اگر بخواهیم برای توصیف میزان فعالیتهای احزاب از ابتدا تا انتهای سال نمودری ترسیم کنیم، خطوط این نمودار ابتدا در بالاترین نقاط آن قرار داشت و سپس به پایینترین نقطه سقوط کرد.
سال 88 وقتی شروع شد، دوندگان مسابقه انتخابات رقابت خود را به نوعی آغاز کرده بودند و از آنجایی که گسترده این عرصه به وسعت کل کشور بود، طبقات گوناگون اجتماعی، بخشهای مختلف و سلایق گوناگون درگیر آن شده بودند. زیرا عملکرد دولت نهم بگونهای بود که یا بخش زیادی به عملکرد آن اعتراض داشتند و یا دیگر گروهی از آن طرفدار میکردند و خواهان ادامه کار آن بودند. مهم این بود که هر دو طرف این دو قطبی در هدف مصر بودند.
در این فضا، حداقل نقش احزاب شکلدهی آرایش کاندیداهای انتخابات دهم ریاست جمهوری بود. زیرا پس از آن اوضاع کشور بگونهای پیش رفت که بدتر شدن یا بهتر شدن آن از توان احزاب خارج بود و این مجموعه نظام و گروههای مختلف مردم بودند که باید مستقیما و همراه هم اوضاع را بجایی میرساندند.
در ابتدای سال در موضوع انتخابات، هر دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا دچار دو دستگی یا حتی چند دستگی شده بودند. در جناح اصلاحطلب اکثر احزاب تاثیرگذار مانند جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، کارگزاران، مجمع روحانیون مبارز، حزب اسلامی کار و... میر حسین موسوی را به عنوان کاندیدا معرفی کردند و ستادها را کمکم تشکیل دادند. اما مهدی کروبی حکایتی دیگر داشت؛ او پس از اعتراض به نتیجه انتخابات مرحله اول ریاست جمهوری در سال 84 حزب اعتماد ملی را تشکیل داده بود و تاکید و اصرار فراوان بر کار تشکیلاتی و حزبی داشت و همواره آن را در مواضع خویش اعلام میكرد. لذا در فرایندی حزبی از مهرماه 87 حضور خود در انتخابات را اعلام کرد و علیرغم بیان این مطلب که بیعلاقه به اجماع نیست، تا آخر در صحنه ماند و این گمانهزنیها که شاید در لحظه آخر به نفع رقیب خود که آراء بیشتری برای او پیش بینی میشد، کنارهگیری کند را باطل کرد. زیرا او همیشه میگفت، رای یک كانديدا به سبد دیگری ریخته نخواهد شد. در نتیجه فقط حزب اعتماد ملی و مجمع اسلامی بانوان که متعلق به فاطمه کروبی است، از شیخ اصلاحات حمایت کرد و تا آخر حلقه اطرافیان او را شماری از روشنفکران و "چهره" های برجسته و نه احزاب، تشکیل میدادند.
وضع اصولگرایان اما در چهارسالی که دولت نهم روی کار آمده بود، دچار پیچیدگیها و اختلافات اساسی شده بود. در سال 84 از بالا تا پایین این جناح یکپارچه از احمدینژاد حمایت کردند، اما او و دولتش کارهایی کردند و بعضا سخنانی به زبان راندند که اصولگرایان را به اندیشه واداشت.
احمدینژاد به محض بدست گرفتن سکان ریاست جمهوری اعلام کرد که خود را وامدار هیچ حزب و گروهی نمیداند و در چینش کابینه هم بشدت وفادار به حلقه دوستانش بود و به دقت مهرهچینی کرده و هرکس را در محل دلخواه خود قرار میداد؛ حتی اگر تمام اصولگرایان مخالف آن باشند. این مساله در مورد صادق محصولی و مرحوم علی کردان به نقطه اوج خود رسید. از سوی دیگر، رئیس و اعضای دولت نهم در مواردی رفتارهایی از خود نشان دادند که بخش "سنتی" جناح راست کشور را بشدت به واکنش وا داشت و حتی برخی آنان را از خود روگردان کرد؛ دستور ورود زنان به ورزشگاهها –که بعدا پس گرفته شد-، سخنان اسفندیار رحیم مشائی مبنی بر دوستی با مردم اسرائیل –که حتی واکنش رهبر انقلاب را بدنبال داشت-، عدم تعامل نزدیک به مراجع تقلید و عدم اعتماد جدی به نظرات آنان و... از جمله این موارد بود. لذا اصولگرایان در یک دو راهی سخت قرار گرفته بودند که از یکسو نمیخواستند اجازه پیروزی به اصلاحطلبان بدهند و از طرف دیگر نسبت به احمدینژاد انتقادات جدی داشتند و بسیاری از آنان در نهایت با چشم گریان از او حمایت کردند تا مبادا خطر بزرگتر که اصلاح طلبان بودند، پیروز مسابقه شوند. با این حال میدان حمایت از احمدینژاد باز هم در دست اطرافیان او و اصطلاحا "حامیان دولت" یا همان ستاد "رایحه خوش خدمت" بود و دیگر اصولگراها صرفا به او رای دادند. همچنین جامعه روحانیت مبارز که آیتالله مهدوی کنی دبیرکلی آن را بر عهده دارد و به نوعی "بزرگ" جناح اصولگراست، از مورد حمایت قرار دادن نامزدی واحد "امتناع" کرد، زیرا شماری از اعضای شورای مرکزی آن که متمایل به آیتالله هاشمی رفسنجانی بودند، بشدت منتقد احمدینژاد بودند و حاضر به حمایت از او نمیشدند و چند تنی مانند سید رضا اکرمی، علی اکبر ناطق نوری و حسن روحانی گرایش به سمت موسوی داشتند و حتی اکرمی دست به تشکیل ستاد "اصولگرایان حامی موسوی" زد و در نهایت چند نفری مانند جعفر شجونی و احمد سالک از حامیان محمود احمدینژاد در این تشکل با سابقه بودند.
