از میان آنان که این روزها نامشان برده میشود، هیچکدام به امر واقع متصف به نام نظامی نیستند؛ سمتی در نیروی انتظامی، ارتش و سپاه ندارند. همگی چهرههایی تمام یا نیمهتمام اصولگرا هستند که سالهاست بوروکرات شدهاند. با این وصف همه تعاریفی که از بیرون یا درون جریان اصولگرایی برای نظامی معرفیکردن برخی گزینههای مطرحشده به کار میرود، راهی به خطاست.
نظامیهایی که بیش از نظامیبودن اصولگرایند. طرح ادعای حضور یک یا چند نامزد نظامی در انتخابات ۱۴۰۰ و داشتن یک رئیسجمهوری نظامی از دو سال پیش با پیشنهاد یک نماینده مجلس و حمایت چهرههای تئوریکی، چون ابراهیم فیاض یا میدانی مانند حسین اللهکرم و دیگران مطرح شد. محمدعلی پورمختار، نماینده مجلس نهم و دهم بود که گفت: «اگر یک نظامی رئیسجمهور شود، حتما میتواند کشور را از مشکلات نجات بدهد».
به گزارش شرق، حالا با نزدیکشدن به موعد انتخابات و جدیشدن حضور برخی از این چهرهها، گمانهها درباره لزوم یا تفاوت یک رئیسجمهوری نظامی با دیگران چیست. برخی معتقدند در شرایط جنگ اقتصادی حضور یک نظامی بیش از یک غیرنظامی کارگشاست.
فارغ از این تحلیلها به نظر میرسد باید یک پله عقب نشست و این سؤال را پرسید که مگر واقعا ما گزینه نظامی داریم؟ آیا چهرهایی که تا این لحظه تحت عنوان رئیسجمهوری نظامی مطرح میشوند، واقعا نظامیاند؟ آیا بوروکراتهایی را که سالهاست رخت نظامی از تن کنده و سیاستمدار شدهاند، میتوان نامزد نظامی قلمداد کرد یا اینها صرفا اصطلاحاتی ژورنالیستیاند. محسن رضایی، حسین دهقان، باقر قالیباف، علی شمخانی و....
زمانی که گزینه رئیسجمهوری نظامی مطرح بود، یکی از چهرههایی که نامش برده میشد قاسم سلیمانی بود. زمانی که هنوز شهید نشده بود. درصورتیکه او هنوز در قید حیات بود و نامش همچنان برای انتخابات مطرح، آن وقت شاید تنها شخصی که عنوان نامزد نظامی واقعا میتوانست متعلق به او باشد قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس بود.
از میان آنان که این روزها نامشان برده میشود، هیچکدام به امر واقع متصف به نام نظامی نیستند؛ سمتی در نیروی انتظامی، ارتش و سپاه ندارند. همگی چهرههایی تمام یا نیمهتمام اصولگرا هستند که سالهاست بوروکرات شدهاند. با این وصف همه تعاریفی که از بیرون یا درون جریان اصولگرایی برای نظامی معرفیکردن برخی گزینههای مطرحشده به کار میرود، راهی به خطاست.
تعاریفی که از بیرون دایره اصولگرایی صورت میگیرد و بر گذشته نظامی چهرههای فعلا بوروکرات تأکید دارد، سعی دارد بگوید قرار است نظامیها با مشخصه حکومتهای نظامی قدرت را در دست بگیرند و بر وجه سلبی و منفی دولتمردان نظامی تأکید دارد که حکومتهای نظامی را به ذهن متبادر میکند و اصولگرایان با برجستهسازی این وجه از این چهرهها بر وجوه مثبت و ایجابی آن انگشت میگذارند.
