فرزند محمود اعتمادزاده (م. ا. بهآذین) که از مدتها قبل درصدد پس گرفتن خانه پدریاش از بسازبفروشهاست حالا از دستبرد به این خانه که پیشتر پلمب شده بود و نیز سرقت برخی اموال خبر میدهد.
به گزارش ایسنا، سال گذشته بود که کاوه اعتمادزاده، فرزند محمود اعتمادزاده (م. ا. بهآذین)، نویسنده و مترجم فقید خواستار پس گرفتن این خانه از دست بسازبفروشها (۶۰ درصد این خانه سهم بسازبفروش است) و تبدیل آن به یک خانهموزه شد. پس از آن خبر داد که امضاهای نامه منتشرشده در این رابطه، به ۱۶۰۰ رسیده و چهرههای فرهنگی و هنری و ادبی بیشتری از آن حمایت کردهاند. او که میگوید با این حال، اما هدفش هنوز محقق نشده است فراخوانی را با عنوان «نجات خانه «بهآذین»» منتشر کرد. او اینک اعلام کرده که این خانه مورد سرقت قرار گرفته است.
فرزند بهآذین در گفتوگویی در اینباره میگوید: حوالی ۱۱ اردیبهشتماه بود که در پی شکایت انجامشده خانه را پلمب کردند، با توجه به مشاعی بودن ملک گفته شد که هیچیک از سهامداران نباید از خانه استفاده کنند. این اقدام در غیاب من و بدون اینکه اجازه دهند وسایلم را بردارم، انجام شد. دو سه روز پیش نیز با توجه به اینکه خانه دو ماه است که خالی است، دزد از در حیاط وارد شده و همه چیز را به هم ریخته و مقداری از وسایل را برده. البته باید بررسی شود ببینم چه چیزهایی را بردهاند.
او همچنین درخصوص آسیب رسیدن به میراث «بهآذین» میگوید: آن اتاق هم بههم ریخته است.
اعتمادزاده میافزاید: من امروز توانستم بالاخره بعد از دو ماه اجازه بگیرم تا وارد خانه شوم و ببینم در چه وضعیتی است.
به گفته فرزند «بهآذین» هنوز مشخص نیست که این کار چه کسی یا کسانی بوده است.
«خانه «بهآذین» را به عنوان میراث مهم فرهنگی فورا به ثبت ملی برسانید»؛ این خواسته کاوه اعتمادزاده درباره میراث بهجامانده از پدرش است.
محمود اعتمادزاده (م. ا. بهآذین)، متولد ۲۳ دی سال ۱۲۹۳ بود و درگذشته ۱۰ خرداد سال ۱۳۸۵، نویسنده و مترجم نامدار معاصر بود. او فعالیتهای ادبی خود را از سال ۱۳۲۰ با انتشار داستانهای کوتاه آغاز کرد. در سالهای بعد با ترجمه آثار شکسپیر، بالزاک، رومن رولان و شولوخوف و نگارش خاطرات و تجربیاتش از زندانهای دهه ۱۳۵۰، به فعالیت ادبی خود ادامه داد.
بهآذین در چهارم شهریور ۱۳۲۰ در جریان اشغال ایران و بمباران در بندر انزلی زخمی برداشت که منجر به قطع دست چپ او شد. چون افسر بودن مانع فعالیتهای ادبی و سیاسیاش میشد، از آن شغل استعفا کرد.
از تالیفهای بهآذین به «مهمان این آقایان»، «بسوی مردم»، «قالی ایران» و «گفتار در آزادی» و از ترجمههایش به «بابا گوریو» نوشته انوره دو بالزاک، «دُنِ آرام» نوشته میخائیل شولوخف، «اتلو» نوشته ویلیام شکسپیر، «جان شیفته» نوشته رومن رولان و ... میتوان اشاره کرد.