ماجرا از این قرار است که در سال ۱۳۸۸ (۱۱ سال قبل) قطعهای از آلبوم «عبور از مه» علی زند وکیلی با شعری که اعلام شد متعلق به حسین منزوی است ساخته شد. اما این شعر متعلق به جمیلهسادات کراماتی، شاعر اهل مشهد بود.
شعر «دلم برای تو و شعر تازهات تنگ است...» که حدودا ۱۱ سال پیش توسط علی زند وکیلی اجرا شده اخیرا حاشیهساز شد.
به گزارش ایسنا، در آن سال این شعر به نام حسین منزوی توسط علی زند وکیلی اجرا شد، اما شاعر آن جمیلهسادات کراماتی است که چندی پیش از دنیا رفت. خواننده اثر این موضوع را «اتفاقی سهوی» توصیف کرده و به گفته سازنده آلبوم، «اشتباهی سهوی» از طرف او بوده و سه سال پیش از خانواده شاعر فقید منزوی و شاعر شعر، کراماتی عذرخواهی شده است.
ماجرا از این قرار است که در سال ۱۳۸۸ (۱۱ سال قبل) قطعهای از آلبوم «عبور از مه» علی زند وکیلی با شعری که اعلام شد متعلق به حسین منزوی است ساخته شد. اما این شعر متعلق به جمیلهسادات کراماتی، شاعر اهل مشهد بود.
حالا پس از درگذشت جمیلهسادات کراماتی که در مهرماه بر اثر سرطان از دنیا رفت، برخی از کاربران فضای مجازی اخیرا پرونده این اشتباه را باز کرده و با هشتگگذاریها و پیامهایی به اطلاعرسانی درباره آن پرداختهاند.
در پی این ماجرا، علی زند وکیلی، خواننده آلبوم «عبور از مه» و هامون بهرامی، سازنده این آلبوم توضیحاتی ارائه کردهاند.
علی زند وکیلی در صفحه خود نوشته است: «دلم برای تو و شعر تازهات تنگ است/ دلم هوایی آن لهجه خوشآهنگ است
من از خودم، به دلم میگریزم آری من/ منی که عقل و دلم سالهاست در جنگ است
درج اشتباه خالق اثر در یک قطعه از آلبوم «عبور از مه» در سال ۱۳۸۸ اتفاقی سهوی بود و این غزل متعلق به مرحومه جمیله کراماتی محترم میباشد. روحشان شاد و یادشان گرامی»
همچنین هامون بهرامی مقدم در توضیحی نوشته است: «سلام بنده هامون بهرامی مقدم سازنده پروژه عبور از مه با صدای علی زند وکیلی عزیز این انتخاب شعر یک سهو از طرف بنده بوده و مراتب عذرخواهی از خانواده زندهیاد منزوی و خانم کرامتی حدود سه سال پیش انجام شد و پرونده این قضیه بسته شد. ممنون از حسن توجه شما هنردوستان و ممنون از این پیج که این کار زیبا رو با خوانندگی علی جان پست کرد کاش در همه ابعاد اینقدر دلسوز هنر و هنرمندان بودیم با احترام
هامون بهرامی مقدم»
شعر کامل «دلم برای تو و شعر تازهات تنگ است» سروده جمیلهسادات کراماتی که از او تنها یک مجموعه شعر با عنوان «ماه را دوست دارم که شبهایت را...» به جا مانده، در پی میآید:
«دلم برای تو و شعر تازهات تنگ است/ دلم هوایی آن لهجه خوشآهنگ است
من از خودم، به دلم میگریزم آری من/ منی که عقل و دلم سالهاست در جنگ است
قبا به قد منای عقل پابرهنه مدوز/ برای قامت ما، این لباسها تنگ است
برای متهمان ردیف اول عشق/ قبول مصلحتاندیشی و خرد ننگ است
هنوز پرسه زدن در نگاه او خوب است/ هنوز سادگی چشم یار، خوشرنگ است
چه دیر میگذرد لحظههای آمدنش/ همیشه عقربه انتظارها لنگ است»