«مدیران حرفهای» دو تفاوت کاملا شاخص با بقیه مدیران دارند؛ بهطوریکه، سبککار و طرز فکر آنها، به «حل مسائل روزمره شرکت یا بهبود روند امور» محدود نمیشود. حرفهایها در مدیریت، با «کنجکاوی کاربردی»، مسیرهای ناشناخته برای رشد کسبوکارشان را شناسایی میکنند؛ حرکتی که اهمیت آن برای یک مدیر به اندازه «نفسکشیدن» توصیف میشود.
دنیای اقتصاد در ادامه نوشت: از آنجا که من با رهبران سازمانی زیادی مصاحبه کردهام، دادههای من افزون بر تنوع کیفی از تنوع کمی زیادی نیز برخوردار است و توانستم برای پاسخ دادن به سوالهای سادهای که ذهنم را مشغول کرده بود، به نمونههای بسیار زیادی دستیابم: چه فاکتور مشترکی در همه این مدیران و رهبران سازمانی وجود دارد که باعث ارتقا و موفقیت بیشتر آنها در مسیر کار حرفهایشان شده است؟ آن عامل تفاوتساز چیست؟ سرانجام من برای پاسخ به این سوال از یک عادت ذهنی که به «کنجکاوی کاربردی» مشهور است، استفاده کردم. بله، کنجکاوی در زندگی افرادی که در پی موفقیت هستند، یک اصل کلیدی است که به گونههای مختلفی ظاهر میشود.
شما در همه عرصههای زندگی نیاز به این کنجکاوی دارید. کنجکاوی در بعضی افراد، باعث میشود تا آنها بتوانند معمای واژگان متقاطع را حل کنند یا بتوانند در مسابقه تلویزیونی جئوپاردی (Jeopardy) قهرمان شوند. کنجکاوی کاربردی تنوع ویژهای دارد.
از نظر من کنجکاوی یکی از شروط لازم برای رسیدن به کامیابی است. این کنجکاوی در انواع مختلف نمود پیدا میکند. کسی که در جستوجوی پیروزی است باید تا حد زیادی کنجکاو باشد.
یکی از ویژگیهای مدیرانعامل این است که اغلب آنان درگیر پرسشهای بیامان راجعبه چگونگی انجام کارها هستند. این پرسشها به آنها برای یافتن راهحلهای مناسب کمک میکنند. مدیرانعامل مدتها در مورد شیوه بهبود کیفیت کارها میاندیشند. یکی دیگر از ویژگیهای مدیرانعامل این است که دیدی همهجانبه نسبت به امور دارند. آنها همزمان به تاثیر دو رویداد روی کسبوکارشان توجه میکنند؛ تغییر عادات مصرفکنندگان و روند اقتصاد جهانی.
کنجکاوی کاربردی به اندازه نفسکشیدن، دارای اثری طبیعی در زندگی یک مدیر است. کنجکاوی کاربردی جزئی جدا نشدنی از زندگی مدیران است و آنها اگر بخواهند هم نمیتوانند از این ویژگی استفاده نکنند.
من داستانهای مشابهی را از چند مدیرعامل درباره اینکه چگونه شغل آنها به عنوان یک خردهفروش به تمرینی برای پیشرفت و تجربه برای مشاغل آینده آنها تبدیل شد، شنیدهام. همه آنها از این کنجکاوی کاربردی بسیار بهرهگرفتهاند. مدیرانی که امروز آنها را به عنوان مدیران موفق میشناسیم، در مشاغل گذشتهشان نیز منحصربهفرد بودند؛ درباره چیدمان وسایل و محاسبه هزینهها مانند یک مدیر رفتار میکردند.
رید هافمن سرمایهگذار میلیاردر که لینکداین را تاسیس کرده و در شرکتهایی نظیر فیسبوک و ایربیانبی مشارکتهای بنیادینی داشته، در مصاحبهای که با ما داشت درباره ارزشمندترین ویژگی مدیران گفت. او اصطلاح دیگری را برای این ویژگی بهکار برد، اما بهطور کلی ویژگیهای موردنظر او هم کنجکاوی کاربردی را در ذهن متبادر میساخت.
