شش ماه از تاختوتاز کرونا گذشته است. جانهای بسیاری را گرفته است، اما هنوز سر رفتن ندارد. در هر کشور رفتاری متفاوت از دیگری آغازیده و تمام پیشبینیها را نقش برآب کرده است. برخلاف تصور گرما را تاب آورد، به جان جوانترها افتاد و هر روز برگی دیگر رو کرد. هر کشوری بر قامت شرایطش به جدال ویروس جدید رفت. شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی هر کشور به تناسب گذشته خود در برابر کرونا آرایش یافتند. ایران هم یکی از همین کشورهاست.
شهروند نوشت: روزهای نخست کشور قرنطینه شد، روز دیگر لاجرم فعالیتهای اقتصادی از سرگرفته شدند و حالا مغولتازی کرونا همچنان جانها را میگیرد. این روزها کارشناسان به بررسی شرایطی پرداختند که در یک کلام میتوان بر آن عنوان کرونازده را گماشت. عباس استاد تقیزاده، استادیار دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی تهران یکی از این کارشناسان شنبه شب در یک برنامه زنده اینستاگرامی با عنوان چالشهای مدیریت بحران کرونا در ایران از منظر پزشکی به مسند قضاوت نشست تا مواجهه ایران با کرونا را بررسی کند.
به نظر استادتقیزاده موفقیت یا عدمموفقیت مبارزه با کرونا در هر کشور به شرایطی بستگی دارد که مدتها پیش از کرونا در آن کشور وجود داشته است: اینکه بگوییم فلان کشور عملکرد خوب یا بدی داشته است، به متغیرهای بسیار متعددی بستگی دارد. یکی از این متغیرها این است که یک کشور چه وقت مطلع شود که این اپیدمی به مرزهای آن میرسد، درست مثل زلزله. هر چقدر از شروع آن فاصله بیشتری داشته باشیم، طبیعتا میتوانیم آمادگیهای بیشتری را کسب کنیم.»
کرونا دیر یا زود از شرق عالم به نقاط دیگر یورش برد. در هر کشور با سرعتی متفاوت: «سرعت شیوع هم متغیر دیگری است. آیا در یک کشور روزی ١٠ یا ٢٠ نفر مبتلا میشوند یا بیشتر. عوامل اقتصادی و زیرساختهای نظام سلامت را هم باید در خلال این مسأله در نظر گرفت. آیا دارو و تجهیزات و امکانات وجود دارد؟ وضع جمعیتی به چه صورت است؟ همه اینها باعث میشود بگوییم کشوری خوب عمل کرده است یا نه.» او با تمام این متغیرها درنهایت عملکرد ایران را در مواجهه با کرونا قابل قبول میداند: «با جمیع کاستیهایی که کشور ما داشت، در منطقه مدیترانه شرقی از نظام سلامت کارآمدی برخوردار بود، یعنی همین که ما شبکه بهداشت و خانههای بهداشتی داریم که تا کوچکترین روستاها هم گسترش داده شدهاند، نشان میدهد که نظامی وجود دارد که شرایط را رصد میکند.»
پس از این نوبت به تشریح کاستیها رسید: «هر چند ما در دور اول شیوع کرونا مشکلاتی هم داشتیم که بر هیچکس پوشیده نیست. کشور ما، کشوری بود که در تنگنای تأمین دارو قرار داشت و حتی کیت تشخیص نداشتیم.» از نظر استاد تقیزاده یکی از شاخصهای مهم در مواجهه با همهگیری یک بیماری، مشارکت مردم است: «نمیتوان مشارکت مردم را نادیده گرفت. باید گفت که مشارکت مردم عالی بود تا در دور اول موضوع مدیریت شد.»
از نظر این استادیار دانشکده بهداشت با وجود تلاشها، آمار مرگومیرها هم بالا میرفت: «آمار مرگومیر ناشی از کرونا در کشور ما به سرعت بالا میرفت. این آمار نسبت به جمعیت یا کسانی که مبتلا میشدند، در پیک اول بالا و نگرانکننده بود، اما اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، فکر میکنم با جمیع مسائل، نظام سلامت در مرحله اول خیلی خوب عمل کرد.»
او معتقد است که نظام ثبت مریضی در ایران شیوهای کارآمد داشته است: «سیستم رجیستری در کشور ما درباره بیماریها خوب عمل میکند، چراکه به خوبی تعریف شده است. هر چند ممکن است خبرهایی بشنویم که تعداد کشتهها زیادتر از اینهاست میبینیم که طی مطالعات بین ١٥ تا ٢٥میلیون نفر مبتلا شدند و عده خیلی زیادی علامت نداشتند و تست دادند و این افراد جزو آمار نیامدند. وقتی صحبت از نظام ثبت میکنیم، یعنی کسی آمده بیمارستان آزمایشهای لازم را انجام داده و نتایج آن مشخص است و همه اینها در چارچوبی میآید که میتوانیم بگوییم فرد مبتلا شده یا نشده است.»