وجوهی مانند نظم و اقتدار و سختگیری. حمیدرضا ترقی، عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اخیرا به ایلنا گفته بود در درون طیف اصولگرایان برخی در پی کاندیداتوری یک نظامی در انتخابات آینده ریاستجمهوری هستند. او گفته بود «این موضوع هم به شرایط کشور بستگی دارد که یک بخشی از آن برمیگردد به انتخابات آمریکا که چه شرایطی ما در منطقه و جهان پیدا میکنیم و طرفمان چه کسی است. از اینرو اینها همه بر تصمیمگیریهای آینده تأثیر قابلتوجهی دارد».
یک نماینده اصولگرای مجلس هم اخیرا طلب یک کابینه جنگی کرده و در توییتر نوشته بود در زمان جنگ اقتصادی باید کابینه جنگی داشته باشیم. به نظر میرسد که هردو این تحلیلها راه به خطاست. چهرههایی که تحتعنوان نظامی مطرح میشوند، درون همان قبیله اصولگرایی جای دارند و خارج از آن نیستند. همانطور که شاید برخی چهرههای اصلاحطلب هم در دهه ۶۰ سابقه نظامی داشتهاند.
اصولگرایان به زیرکی با طرح یا دامنزدن به گزینه رئیسجمهوری نظامی سعی دارند این تصور را ایجاد کنند که یک چهره با سابقه نظامی با یک چهره اصولگرا متفاوت است یا حداقل تصویری که قرار است برای مردم ایجاد کنند چنین افتراقی را به ذهن متبادر میکند؛ درحالیکه اینگونه نیست. محمدباقر قالیباف با سابقه فرماندهی سپاه و نیروی انتظامی سالهاست که در قامت یک سیاستمدار اصولگرا فعالیت میکند.
محسن رضایی نزدیک به ۳۰ سال است از سپاه خارج شده و کتوشلوار دبیری مجمع را پوشیده و خودش را بیشتر یک اقتصاددان میداند تا نظامی. او هم یک اصولگراست. حسین دهقان هم که اینروزها بیش از پیش نامش برای ۱۴۰۰ بر سر زبانها افتاده، اگرچه فرماندهی نیروی هوایی سپاه و وزارت دفاع را در کارنامه خودش دارد، اما او هم مدتهاست بهجای لباس نظامی کتوشلوار میپوشد و سمتهایی غیرنظامی مانند ریاست بنیاد شهید و مشاور فرمانده کل قوا در صنایع دفاعی و حضور در مجمع تشخیص مصلحت را تجربه میکند.
با این وصف گزارههایی مانند این سخن چندیپیش حمیدرضا ترقی درباره نامزدهای نظامی اصولگرایان برای انتخابات که گفته بود: «چهرههای نظامی آنچنان غالب نیستند؛ چراکه چهرههای غیرنظامی هم تعدادشان کم نیست و بههرحال حدود ۱۵ نفر کاندیدایی که مطرح هستند، شاید ۵ نفر نظامی هستند» یا اینکه یکسوم کاندیداهای ریاستجمهوری اصولگرایان را نظامیان تشکیل میدهند، گزارههای درستی نیستند.
دریابان علی شمخانی هم که مانند رضایی و قالیباف تجربه انتخاباتی همراه با شکست در کارنامه خود دارد، سابقه فرماندهی نیروی دریایی ارتش و فرماندهی و وزارت سپاه و دفاع را در کارنامه خود دارد. او از خیلی زودتر از سال ۹۲ که به شورای عالی امنیت ملی کشور برود، رخت نظامیاش را درآورد و کتوشلوارپوش شد؛ از زمانی که وزیر شد. حتی رستم قاسمی هم با سابقه سپاهی خود و فرمانده سابق قرارگاه خاتمالانبیا از وقتی که وزیر نفت احمدینژاد در سال ۸۴ شد، دیگر کتوشلوار از تنش درنیامد.
در میان گزینههای نهچندان معروف و مشهور و حتی نهچندان قابلاتکا فقط شاید سعید محمد، فرمانده ۵۰ساله قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا (ص) سپاه پاسداران واقعا نظامی به حساب آید. نام او اخیرا در رسانهها بهعنوان یکی از گزینههای ۱۴۰۰ اصولگرایان مطرح شده است.