بحث استفاده از دوچرخه بجای خودرو برای کاهش آلودگی هوا و حفظ سلامتی شهروندان مدتی است که داغ شده است و در این میان خیلی از مسئولان با استفاده نمادین از دوچرخه سعی کرده اند استفاده از دوچرخه را در بین جامعه ترویج دهند. اما در این میان یک حلقه مفقوده وجود دارد و آن هم احترام به دوچرخه سواران است که در این زمینه آموزش چندانی صورت نگرفته و هر روز شاهد این هستیم که رکابزنان حرفهای یا مبتدی به شکلهای مختلف مورد آزار و اذیت رانندگان و موتور سواران قرار میگیرند و از لحاظ جسمی و روانی آسیب میبینند.
"گل یاس خدا بندهلو" از بانوان دوچرخه سوار فعال است که تلاش کرده فرهنگ استفاده از دوچرخه را ترویج دهد. او در مورد اتفاقاتی که در این سالها با آنها مواجه شده است بیان کرد: ۱۳ سال است که حتی برای تردد در سطح شهر هم از دوچرخه استفاده میکنم و در این سالها اتفاقات مختلفی را تجربه کرده ام. بارها به من متلکهای رکیک گفته اند و حتی آب دهان خود را به سمتم پرتاب کردهاند. البته این اتفاق تنها برای خانمها نیست و خیلی از دوچرخهسواران مرد نیز این متلکهای رکیک را شنیدهاند و با زنجیر یا وسایل دیگر کتک خورده اند. پرتاب آشغال و گوجه فرنگی که دیگر همیشه است!
خدابنده لو ادامه داد: یک مرتبه پشت چراغ قرمز، یک موتور سوار هنگام سبز شدن چراغ چنان با دست من را زد که جای پنج انگشت او روی بدنم ماند و کبود شده بود. نکته جالب این است که دوچرخه سوارها همیشه مسیر مشخصی برای تمرین دارند و یکی از این مسیرها اتوبان ارتش به سمت گردنه قوچک است که همیشه تعدادی موتور سوار آنجا کمین کرده اند تا دوچرخه سواران را اذیت کنند. رانندگان خودروها نیز به شکل دیگر اذیت میکنند و آینه و بدنه ماشین خود را کاملا به دوچرخه میچسبانند. سال گذشته در اتوبان مدرس یک خودرو از پشت دوچرخه من را هل داد در این شرایط حتی اگر سرعت دوچرخه هم پایین باشد، اما باز هم دوچرخه به پرواز در میآید. در اثر این اتفاق من حدود ۲۰ تا ۳۰ متر در اتوبان پرتاب شدم و زانویم شکافته شد که هنوز بعد از یک سال مشکل دارد. وسایل من نیز در زمین پخش شد و خسارت زیادی دیدم، اما حتی یک راننده هم به من کمک نکرد.
او در مورد ترسی که دوچرخه سواران از این قبیل اتفاقات دارند نیز گفت: تا مدتها ترس تکرار این اتفاق همراه دوچرخهسوار میماند. برای خود من به گونهای شده که یک موتور سوار میبینم یا حس میکنم یک خودرو پشت سر من قرارداد از دوچرخه پیاده میشوم و دوچرخه به دست کنار میروم. حتی به واسطه این مسائل کلاس کیک بوکسینگ رفتم و تا حدودی به دفاع شخصی هم تسلط دارم و یک چوب کوچک به دوچرخه ام بسته ام، چون با دوچرخه سفر هم میروم در مواقع بحرانی بتوانم از خودم دفاع کنم.
بانوی دوچرخه سوار در مورد اینکه خانواده چقدر از این آزار و اذیتها مطلع میشوند، تصریح کرد: تا مدتها کسی در خانواده با خبر نمیشود و حتی بعد از اینکه در اتوبان زمین خوردم و زانویم شکافته شد سه ماه بعد از آن خانواده متوجه شد بر اثر چه اتفاقی چنین مشکلی برای من پیش آمده است، چون هم اذیت میشوند و هم ممکن است دوچرخه را نابود کنند!
او افزود: به نظرم رانندگان قبل از اینکه بخواهند برای یک لحظه خندیدن، دوچرخه سوار را اذیت کنند به این فکر کند که ممکن است چه بحرانی را رقم بزنند و در این شرایط اقتصادی چقدر خسارت به دوچرخه سواران میزنند. همچنین برای آنها و خانوادههایشان جنگ اعصاب به وجود بیاورند. به این فکر کنند چرا بخاطر یک شوخی باید مجبور به پرداخت خسارت از جیب و حتی مرگ یک انسان شوند. مدتی پیش یک راننده بر روی سر یک دوچرخه سوار آشغال ریخت و همین مسئله به کتککاری بین دو طرف منجر شد. دوچرخه سوار گفته بود که اطلاع داری ضربان قلب من روی دوچرخه چقدر بالا است و توقف ناگهانی میتواند باعث سکته قلبی شود که راننده گفته بود اطلاعی ندارد. ما سالها داریم تمام مشکلات را به جان میخریم و مقاومت کرده ایم تا فرهنگ دوچرخه سواری جا بیفتد و خیلی هم بهتر شده است. امیدوارم مردم هم بیشتر مراعات کنند و با شوخی و ترساندنهای نابجا شرایط بحرانی را رقم نزنند.