فرارو- فیلم «شب ساکت» اولین اثر کامیل گریفین است که تا حدی شبیه به ترکیبی از فیلمهای «دوستان پیتر» و «ماخولیا» است. فیلم با سرمستی و شادی یک جشن کریسمس آغاز میشود، اما ادامهاش مثل یک درام آخرالزمانی است که در آن، یک گروه از دوستان قدیمی باید تصمیم بگیرند که چند ساعت باقیماندۀ زندگیشان را چگونه بگذرانند. آخرالزمان در این فیلم یک جور اتفاق پر سر و صدا نیست بلکه خیلی ساکت و وسط جشن و شادمانی اتفاق میافتد.
به گزارش فرارو؛ شخصیتهای این فیلم گروهی از زن و شوهرها هستند که در گذشته همدانشگاهی بودهاند و برای دورهمی به خانه نل و سیمون رفتهاند: ساندرا (آنابل والیس) و شوهرش تونی (روفوس جونز)؛ الکس (کربی هاول) و بلا (لوسی پانچ)، به اضافۀ دکتر جیمز با شخصیت (ساپ دیریسو) و یک غریبۀ جوان به اسم سوفی (لیلی رز دپ). این یک شروع معمولی برای دورهمیهای دوستانه است؛ فضایی پر از احساسات فراموش شده، دلخوریهای پنهان، سیگار کشیدن در بالکن و خندیدن به عکسهای قدیمی. اما کم کم نشانههای بد پدیدار میشوند. (صحنۀ بریدن دست و ریختن خون روی هویجها نشانهای از اتفاقات ناخوشایند است). تا اینجای فیلم شخصیتها اصلا پرداخت خوبی ندارند و حتی معلوم نیست که چرا باید با هم دوست باشند تا چه برسد به اینکه کریسمس را با هم بگذرانند. جریان فیلم تصنعی است و دغدغهها و اختلافات آنها به نظر بیاهمیت و نامعقول میآید.
اما فیلم کم کم قوت میگیرد. به تدریج از دل این کمدی کلیشهای درخششهایی پیدا میشود. گردبادهایی از مواد سمی در حال حرکت به سمت منطقه هستند. این سم از نوعی است که باعث مرگ آهسته و عذابآور میشود. دولت قرصهایی مخصوص خودکشی توزیع کرده است که مردم بتوانند قبل از رسیدن گردباد خودشان را بدون درد از بین ببرند. فیلم از اینجا به بعد به شکل ظریف و متفکرانهای دیدگاههای مختلف دربارۀ این فاجعۀ قریبالوقوع محیط زیستی را به تصویر میکشد. وقتی والدین در حال گفتگو و رقصیدن هستند، این پسر بزگتر نل به اسم آرت (رومان گریفیث دیویس) است که دربارۀ امکانی که دولت برای خودکشی فراهم کرده سوال میکند و به این فکر میکند که آیا هنوز شانسی وجود دارد یا نه.
گریفین میخواهد در فیلم خود انتقاداتی هم به برخی مسائل اجتماعی و سیاسی داشته باشد، اما انتقادات او تا حدی مبهم باقی میمانند. با این حال به کمک موسیقی ارکستری و تاثیرگذار لورن بالف و لحن متین و بینش عمیق گریفین، لحظههای خیلی خوب و تاثیرگذاری در فیلم ایجاد میشود که نیروی عاطفی زیادی دارند (مثل لحظۀ گفتگو با مادر نل از طریق تماس تصویری). وقتی یک سوم اول فیلم را میبینید اصلا انتظار ندارید که در این فیلم به چنین نیروی عاطفی عمیقی برخورد کنید.
در بین بازیگران، بازی نایتلی برجسته است. در ابتدای فیلم او یک میزبان نگران است که میترسد سیبزمینی برای مهمانها کم بیاید. اما در ادامه فیلم و در مقابل شرایط سختی که پیش میآید، جنبۀ مقاوم و سرسخت شخصیت او هم آشکار میشود. بقیۀ بازیگران چیز زیادی ارائه نمیکنند و آدم را به این فکر میاندازند که اگر «شب ساکت» از شخصیتهای غنیتر و شسته رفتهتری برخوردار بود چقدر فیلم بهتری میشد. در مواجهه با آخرالزمان، مهمترین چیز انتخاب همراهان درست است.
در کل میتوان گفت فیلم شب ساکت بعد از یک شروع مایوس کننده و کمدیگونه، کمکم خودش را پیدا میکند و به فیلمی متفکرانه دربارۀ قدم گذاشتن به درون تاریکی تبدیل میشود.