر مثل پسرهای خودم می مانند. این كه توی سر و کله هم می زنند، با هم شوخی می کنند. رابطه وحيد و سعيد مثل رابطه دو برادر واقعي طبيعي و راحت است.
رابطه محسن و سعيد پدر و پسري است
اين رابطه کاملا پدر و پسری ست. این امر و نهیها همیشه بين پدرها و پسرها هست. من یک پدرم، خب فرزندم را نصیحت می کنم اما ممكن است خودم هم در جواني خلاف یا اشتباه کرده باشم. در اين قصه ما روي رابطهها دقت زيادي كرده ايم. نمی خواهیم بگوییم ارتباط دختر و پسر يا زن و مرد ارتباط غلطی است، برعكس می خواهیم بگوییم اگر این ارتباط از راه صحیح اتفاق بيفتد،كارآمد هم هست. اصلا نمی شود این دو بخش صحیح و ناصحیح بودن را از هم جدا کرد.
پيام سريالم همين است
من نشان دادهام چه رابطهاي صحيح است و چه رابطهاي ناصحیح. اصلا پیام فیلم مان همين است. مثلا ما علی و ریحانه را داریم که در دانشگاه با هم ارتباط دارند، ولی این ارتباط صحیح است. از طرف دیگر بیتا و سعید را داریم كه درگير رابطه اشتباهي شده اند. رابطه لیلا و محسن هم رابطه نامشروعی نيست چون وقتي به هم می رسند، قصد دارند مشکلات هم را برطرف کنند.
جوانان ما خوب هستند
به نظر من واقعا جوان های ما صرفا این شکلی نيستند. ولی جوان این شکلی هم داریم. به همين دليل اين گروه از جوانها خط اصلی قصه ما نیستند. ما خواستيم دو گروه جوانها را نشان بدهيم.
اگر جوانی مثل سعید داریم که سرکش است، جوانی هم داریم که تابع پدر و مادرش است. ساسان هم تيره و تار نيست، تابع شرایط است. ساسان کسی است که کلاه به کلاه میکند تا زندگی کند. این نكته در همه ابعاد زندگياش کاملا محسوس است. به نظر من ساسان خاکستری است نه سياه. خیلی از جوان های ما این طوري زندگي میکنند. یعنی خيلي از جوانها براي رسيدن به هدفشان دست به هر کاری ميزنند. شما به روزنامهها و زندانها سر بزنید. جوان های ما خیلی خوب هستند ولی نمیتوانيم بگوييم بین اين جوانها قاتل نيست، دزد نيست. اتفاقا خیلی از مجرمان ما جوان هستند. ما نمیتوانیم بگوییم چون جوان هستند پس تطهیرند. ما نميتوانيم يك بعدي نگاه كنيم .