ابراهیم رحیمپور در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: اینروزها اتفاقات مهمی در عرصه دیپلماسی کشور در حال وقوع است و این اتفاقات را نمیتوان بیارتباط با یکدیگر ارزیابی کرد.
۱- مذاکرات وین در جریان است و بر اساس گفتههای مقامات مسوول این مذاکرات «سازنده» بوده و به نظر میرسد وضعیت توافق هستهای نسبت به بنبست پیشینی که به آن دچار شده بود تغییر کرده است.
۲- کشتی تجاری کرهجنوبی که به دلیل ایجاد آلودگیهای زیست محیطی در خلیج فارس از سوی جمهوری اسلامی ایران توقیف شده بود، آزاد شد و پس از چند ماه گره از این مشکل میان تهران و سئول گشوده شد.
۳- نخستوزیر کره جنوبی امروز به تهران میآید و تصمیم دارد با تعدادی از مقامات عالی کشور دیدار و گفتگو داشته باشد.
هر سه این اتفاقات را باید در یک راستا دید. سفر نخستوزیر کرهجنوبی به ایران را نمیتوان یک سفر برنامهریزی شده و متداول دانست که به صورت عادی انجام میگیرد. اگر ما به سفرهای دو سال اخیر مقامات دیگر کشورها به ایران نگاه کنیم، اذعان خواهیم کرد که در مقطعی ما میزبان سفرهای برنامهریزی شده در راستای توسعه روابط نبودیم. سفر وزیر خارجه جمهوری خلق چین به ایران را نیز نمیتوان برنامهای توسعهای در شرایط امروز دانست بلکه باید آن را پیشزمینهای برای تقویت همکاریها و روابط در آینده ارزیابی کرد. با این پیشزمینه باید به برخی نکات در خصوص سفر نخستوزیر کرهجنوبی به ایران توجه داشت.
در کرهجنوبی سیستم ریاستی حاکم است و رییسجمهور وظیفه اداره کشور را برعهده دارد. در این سیستم نخستوزیر وظیفه پیگیری برخی مسائل داخلی و مسائل اقتصادی را انجام میدهد. چانگ سای کیون، نخستوزیر کره چهار سال پیش نیز که عهدهدار ریاست پارلمان این کشور بود به تهران آمد تا در مراسم تحلیف آقای دکتر روحانی شرکت کرده و با رییسجمهور ملاقات کند. او در آن زمان دیدارهایی را هم با برخی دیگر از مقامات کشور برگزار کرد و میتوان گفت آشنایی نسبی با فضای ایران دارد.
آمدن این نخستوزیر را باید در راستای آن دید که سئول تصمیم دارد راهی برای بازگشایی گرهی که روابط دو کشور را دچار چالش کرده بیابد. در انتهای سال جاری قرار است انتخاباتی در کره جنوبی برگزار شود و، چون در سیستم کره، رییسجمهور تنها یک دور میتواند در قدرت حضور پیدا کند، رسانهها از چانگ سای کیون به عنوان یک گزینه جدی برای پیروزی در انتخابات نام میبرند. کسب یک موفقیت دیپلماتیک نیز میتواند در این زمینه به او کمک کند.
دونالد ترامپ با وضع تحریمهای ظالمانه علیه ایران، باعث شد بخشی از داراییهای ایران که در خارج از کشور بود بلوکه شود. کره جنوبی هم به عنوان کشوری که در سیاست خارجه محتاط است و توان ایستادگی در برابر امریکاییها را ندارد، از این قاعده مستثنی نبود و حجم زیادی از پول ایران در این کشور مسدود شد.
اکنون که نخستوزیر عازم ایران است به نظر میرسد که موافقتهایی را برای گفتگو پیرامون منابع بلوکه شده ایران دارد. در مقطع زمانی کنونی این موضوع یک مشکل بزرگ میان ایران و کرهجنوبی است و تا زمانی که این مشکل پابرجا باشد، عملا طرح مسائلی نظیر تقویت روابط و گسترش همکاریها بیمعنی است.
ایران با حسننیت - طی مذاکراتی با طرف کرهای- پیش از سفر چانگ سای کیوت کشتی توقیف شده این کشور را آزاد کرد و نشان داد که همچنان عزمی قاطع برای حل و فصل اختلافات در چارچوب دیپلماسی دارد. انتظار هم میرود کره جنوبی نیز طی گفتگوهایی که در تهران صورت میگیرد، آماده توافق بر سر یک جدول زمانبندی بر سر بازگرداندن پول ایران در قالب ارز، کالا یا روشهای دیگر باشد.
باید واقعبینانه به موضوع اختلافات ایران و کره جنوبی نگاه کرد و کوشید این اختلافات از طریق گفتگو حل و فصل شود. طی سالهای گذشته اگر مساله ما فقط کره جنوبی بود و در روابط با دیگر کشورها مشکلی نداشتیم، آنگاه میشد عنوان کرد ضرورت دارد رویکردی متفاوت از سوی ایران اتخاذ شود.
مساله این است که ایالات متحده با اعمال فشار کوشید تا اقتصاد ایران را فلج کند و ما در شرایط عادی نبودیم. معتقدم اگر شرایط نرمال وجود داشته باشد، کره جنوبی هم یک گزینه خوب برای معامله و کشوری امین در موضوعات اقتصادی بود. کاملا درست است که نمیتوان این کشور را با کشوری مانند چین در یک جایگاه دید، اما نباید به کلی منکر همکاریهای مثبت ایران و کره طی سالها روابط دو کشور شد.
در دوره قبلی تحریمها هم ما شرایط مشابهی را تجربه کرده بودیم. پس از امضای برجام، کره جنوبی از جمله کشورهایی بود که پولهای ایران را پس داد و حتی سفر خانم پارک، رییسجمهور پیشین کره به ایران پیشنهاد سرمایهگذاری ۱۲ میلیارد دلاری در بیمارستانهای کشورمان مطرح شد که ما نیز استقبال کردیم. وزیر بهداشت وقت ایران هم به کره سفر کرد و انتظار میرفت که همکاری موفقی میان دو کشور شکل گیرد که ناگهان وضعیت کاملا تغییر کرد.
طی این مدت فشارهای امریکا باعث شد کره جنوبی اشتباهاتی دیگر نیز مرتکب شود. ایالات متحده به متحدان خود فشار میآورد که باید سهم بیشتری در تأمین امنیت خود داشته باشند و در کنار این فشارها به کره جنوبی و ژاپن اجازه داده شد که به سوی نظامیگری و استفاده از توان نظامی خود برای تأمین امنیتشان دست بزنند. در پی این مسائل، هم کرهجنوبی و هم ژاپن فاز نظامی را هم به عنوان یک آزمایش آغاز کردند.
هرچند این موضوع به عقیده من صرفا به مساله خلیج فارس یا ایران ربطی نداشته و با نگاه به منافع کشورهای شرق آسیا در شرق آسیا میتوان نگاهشان به این منطقه را تا حدی قابل توجیه دانست، اما در پایان نتیجه این آزمایش برای کره جنوبی یک شکست بود. آنها نه توان نظامی کافی دارند و نه این کارها را بلدند؛ صرفا کوشیدند ژستی بگیرند و در پایان هم تلاششان شکست خورد.