فراروـ سیزدهمین قسمت از سریال سیاوش به کارگردانی سروش محمد زاده و تهیه کنندگی مهدی یاری روز جمعه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰ وارد شبکه نمایش خانگی شد.
در خلاصه داستان این قسمت آمده است:
«صابر برای فروش خانه پدری همه خانواده را دور هم جمع میکند؛ اما وقتی بحث بین آنها بالا میگیرد، حقایقی روشن میشود و سیاوش متوجه چیزهایی میشود که از اون پنهان کردهاند...»
صابر برای گرفتن رضایت اینبار سراغ سیمین میرود. سیمین خواهر بزرگتر صابر است و صابر با تمام یاغیگریاش در مقابل سیمین کمی انعطاف دارد. سیمین به محض شنیدن موضوع میخواهد بداند که صابر این اطلاعات را از کجا آورده است؛ اما صابر از گفتن جزئیات خودداری میکند و بحث آنها با بد شدن حال سیمین ناتمام میماند. اما صابر بعدتر باز هم به اصرارش ادامه میدهد و اینبار فروغ را هم با خود همراه میکند. در میانه بحثهای آنها سیاوش هم سر میرسد و خانواده ساقی کنار هم جمع میشوند. ناسازگاریهای صابر با سیاوش و پنهانکاریهایش درباره زمین و نصرت که او را به گرفتن رضایت از خانوادهاش مأمور کرده است، تنش میان آنها را بالا میبرد.
عقدههای کودکی، دعوا و شرّبازیهای صابر، بیپولیها و حسرتهای قدیمی همه و همه در میان گفت و گوی خواهر و برادرها موج میزند. پنهانکاریها و از خودگذشتگیهای آنها برای هم بیشتر میان آنها و دلهاشان فاصله انداخته است تا اینکه آنها را به هم نزدیک کند. بیماری سیمین هم که حالا همه از آن با خبر شدهاند، عامل دیگری برای کلنجار و جر و بحث و در عین حال دلسوزی خواهر و برادری میشود. سیمین و سیاوش آنقدر برای پدرشان، آبرو و حرفهای اهل محل اهمیت قائل هستند که میتوانند چشمشان را روی هر چیزی مثل پول ببندند؛ اما صابر سرشار از عقده و فروغ در حسرت پول چنین نیستند.
نهایت دعواها و جر و بحثها، اما به یک افشاگری بزرگ میرسد. افشای رازی که سیمین و صابر از آن باخبر بودهاند و همیشه آن را پنهان کرده بودند که اینبار صابر آن را برملا میکند. سیاوش برادر تنی آنها و پسر کمال ساقی نیست...!
با به پایان رسیدن سریال قورباغه در سامانه نماوا این سیاوش است که بیشترین بازدیدها را به خود اختصاص داده است. اگر اتفاقات قسمت سیزدهم در ابتدای این سریال و حتی در قسمت اول آن نشان داده میشد، چه بسا سریال سیاوش زودتر از اینها میتوانست به صدر جدول پربازدیدهای نماوا برسد و فارغ از ردهبندی آنچه مسلم است، حتماً میتوانست تماشاگران بسیار بیشتری را با خود همراه کند.
اتفاقی که در قسمت سیزدهم سیاوش میافتد و سکانس دعوای خواهر و برادرها چیزی نیست که تاکنون ندیده باشیم. ترکیبی از فیلمهای اصغر فرهادی و سعید روستایی و همه کسانی است که موجی از فیلمهای اجتماعی پرتنش را ساختهاند. چیزی شبیه تجربهای که خود سروش محمدزاده در فیلم سینمایی چهارشنبه داشته است. اما این شباهت و الگوبرداری موردی است که هنوز هم کارکرد دارد و حداقل در سریالهای چند سال اخیر نظیرش دیده نشده است.
اگر سریال سیاوش از قسمت سیزدهم شروع میشد، به مراتب خوشریتمتر پیش میرفت و بسیاری از اتفاقاتی که در قسمتهای ابتدایی موجب سرگردانی و گنگی داستان شده بود، میتوانست با منطق بهتری تعریف شود و حتی با حذف بسیاری از آنها باز هم به جذابیت و هیجان داستان افزوده میشد. با انرژی مضاعفی که این قسمت به داستان سیاوش تزریق میکند، میتوان امید داشت که قسمتهای آینده جذابتر پیش بروند و گرههای باقیمانده داستان چشمگیرتر و با هیجان بیشتری باز شوند...