افشین داورپناه انسانشناس در یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت: برای جامعهای، چون ایران که بهطور بالقوه و بالفعل با بحرانهای متعدد، بعضاً مداوم و بغرنج، دست به گریبان است، افزایش سطح «تابآوری اجتماعی»، اگر فرشته نجات نباشد لااقل امیدآفرین است. اما آیا ما صرفاً چالشها و بحرانها را بهگونهای دردناک «تحمل» میکنیم یا مواجهه ما با آنها «تابآورانه» است؟ توجه داشته باشیم که اصطلاح «تابآوری» با مفاهیمی، چون «تحمل»، «تسلیم» یا حتی «انعطافپذیری» و «شکیبایی» تفاوت دارد.
الف ـ اصطلاح «Social Resilience» در فارسی به «تابآوری اجتماعی» ترجمه شدهاست که معادل خوبی نیست. تابآوری اجتماعی یعنی توانایی تطبیق و سازگاری با یک وضعیت چالشی یا شرایط بحرانی با هدف حفظ تعادلی که پیش از بحران یا چالش وجود داشتهاست و تلاش برای گذر از چالش یا شرایط بحرانی و بازگشت به شرایط متعادل؛ بنابراین اینکه ما صرفاً انعطاف لازم یا توان سازگاری با شرایط بحرانی را داشتهباشیم بهمعنای تابآوری اجتماعی نیست.
ب ـ تابآوری اجتماعی یک مفهوم چندلایه است و متغیرهای مهم اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اکولوژیک در شکلگیری و همچنین بررسی و تحلیل این مفهوم باید موردتوجه قرار گیرد.
ج ـ تابآوری اجتماعی یک مفهوم نسبی است؛ در واقع جوامع برای رسیدن به شرایط مطلوب، میکوشند سطح تابآوری اجتماعی خود را هر چه بیشتر ارتقا دهند و به جامعهای در وضعیت مطلوب تابآوری اجتماعی یا «جامعه تابآور» تبدیل شوند.
ایران کشوری است «بحرانخیز»؛ ما در جغرافیایی زیست میکنیم که بهطور بالقوه در معرض بحرانهای اکولوژیک (زلزله، سیل، خشکسالی، رانشزمین، ریزگردها، آفات گیاهی و...)، بحرانهای آبوهوایی خودساخته مثل آلودگی هوا، ترافیک و... قرار داریم؛ به این فهرست، بحرانهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را نیز اضافه کنید.
بهنظر میرسد در مواجهه با این همه بحران و چالش، ما بیش از اینکه سطح تابآوری اجتماعی جامعه را افزایش دادهباشیم صرفاً «تحمل میکنیم»، «شکیبایی میکنیم» یا «انعطاف» به خرج میدهیم. اما این تحملکردن، شکیبایی، سازگاری یا منعطف بودن، الزاماً بهمعنای ایجاد تعادل نیست! توضیح: اینکه مردم در مواجهه با شرایط بد اقتصادی و اجتماعی (مثل امنیتروانی، اعتمادعمومی و...) و حتی شرایط بد محیطی، مقاومت و تلاش میکنند همچنان به زندگی خود ادامه دهند، یعنی خودشان را با شرایط سازگار میکنند، نشانه تابآوری اجتماعی نیست!
تابآوری اجتماعی، گذر از یک بحران است در مسیر بازگشت مجدد به تعادل. اگر اوضاع و شرایط زندگی به تعادل برنگردد و حتی روزبهروز برای افراد سختتر شود نباید گمان کرد که این افراد تابآوری اجتماعی بالایی دارند؛ چنین جامعهای روزبهروز بسیاری از فرصتها، توانمندیها و استعدادهای خودش را کنار میگذارد (زیرا شرایط تحقق یا استفاده از آنها فراهم نیست) و براساس حداقلهای موجود (که هر روز حداقلیتر میشوند) تلاش میکند به زندگی ادامه بدهد ـ و گاه این وضعیت را بدون هیچ امیدی به افقی روشن روزمرگی میکند. توانایی برگشت به وضعیت تعادل، یکی از ویژگیهای اساسی یک جامعه تابآور است!