یکی از ضعفهایی که استاد تقیزاده روی آن انگشت گذاشت، نبود یکپارچگی ارگانهای مختلف برای مبارزه با کروناست: «میان تصویب قانون جدید مدیریت بحران کشور تا شروع کرونا ٦ماه فاصله بود، یعنی از شهریور ٩٨ تا بهمن. انتظاری که وجود داشت این بود که سازمان مدیریت بحران و شورای هماهنگی بهعنوان محورهای کار وارد شوند و عمل کنند، چون همیشه در همه تقسیمبندیها موضوع بیماریهای نوپدید جزو مخاطرات طبیعی دستهبندی میشود، یعنی مخاطرات آب و آبوهوا و بیولوژیک؛ بنابراین سازمان مدیریت بحران در این زمینه مسئول بود.
من پنجم اسفند ماه مصاحبهای داشتم و گفتم مهار کرونا به تنهایی از دست وزارت بهداشت خارج است، چراکه موضوع مدیریت بحران چند وجهی و چند بخشی است و نمیشود مسئولیت و تولیگری را تنها به یک سازمان داد. مگر وزارت بهداشت میتواند بدون همکاری وزارت راه و شهرسازی، گمرکات، هواپیمایی و بقیه نهادها شرایط را مدیریت کند؟ همان موقعها وزیر بهداشت از خیلیها گلایه کرد که همکاری لازم را ندارند و این یک چالش است که یعنی هماهنگی در حد مطلوب نیست.»
ناشناختهبودن کووید-١٩ هم قوز دیگری بالای قوز آورد: «چالش دیگری که با آن مواجه بودیم و هنوز هم یکی از جدیترین مشکلات ما است این بود که دانستههای ما از بیماری نه در کشور ما که در تمام دنیا کم بود. کسی نمیدانست این بیماری، حساس به گرماست یا نه؟ معلوم نبود که از طریق هوا منتقل میشود یا نه. همه اینها مسائلی بود که چگونگی مقابله با کرونا را به تعویق میانداخت.»
شرایط خاص ایران به سبب تحریمها هم از چالشهای دیگری بود که استاد تقیزاده از آن یاد میکند: «نبود دارو و واکسن مناسب و کیتهای تشخیص باعث شد با مشکل مواجه شویم، ولی اگر بخواهیم با دید تابآوری نگاه کنیم، نظام سلامت به سرعت خود را بازیابی کرد. هر چند بخشهای جراحی و معاینههای بخشهای دیگر تعطیل شدند، اما شرایط جمعوجور شد و به حالتی برگشت که ظرفیت خود را افزایش دهد تا بتواند پاسخگو باشد.»
پس از این، استاد دانشگاه تهران یکی از مهمترین نقدهای کارشناسان سلامت را مطرح کرد، اینکه نظام سلامت در ایران بیش از آنکه پیشگیریمحور باشد، درمان محور است: «این نقدی بجا به نظام سلامت ایران است و ما هم که پزشکیم از این موضوع گلهمندیم و فکر میکنیم تنها باید بر رأس هرم متمرکز شویم، در صورتی که اگر بر سد اول که درواقع بحث بهداشت و پیشگیری است، تمرکز کنیم، میشود جلوی اتفاقات بدتر را گرفت.»
او همین رویکرد درمانمحور را در طرح تحول نظام سلامت هم تشریح میکند: «طرح تحول نظام سلامت هم که اتفاق افتاد، دیدیم بخش عظیمی از بودجهها صرف بیمارستان شد و تعرفههای جراحی و معاینات پزشکی افزایش یافت، درحالیکه بحث بهداشت و پیشگیری و آموزش و همچنین سرمایهگذاری بر تولید واکسنها کمتر اتفاق افتاد.»
او از تجربه کره در رصد بیماران چنین میگوید: «کار مهم این است که باید براساس استانداردها رصد و پایش کنیم و مرتب با افراد مشکوک به کرونا در تماس باشیم تا برای هر کس پروندهای تشکیل و مشخص شود که بیمار است یا نیست. در کره اینگونه بود که اگر بیماری مشخص میشد، با توجه به ردیاب تلفن همراه میتوانستند بگویند در هفته گذشته کجا تردد داشته و احتمالا آن منطقه را آلوده کرده است. ما خیلی از این امکانها را نداشتیم و اصلا به چنین مسائلی فکر هم نکرده بودیم و همین امر باعث شد کرونا به سرعت در کشور ما رشد یابد.»
