ایرانیها نراقی را فراموش نخواهند کرد حتی آنها که با نوشتههایش موافق نیستند. نراقی کار خود را نقد فرهنگی و نقد اجتماعی میدانست. او میخواست ما را به تأمل وا دارد. او ادامه روشنگران دوره مشروطه کسانی مانند میرزاحبیب اصفهانی و محمدعلی جمالزاده بود.
نعمتالله فاضلی در یادداشتی در اعتماد نوشت: خداوند روح حسن نراقی نویسنده دلسوز و خلاق ایران را رحمت کند. او دوم آذر ۱۳۹۹ از میان ما رفت. نراقی با نوشتن کتاب «جامعهشناسی خودمانی» عبارت «جامعهشناسی خودمانی» را ابداع کرد و توانست این مفهوم را همگانی کند.
کتاب او تاکنون ۳۳ بار تجدید چاپ شده است. در ایران امروز که کتاب خواندن امر کمیابی است، اگر کتابی ۳۳ بار چاپ شود باید برایش احترام گذاشت. «جامعهشناسی خودمانی» همچنان خوانده میشود و خواهد شد. کم چیزی نیست که بتوانیم حرفی را بزنیم و سخنی را روایت کنیم که بماند. جامعهشناسی خودمانی و نراقی میمانند.
نراقی نقش مهمی در همگانیسازی واژه جامعهشناسی در ایران داشت. او جامعهشناس نبود و تحصیلات دانشگاهی در علوم اجتماعی هم نداشت. نراقی نویسندهای مردمپسند بود که از راه نوشتههای تاریخی و تحلیلیاش مردم مدار شد و نه از راه سکسنگاری یا سرگرمیسازی. او با به چالش کشیدن خلق و خوی خوانندگانش، مردمی شد و هوادار پیدا کرد.
او برای مردم کوچه و بازار ترانههای غمانگیزی از زشتیها و پلشتیهای مردم میسرود و نام ترانههایش را «جامعهشناسی خودمانی» میگذاشت. او میخواست ساده و بیپرده از روحیه پردهپوشی، ریاکاری و استبدادزدگی و تنبلی و بیدقتی و بسیاری از نبودن و نداشتنهای مردم پرده بردارد.
برای او جامعهشناسی همانی نبود که در دانشگاه از آن سخن میرود، او روایت خودش را از جامعهشناسی ارایه میکرد، روایتی خودمانی. درباره «جامعهشناسی خودمانی» بسیار نقد و نظر مطرح شد و همین نشانه اهمیت آن بود. ایرانیها نراقی را فراموش نخواهند کرد حتی آنها که با نوشتههایش موافق نیستند. نراقی کار خود را نقد فرهنگی و نقد اجتماعی میدانست. او میخواست ما را به تأمل وا دارد. او ادامه روشنگران دوره مشروطه کسانی مانند میرزاحبیب اصفهانی و محمدعلی جمالزاده بود.
بیمهابا بر «خلقیات ما ایرانیان» میتاخت. از استبدادزدگی، خوی زرنگی و رندی، از سیطره فرصتطلبی، روحیه نقدناپذیری و بسیار ویژگیهای بد دیگر خلقیات ما ایرانیان سخن میگفت. نوشتههای نراقی چه خوب باشد یا بد، عالمانه یا غیرعالمانه، توجه مخاطبان و خوانندگان ایرانی را جلب کرد. نراقی غمخوار و دلسوز بود.
او القاب استاد و دکتر را نداشت و نان دانشگاه و علم را نمیخورد، اما همچون انسان اندیشمند و خلاقی بود که برای مردم و از مردم مینوشت. اکنون نراقی از میان ما رفت.
چقدر خوب است که این انسانهای فرهیخته را گرامی بداریم. روح ستایشگر ایرانی همواره فرهیختگان را میستاید، هر چند در غیبت و فراق آنها. بسیاری از دانشجویانم را دیدهام که علوم اجتماعی را یا از طریق علی شریعتی شناختهاند یا از طریق حسن نراقی. سهم نراقی از فرهنگ امروز ما را دستکم نگیریم. من با رویکرد و شیوه تحلیل او موافقم نیستم، اما حق باید داد که نراقی انسانی محترم و فرهیخته و نویسنده خلاق و اثرگذار بود.
نوشتههایش مناقشهانگیز و گاه بیش از حد بیپروا بود. نراقی جسارت داشت و در نوشتههایش تلاش میکرد مواجههای فعال و انتقادی با نیمه خالی جامعه و فرهنگ ایرانی داشته باشد. او بسیاری از انسانها را به تامل وا داشت. تا جایی که میدانم و از نوشتههای نراقی پیداست، او به حزب و گروه سیاسی وابسته نبود. این افراد بسیار مظلوم و غریب میمانند زیرا هیچ دسته و گروهی از آنها حمایت نمیکند.
یاد و نام این انسانهای دلسوز و دغدغهمند را همیشه گرامی بداریم. اگرچه میل زیادی نداریم برای پاسداشت این انسانها در دوره حیات آنها، اما همین که با رفتنشان به دیگران و جامعه بگوییم که حواسمان به انسانهای دغدغهمند و علاقهمندان ایران هست و نشان دهیم که نراقیها برای ما مهم هستند، باز غنیمت است. پیامی است برای آنها که زندهاند و بیریا مینویسند و میکوشند، پیامی از روی فرهیختگی و صداقت و عشق به ایران و ایرانی. یاد و نام حسن نراقی گرامی باد و روحش شاد. آمین