تابآوری در واقع تلاش جامعه برای حفظ شرایط و سازوکارهای موجود است؛ تلاش برای حفظ تعادلی است که در معرض خطر قرار گرفته. در وضعیت تابآوری، یک سازمان یا جامعه تابآور میتواند بحران یا چالش پیشآمده را مدیریت، کنترل و یا تحمل کند بدون آنکه به عملکرد آن خدشهای وارد شود. ولی در شرایطی که مثلاً مردم در مقابل بحران (بحرانها) مقاومت میکنند، شرایط را تحمل میکنند و خودشان را با آن سازگار میکنند، اما در عین حال سایر متغیرهای اجتماعی به مسئله اجتماعی تبدیل میشوند و خودشان به شکلگیری بحرانهایی جدید دامن میزنند؛ مثلاً سرمایههای اجتماعی روزبهروز کاهش مییابد (اعتماد اجتماعی سست میشود، فساد، دزدی، دروغ روزبهروز بیشتر میشود و...) چنین جامعهای «جامعه تابآور» نیست.
وقتی جامعهای با هزینه کردن سرمایههای اجتماعیاش تلاش میکند صرفاً به حیاتش ادامه بدهد، وقتی افراد و نهادهای اقتصادی، سیاسی و... با دروغ، دزدی، فساد و... میکوشند تا به زندگیشان ادامه بدهند، اینجا دیگر با جامعهای تابآور یا مفهوم تابآوری اجتماعی مواجه نیستیم.
افزایش «آسیبهای اجتماعی» با میزان تابآوری اجتماعی رابطه معکوس دارد؛ در جامعهای که روزبهروز آمار و ارقام نابهسامانیها و آسیبهای اجتماعی افزایش مییابد، روزبهروز از تابآوری اجتماعی نیز کاسته میشود.
بهگفته «برونو» و «راینهورن» (۲۰۲۰)، یک سیستم تابآور نشاندهنده کاهش احتمالات شکست، کاهش پیامدهای ناشی از شکست، آسیب و پیامدهای منفی اقتصادی و اجتماعی، کاهش زمان برای بازیابی یک سیستم خاص و مجموعهای از سیستمها، برگشت به سطح عملکرد عادی و پایداری یک سیستم یا اکوسیستم است. در جامعهای که شرایط پایدار (و قابل برنامهریزی) وجود ندارد و از این جهت «امنیت روانی» شهروندان دائم تهدید میشود یا در شرایط و فضای تهدید قرار دارد، یعنی جامعه خودش را با بحرانهای دائم زندگی روزمره مواجه میبیند، نباید سطح مطلوبی از تابآوری اجتماعی را انتظار داشته باشیم.
شاخصهایی مانند رشد اقتصادی، درآمد پایدار، فرصت توزیع عادلانه درآمد و ثروت در جامعه، زمین و مواد خام، سرمایه مادی، دسترسی به مسکن و خدمات بهداشتی، وجود زمینههای مشارکت اجتماعی و فعالیت مردمنهادها از جمله مهمترین متغیرهای تأثیرگذار بر تابآوری اجتماعی هستند. از سوی دیگر برای رسیدن به سطح مطلوبی از تابآوری اجتماعی باید ۵ سرمایه را مدیریت و راهبری کرد: ۱- سرمایه اجتماعی، ۲-سرمایه اقتصادی، ۳- فیزیکی، ۴- سرمایه انسانی و ۵- سرمایههای طبیعی. حالا میتوانیم بر اساس همین شاخصهای اجمالی و با توجه به شرایط موجود و همچنین آمارهای رسمی، حدس بزنیم که کشور و جامعه ما از نظر تابآوری اجتماعی در چه وضعیتی قرار دارد.
تابآوری اجتماعی وضعیتی نیست که یک روزه و یکماهه و یکساله، و آن هم در مواقع بحران و صرفاً بر اساس توصیههای اخلاقی یا بیانیههای سیاسی و حکومتی بتوان به آن دست یافت.
گذشته از همه اینها، اگر جامعه به سمت وضعیتی حرکت کند که میتوان آن را «عادیسازی وضعیت بحرانی» یا «عادیشدن وضعیت بحرانی» نامید؛ یعنی شرایطی که در آن یک وضعیت که در ابتدا «بحرانی» تصور میشود بهتدریج معنا و مفهوم «بحرانی بودن» را از دست میدهد و وضعیتی عادی تلقی میشود ـ هم توسط بخش قابلتوجهی از مردم، هم توسط مسئولان و گاه حتی توسط متخصصان- با سرعت گرفتن این روند و تداوم آن، جامعه به شرایط چنان بغرنجی خواهد رسید که دیگر مفهوم تابآوری اجتماعی محلی از اعراب نخواهد داشت!