از سوی دیگر معرفی افراد مشکوک از سوی همه دستگاهها نکتهای است که در ایران مغفول مانده است: «من معتقدم وقتی یک پاندمی اتفاق میافتد، ما در نظام سلامت باید نظام مراقبت را تشدید کنیم، یعنی اینکه در کل کشور حتی همه گمرکات و حتی در دورافتادهترین مراکز بهداشتی به صورت دائم خبر دهند که فردی با چنین علایمی آمده و باید رصد شود.» مراکز درمانی و خانههای بهداشت هم باید حساسیت خود را بالا میبردند: «وقتی اتفاقی مثل کرونا میافتد، باید میزان حساسیت این مراکز را بالا ببریم، یعنی دقتش را بیشتر کنیم و هر کسی کوچکترین علامتی داشت، فکر کنیم مشکوک به بیماری است.»
شرایط در ایران پس از دور اول کرونا عادی شده بود، اما عمر این ثبات نسبی تا پایان بهار بیشتر دوام نیاورد: «از همان ابتدا باید فکر میکردیم که قرار نیست جایی تعطیل شود، اما مراکز مختلف را تعطیل کردیم و تعطیل کردن اینها خودش جای تفکر بیشتری دارد. شاید باید اجازه ادامه فعالیت میدادیم، به نظرم هم اشتباهاتی در نظام مدیریت بحران چه در سطح کل و چه در سطح وزارتخانه وجود داشت و هم مردم یکسری اشتباهات داشتند.»
او معتقد است که نباید همه تقصیر را به عهده دولت یا مردم انداخت: «فکر میکنم که حساسیت مردم را خیلی زود عادی کردند. دوست داشتیم بگوییم کرونا سریع تمام شد، در صورتی که شاهد افزایش آن در دنیا بودیم. یکی از موضوعاتی که باعث غفلت ما شد، این بود که احساس کردیم کار تمام است. وزیر بهداشت این هشدار را به گونهای داد که احتمالا دقیقه ٩٠ گل را خواهیم خورد و بالاخره دقیقه ٩٠ هم گل را خوردیم. وقتی که حساسیت برداشته میشود موضوع عادی میشود و مردم هم فکرمیکنند همه چیز به حالت طبیعی برگشته است.»
استاد تقیزاده از روزهایی میگوید که مردم کرونا را هشداری جدی میپنداشتند: «سیزدهم فروردین همه مردم همکاری کردند و یکی از خلوتترین روزهای ایام عید را داشتیم، اما وقتی قصه را شل گرفتیم، مردم هم سهلتر گرفتند. من فکر میکنم باید رویکرد را جدیتر پیش میبردیم.»
از سوی دیگر در این مدت در کشور رفتوآمدهایی انجام شد که لزوم چندانی نداشتند و میشد انجام نشود: «واقعا برای من سوال است وقتی دانشجو داخل دانشگاه نیست، چرا هیأت علمی باید سرکار برود. کلاس که مجازی پیش میرفت، اما اجبار شد اعضای هیأت علمی بروند دانشگاه و همین رفتنها باعث میشد مترو شلوغتر شود.»
او درنهایت منشأ تمام این اتفاقات را تصمیمات دولتی میداند: «درباره بحث تابآوری سه مطالعه در شهرهای تهران، اهواز و یزد انجام دادیم و وقتی متغیرها را با توجه به شاخصهای مختلفی که تابآوری مردم را بالا ببرد، وزندهی میکنیم، میبینیم در این سه مطالعه بحث حیطه حاکمیتی و مدیریتی از همه بیشتر وزن میگیرد. این نشان میدهد که باید تصمیم درست گرفت و قوانین مناسب از منابع متناسب داشت. در کنار آن مسائلی دیگر ازجمله مشارکت مردم و وضع اقتصادی هم وجود دارد.»
این استادیار دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران در پایان بحثش دو موضوع را یادآوری میکند: «موضوع اول همانی است که وزیر هم گفتند که بین دوگانه اقتصاد و سلامت مجبورشدم به اقتصاد فکر کنم و به نظرم از همان ابتدا قرار بود ببینیم چطور باید مراکز را باز کنیم و تابآوری یعنی همین که چطور کسبوکارها ادامه پیدا کنند.
نکتهای که وجود دارد این است که حتما همه فعالیتها باید انجام شوند، به شرط رعایت ضوابط. فکر میکنم که بستن خیلی از مراکز وقتی مردم مشارکت و دقت مناسب را ندارند، نمیتواند موثر باشد؛ بنابراین در طولانیمدت باید به این فکر کنیم که همه فعالیتها چطور قرار است تداوم پیدا کنند. نکته دوم این است که چطور میتوانیم انگیزه مردم را نگه داریم که بتوانند از خود مراقبت کنند. بالاخره آستانه روانشناسی آدمها سقفی دارد.»