اگر تابهحال سر میز شام خانوادهای نشسته باشید که چشم دیدن همدیگر را ندارند میدانید چقدر هولناک است فامیل با هم دشمن باشند.
به گزارش بی بی سی، تاریخ پر از خانوادههایی است که در پی قدرت و شهرت مدام با هم نزاع کردهاند. بعضی از این درگیریها از فیلمهای امروزی تلویزیون هم بدتر بوده است. از این درگیریها اطلاعات خوبی در مورد نحوهٔ زندگی افراد در آن دورهٔ تاریخی به دست میآوریم. اینکه چه رسم و رسومی رواج داشته است و قدرتمندان با هم چطور رفتار میکردند.
در اینجا ماجرای دشمنی تاریخی سه خانواده را نقل میکنیم که هرکدام جریان جالبی دارد.
دعوای خواهر و برادرها چیز عجیبی نیست، اما وقتی آدولف (آدی) و رودلف (رودی) با هم دعوا کردند شهر هرتسوگنآوراخ، در ایالت بایرن آلمان به دو قسمت تقسیم شد. حتماً نام دو شرکت آنها را میدانید: آدیداس و پوما.
در سال ۱۹۲۴، آنها با هم شرکتی به راه انداختند تا کفشهای ورزشی و فوتبال تولید کنند. کسبوکارشان مدام رونق میگرفت و همزمان با المپیک ۱۹۳۶ برلین، آنقدر مشهور شده بودند که جسی اونز، قهرمان آمریکایی نامدار دوی سرعت، کفشهای داسلر را در مسابقه به پا کرد و چندین مدال طلا گرفت.
در طول جنگ جهانی دوم و پس از آن رابطهٔ دو برادر تیره شد، شاید به دلیل شخصیت و نگرش سیاسی مختلفی که داشتند. در سال ۱۹۴۸، از یکدیگر جدا شدند. هر کدام کارخانهٔ تولید کفش ورزشی خود را دریک طرف رودخانهٔ شهر هرتسوگنآوراخ راه انداخت. آدی، آدیداس و رودی، پوما را تأسیس کرد.
طرفداران آدیداس تلاش میکردند فقط سراغ کسبوکارهایی بروند که به مارک آدیداس وفادار باشد و طرفداران پوما هم همینکار را میکردند. در شهر هرتسوگنآوراخ فروشگاهها و هتلها و رستورانهایی بود که فقط به یک طرف شهر خدمات ارائه میدادند.
رقابت این دو در جام جهانی فیفا سال ۱۹۷۰ وقتی پله، بازیکن برزیلی فوتبال کفش پوما پوشید به اوج خود رسید، هرچند هر دو شرکت توافق کرده بودند با او قراردادی امضا نکنند.
حتی پس از مرگ هم اختلاف ادامه داشت. آدی و رودی در دو گورستان در دو طرف شهر هرتسوگنآوراخ و دور از یکدیگر دفن شدند.
اکنون هیچیک از این دو شرکت را خانوادهٔ داسلر اداره نمیکند، اما در سال ۲۰۰۹ دو شرکت در مسابقهٔ فوتبالی در هرتسوگنآوراخ به طور رسمی با هم آشتی کردند. هر تیم از هر دو مارک آدیداس و پوما استفاده کرده بود و توپ فوتبال هم نشان هر دو شرکت را داشت.
اگر خواهر کلئوپاترای هفتم، ملکهٔ مصر باشی ممکن است عواقب وخیمی در انتظارت باشد.
کلئوپاترا پس از مرگ پدرش در سال ۵۱ قبلازمیلاد به سلطنت رسید. هرچند بنا بر رسم مصر باستان او باید همراه با فرمانروای مذکری حکمرانی کند از این رو کلئوپاترا با برادر خردسالش بطلمیوس سیزدهم ازدواج کرد.
وقتی بطلمیوس در سال ۴۹ قبلازمیلاد به ۱۳ سالگی رسید نقشه کشید که خواهرش را از سر راه بردارد و به تنهایی حکومت کند. کلئوپاترا ناچار شد از کشور فرار کند و لشکری برای خودش راه انداخت و مصر را درگیر جنگ داخلی کرد. همزمان جنگ داخلی در روم هم جریان داشت که در آن ژولیوس سزار با سردار رومی، پومپه میجنگید.
دو خواهر و برادر درگیر جنگ داخلی روم شدند و هر کدام در یک طرف ماجرا بودند. کلئوپاترا از سزار حمایت میکرد که رابطهٔ عاشقانهای با او آغاز کرده بود. ماجرا با مرگ بطلمیوس پایان یافت که پس از شکست لشکرش از نیروهای سزار رومی در نبرد نیل در حال گریز بود.
خواهر کلئوپاترا، آرسینوی چهارم پس از مخالفت با خواهرش در جنگ اسیر شد. او را به معبد آرتمیس در اِفِسوس تبعید کردند و چند سال بعد به فرمان مارک آنتونی معشوقهٔ دیگر کلئوپاترا کشته شد.
برادر دیگر او، بطلمیوس چهاردهم، به طور اسرارآمیزی جان خود را از دست داد، گمان بر این است که کلئوپاترا او را مسموم کرده باشد. خواهر و برادرهای دیگر پس از مرگ برادر به جانشینی او فکر کردند، اما کلئوپاترا پسر سهسالهٔ خود سزار بطلمیوس پانزدهم (سزاریون) را جانشین خود اعلام کرد.
پادشاه انگلستان هنری دوم و ملکه الینور آکیتن چهار پسر داشتند که به بزرگسالی رسیدند: هنری (پادشاه جوان)، شاه ریچارد اول، جفری و شاه جان. داشتن چند فرزند پسر بقای سلطنت را تضمین میکند، اما باعث مشکلاتی هم برای هنری دوم شد.
تا پیش از مرگ هنری دوم هر کدام از آنها در قلمروی خود فرمانروایی میکردند و تا آن زمان نفوذ و قدرت آنها محدود بود.
در سال ۱۱۷۳، هنری پادشاه جوان سرانجام کاسهٔ صبرش لبریز شد و همراه با ریچارد و جفری بر ضد پدرش شورش کرد. دشمنان هنری دوم هم از آنها حمایت کردند از جمله لویی دوازدهم پادشاه فرانسه و همسر سابق ملکه الینور که پدرزن پادشاه جوان هم شده بود.
ملکه الینور در این منازعه طرفِ پسرانش را گرفت، اما میزان مشارکت و انگیزههای او کاملاً روشن نبود. اوایل سال ۱۱۷۴ نیروهای شوهرش او را دستگیر کردند و در انگلستان به مدت ده سال زندانی کردند.
هنری دوم در جنگ با پسرانش پیروز شد، اما شورشهای آنها تا هنگام مرگ او در سال ۱۱۸۹ ادامه داشت. پس از مرگ او شاه ریچارد اول به سلطنت رسید که دستور آزادی ملکه الینور را از زندان صادر کرد و املاک و داراییها و قدرت سیاسی انگلستان را به او بازگرداند.