افسانه سيمرغ در نخستين شب از كنسرت «سيمرغ» به آهنگسازي «حميد متبسم» و رهبري «محمدرضا درويشي» با آواز «همايون شجريان» در محوطهي باز استاديوم تنيس ورزشگاه انقلاب روايت شد.
به گزارش ايسنا، اجراي كنسرت در نخستين شب آن( پنجشنبه 7 مردادماه) با نيم ساعت تاخير همراه بود و قطعه «ونوشه» كه براي سهتار و اركستر نوشته شده است، آغازگر اين كنسرت بود.
حميد متبسم نيز در بخشهايي از اين قطعه با تكنوازي سهتار خود،«ونوشه» را براي تماشاگران اجرا كرد.
متبسم پيش از اين دربارهي پروژهي موسيقي «سيمرغ » كه به زعم خود يك موسيقي ملي است، گفته بود: اشعار فردوسي توصيف برون است. او برخلاف شاعران معنويپرداز ما كه هميشه از عشقي الهي سخن ميگويند به شكلي داستانگونه از برون حرف ميزند. به همين دليل هم نميتوان شعر او را در كنار شعر شاعران ديگري گنجاند.
متبسم اجرايي شدن اين پروژه را كه زماني برايش همچون خواب و خيالي بوده، دوستداشتني دانست و معتقد است: قبل از هر چيز آهنگساز و موسيقيدان بايد جسارت كار بر روي اشعار فردوسي را پيدا كند. زيرا كه اين اشعار براي آهنگسازي بسيار پيچيده هستند و موضوع كلام در آنها متنوع است.
اما پس از پايان قطعه «ونوشه» ، گروه كر با همراهي همايون شجريان به عنوان تكخوان اركستر به روي صحنه آمدند و قطعهي «سيمرغ» را در شش پرده نواختند.
اين قطعه براساس افسانهي زال و سيمرغ كه بخشهايي از شاهنامه فردوسي را به خود اختصاص داده است، براي آواز و اركستر نوشته شده است.
قطعهي «سيمرغ» با ديباچه در دستگاه چهارگاه شروع شد و «زادن زال» در مايه همايون، داستان «سام و زال» در دستگاه چهارگاه، «سيمرغ و زال» در دستگاه آواز اصفهان ادامه بخش آن بود و پس از 30 دقيقه تنفس بخش دوم اين كنسرت با اجراي «بازگشت زال» در دستگاه ماهور و همچنين روايت دلدادگي «رودابه و زال» در دستگاه چهارگاه پايان يافت.
آهنگساز سيمرغ پيش از اين عنوان كرده بود كه اين قطعه و بخشهاي آن از ميان بيش از 300 شعر انتخاب شده است.
به گزارش ايسنا، ساخت قطعات «سيمرغ» سه سال و هشت ماه به طول انجاميده است و بعد از چندين ماه تمرين براي نخستين بار در ايران روايت ميشود.
اجراي اين پروژه، هشتم و نهم مردادماه نيز در استاديوم تنيس ورزشگاه انقلاب ادامه دارد و گفتني است در شب گذشته بخشهايي از سالن خالي بود و همهي صندليها پر نشده بود.
چكيدهي داستان كنسرت سيمرغ به شرح زير است:
«پيش از آنكه سام نريمان، پهلون پهلوانان ايران زمين بتواند در شادي زادن پسرش زال غوطه ور شود، آگاهي ميرسد كه فرزند نو رسيده سپيد موي است. سام براي گريختن از كنايهي بدخواهان پسرش را در دامنه البرزكوه رها ميكند كه در آن، سيمرغ افسانهاي لانه دارد و در پي شكار، كودك شيرخواره را مييابد؛ ولي او را چون فرزندان خود به مهر ميپرورد.
آوازهي زال كه اكنون جواني برومند و پهلواني بيمانند است، در جهان ميپيچد. سام شرمگين از كردهي خود به دنبال پسر ميرود و فرزند سپيد موي را كه گناه پدر را با جوانمردي پهلوانانه خود بخشيده است، با شكوه فراوان به خانه بازميگرداند. ديري نميگذرد كه زال راهي كابلستان ميشود، جايي كه عشق سوزان رودابه چشم به راه اوست...»