محسن رضایی فرمانده اسبق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دبیر فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام که سال 84 هم در انتخابات حضور یافته بود و در روزهای آخر به نفع هاشمی رفسنجانی کنارهگیری کرد، این بار هم وارد شد و مانند همیشه قصد کرد تا "خط سوم" جناحهای سیاسی کشور را تقویت کند؛ جریانی که هیچ گاه نتوانست به موقعیت بالایی در عرصه سیاست کشور دست یابد. رضایی که عمدتا با رویکرد اقتصادی و ادبیات مبتنی بر اسناد بالا دستی، چشم انداز بیست ساله و برنامههای توسعه وارد صحنه شده بود، توانست آراء شماری از اصولگرایان منتقد دولت مانند علی مطهری، احمد توکلی و قالیباف و حزب تازه تاسیس توسعه و عدالت را بسوی خود جلب کند.
تا اینجای کار احزاب توانسته بودند تا در حد بضاعت خود به نقش آفرینی بپردازند، اما از فردای انتخابات دیگر آن نقش هم از میان رفت و اصولا فضا بگونهای شد که جایی برای سخن گفتن از حزب و هر نوع تشکیلات واسطهای میان مردم و حکومت از میان رفت. پس از طرح شائبه تقلب و تخلف در انتخابات از سوی دونامزد رقیب کانیدیدای پیروز تهران و برخی شهرستانها شاهد وقوع درگیریها و حتی راهپیماییهای خیابانی بود و به یکباره چنان فضای تندی بر کشور حاکم شد که صدای هیچ حزب و گروهی بجایی نمیرسید، زیرا همزمان با آن وقایع اعضای احزاب مختلف اصلاحطلب بازداشت شدند. جبهه مشارکت از این نظر در رتبه اول قرار داشت و علاوه بر آن ساختمانش نیز پلمپ شد.
روزگار سختی برای احزاب شروع شده بود؛ با توجه به آنکه احزاب عمده اصلاحطلبان اعتراضاتی به روند جاری در کشور داشتند، محدودیتهای زیادی را پیشرو داشتند و عملا امکان فعالیت از آنها سلب شده بود؛ جبهه مشارکت، حزبی که که حتی ساختمانی در اختیار نداشت، هر چند روز یکبار به صدور بیانیه میپرداخت. گفتني است كه تاكنون اين حزب دو بار درصدد برگزاري كنگره خود برآمده است و هربار با برگزاري آن مخالفت شده است. تا اينكه معاون سياسي وزير كشور چند روز پيش اعلام كرد كه دليل جلوگيري از برگزاري كنگره مشاركت دستور توقف فعاليتهاي آن توسط دستگاه قضايي است، در حالي كه اعضاي اين حزب ميگويند، تاكنون چنين دستوري به ما نرسيده است. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامي ديگر حزب اصلاحطلب هم جز صدور بيانيه تحرك خاصي نداشت، البته اين سازمان هم مانند جبهه مشاركت درصدد برگزاري كنگره برآمد كه به دستور نهادهايي لغو شد.
كارگزاران هم علاوه بر تاثيرپذيري از شرايط موجود، با توجه به اختلاف نظري كه ميان دبيركل و ساير اعضاي آن از پيش از انتخابات وجود داشت، حضور كمرنگي داشت و صرفا حسين مرعشي سخنگوي و اسحاق جهانگيري از اعضاي شاخص آن به موضعگيري ميپرداختند.
در ميان اصلاحطلبان اما، مجمع روحانيون مبارز كه چهرههايي همچون سيدمحمد خاتمي، آيتالله موسوي خوئينيها و مجيد انصاري در آن عضويت دارند، بهرغم حملات تندي كه در دوره پس از انتخابات عليه آنان صورت ميگرفت، همچنان جلسات دورهاي خود را برگزار ميكند و در مناسبتهاي مختلف اقدام به صدور بيانيه ميكرد. اعضاي اين تشكل روحاني هم در در اين مدت همواره به موضعگيري در قبال وقايع كشور ميپرداختند.