او میگوید: یکی از دیگر ویژگیهای منحصربهفرد مدیران که من قصد صحبت درباره آن را دارم منحنی یادگیری نامتناهی است، زیرا بیشتر اوقات مشاغلی که من در آنها سرمایهگذاری میکنم مرزهای قبلی را میشکنند و زمینه جدیدی را ایجاد میکنند. شما باید حس تغییر را داشته باشید و از خود بپرسید چگونه میتوانم یک موضوع جدید یاد بگیرم؟ بدون اینکه این حس را در خود ایجاد کنید، نمیتوانید انتظار شکلگیری زمینههای جدید را داشته باشید. بنابراین، من بهدنبال توانایی یادگیری مداوم و سریع هستم.
آنچه مدیران عامل برتر را از بقیه جدا میسازد حجم پرسشگری، کاوشگری و پردازش آنها در تجربیات گذشته است. آنها این پرسشگری و جستوجوگری را بهمنظور دستیابی به یک الگو و بینش جدید انجام میدهند. در دنیای امروز که انسان با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکند، ذهنیت پرسشگر باید به همان اندازه که آیندهنگر است، گذشتهنگر نیز باشد و اتفاقاتی را که پیشتر رخ داده است، مانند یک درس ببیند. بدون نگاه به گذشته چطور میتوان انتظار آیندهای موفق را داشت؟
اگر به تعریف قدیمی خرد رجوع کنیم به این جمله میرسیم «من قبلا این فیلم را دیدهام و میدانم که چگونه پیش میرود»، پس خرد امروز برای رهبران سازمانی به معنای فهمیدن چیزهایی است که از قبل میشناسند تا بدان وسیله بتوانند سناریوهای احتمالی یک آینده نامشخص را کشف کنند.
پشت این پرسشگری انتزاعی حرکتی عملی وجود دارد، مانند رابطهای که بین ریاضیات نظری و ریاضیات کاربردی وجود دارد. مدیران عامل نقاط اتصال و چارچوبهای مختلفی را در ذهن خود ایجاد میکنند. در واقع مغز آنها بهگونهای کار میکند و توسعه مییابد که بتوانند در شغلشان نقش بهتری را ایفا کنند: برای اینکه بتوانند در مقابل تیم خود بایستند و بگویند «این یک برنامه ساده است. ما به این برنامه نیاز داریم برای اینکه بدانیم چگونه میخواهیم امروز در صنعت خود پیروز شویم و دنبال آن فردا در جهان به موفقیت برسیم. زیرا احتمالا این برنامه طی سه تا پنج سال آینده رشد خواهد کرد.»
من قبلا در مورد «چهار عامل موفقیت رهبران سازمانی استثنایی» نوشتم و در صدر آن فهرست توانایی «سادهسازی چیزهای پیچیده و عملیاتی کردن آن» را قرار دادم. این مهارت نمود یک عادت ذهنی است؛ کنجکاوی کاربردی ذهن.
به ناچار هر بحثی درباره رهبری یک شرکت یا کسبوکار به سوالاتی درباره سرشت افراد یا چگونگی پرورش آنها منجر میشود. آیا مدیران عامل با میل به کنجکاوی متولد میشوند، یا این میل با گذشت زمان در آنها ایجاد میشود؟ من کنجکاوی کاربردی را به عنوان یک رشته میبینم، عملی که میتواند با تمرین به منصه ظهور برسد. در واقع یک پیوستگی در کنجکاوی وجود دارد و این امر مربوط به یک زمان مشخص نیست، بلکه همیشه در جریان است. دقیقا به همان روشی که یک رژیم غذایی ثابت میتواند یک ورزشکار را به سطح آمادگی بالاتری برساند، کنجکاوی پیوسته نیز منجر به موفقیت میشود. انجام این کار با سوال ساده «چرا؟» آغاز میشود. پرسشی که همه ما از کودکی بارها تکرار کردهایم.
در عصر حاضر، مدیران عامل بهگونه فزایندهای در پی یافتن سوالات راهگشا هستند و این به آن معنا نیست که در همه موارد انتظار پاسخ درست را داشته باشند. این توانایی نه تنها از منظر کسبوکار رقابتی امروز قابلتوجه است، بلکه یک حس اشتیاق را برای پیدا کردن راهحلهای ممکن ایجاد میکند.
البته باید به این نکته هم اشاره کنم که هیچ تضمینی وجود ندارد که اگر ذهنیت کنجکاوی کاربردی را در خود ایجاد کنید، حتما مدیرعامل خواهید شد. عوامل زیادی فراتر از حد کنترل شما وجود دارند. اما فکر کردن مانند یک مدیرعامل حرفهای به کامیابی شما در حرفهتان کمک میکند.