حزب اعتمادملي به دبيركلي مهدي كروبي نيز حال و روز چندان خوشي نداشت؛ در شهريور ماه دفتر كروبي و حزب اعتمادملي پلمپ شد و فعاليتهاي اين حزب همچنان در حالت تعليق است.
در حالي كه احزاب اصلي اصلاح طلب امكان فعاليت نداشتند، اين حزب مردمسالاري بود كه با برگزاري كنگره سالانه توانست پس از مدتها و براي اولين بار پس از انتخابات به محل گردهمایی و دید و بازدید طیفهای مختلف جریان اصلاحات و حتی اصولگرایان با یکدیگر تبدیل شد. کنگرهای که مهدی کروبی و مجید انصاری از یکسو و مهدی ابوترابیفرد و احمد توکلی از دیگر سو، در فضایی آرام حضور یافتند و برای دقایقی کوتاه جبههگیریهای شدید ماههای اخیر رنگ باخت.
در سالی که گذشت، همچنین در انتخابات خانه احزاب اصلاح طلبان اکثریت قاطع آراء را کسب کردند که به مذاق برخی دیگر از اعضا مانند اسدالله بادامچیان خوش نیامد. آنان در نتیجه این انتخابات داخلی تشکیک کردند و نتیجه را فاقد اعتبار دانستند.
در ديگر سوي ميدان، احزاب اصولگرا كماكان به كار خود ادامه ميدادند، هرچند كه آنها نيز از فضاي خاص كشور متاثر بودند. حزب موتلفه اسلامي به عنوان با سابقهترين تشكل اين جناح پس از برگزاري انتخابات در جهت ايجاد فضاي وحدت و وفاق در كشور به ملاقات چهرههاي سياسي شاخص، از جمله كانديداهاي معترض رفت و همچنين چندبار با مراجع تقليد ديدار كردند.
جامعه روحانيت مبارز هم به جلسات خود ادامه داد، اما اختلافات پيش از انتخابات در اين مجموعه ادامه يافت و باعث شد تا علي اكبر ناطق نوري، حسن روحاني و آيتالله امامي كاشاني به خاطر انتقادات به وضع موجود در كشور ديگر در جلسات آن شركت نكردند و لذا اغلب چهرههايي مانند احمد سالك (سخنگو)و جعفر شجوني از اين مجموعه به ابراز نظر ميپرداختند. اما حوالي ميانههاي سال خبر رسيد كه آيتالله مهدوي كني ابراز تمايل كرده است تا ميان گروههاي سياسي به ميانجيگري بپردازد و در همين راستا كميته 7 نفرهاي را هم تشكيل داد و سرانجام پس از حملات وسيع برخي جريانات، فعاليتهاي اين كميته نيز متوقف شد. بعدها آيتالله مهدوي كني گفت كه ”من ميخواستم وحدت كنم، اما برخي آقايان نخواستند“.
جامعه اسلامي مهندسين به دبيركلي محمدرضا باهنرهم يكي از فعالترين احزاب اصولگرا در سال 88 بود. دبيركل اين حزب در فواصل زماني نسبتا كوتاه پذيراي خبرنگاران ميشد و جلسات هفتگي مانند قبل ادامه يافت كه برخي از آنها مانند سخنراني محمد جواد لاريجاني خبرساز شد. در پايان كار دولت نهم باهنر در نامهاي به محمود احمدينژاد نسبت به رفتارهاي وي و بخصوص انتصاب مشائي و وقايع پس از آن، انتقاد كرد. جامعه اسلامي مهندسين در مورد اجراي طرح هدفمند كردن يارانهها، سياست خارجي دولت و... به صدور بيانيه هاي گوناگون پرداخت.
اما حزب موتلفه اسلامي با قدمت طولاني را بايد از جمله احزابي دانست كه كاركرد حزبي را به درست انجام ميدهد و سعي ميكند كارويژه يك حزب استاندارد را داشته باشد. موتلفه اگرچه به دبيركلي نبيحبيبي در انتخابات به خاطر وحدت اصولگرايان از احمدينژاد دفاع كرد ولي مواضع گاه و بيگاه اعضاي اين حزب نشان از اين داشت كه در دفاع از احمدينژاد با احتياط برخورد ميكردند. دبيركل اين حزب در نشستي با سردبيران رسانهها در ماه رمضان گفته بود كه به عملكرد دولت احمدي نژاد انتقاد دارد بخصوص در زمينه انتصاب مشايي.
واقعیت این است که تب سیاست در جامعه ایران در سالی که گذشت به اندازهاي بالا رفت و وسعت اقشار درگیر آن، آنقدر گسترده شد که احزاب در کوران آن حوادث گم شده بودند و بیشتر باید نظاره میکردند تا اینکه کاری کنند. زيرا بازيگران صحنه را مردم، مسئولين و چهرههاي شاخص معترض كه از طريق صدور بيانيه با مردم ارتباط داشتند، تشكيل ميدادند و جايي براي احزاب نبود. در اين فضا كه كمي رو به آرامي ميرود، اکنون هم که سال به پایان میرسد با قطعیت نمیتوان قضاوت کرد که چه آیندهای برای تحزب و حداقل احزاب موجود متصور است.