این گمانهزنیها چندان دور از واقعیت هم نیست زیرا چند روز پیش خبر انتشار لیست مردمی پویش گام دومی دعوت جوانان انقلابی از نیروهای متخصص ولایی برای حضور در انتخابات مجلس یازدهم منتشر شد که از میان نامهای این لیست میتوان به افرادی رسید که در دوران ریاستجمهوری احمدینژاد دارای عنوان بودهاند؛ نام افرادی مانند احمد وحیدی (سرلیست)، وحید جلیلی، علی باقری، مهدی محمدی، حسین آبنیکی، فواد ایزدی، یاسر جبرائیلی، محمدصادق کوشکی و محمدهادی زاهدی در لیست منتشرشده به چشم میخورد.
روزنامه شرق نوشت:
محمود احمدینژاد فردی است که چهرهای دوگانه برای تمام اصولگرایان دارد؛ از یک سو دستکم در دوره اول ریاستجمهوریاش آنقدر محبوب همه اصولگرایان بود که آیتالله مصباح اطاعت از رئیسجمهور را اطاعت از خدا میدانست و از سوی دیگر از مقطعی به بعد ناگهان مورد طرد این نیروها واقع شد و یکی پس از دیگری از او برائت میجستند، اما احمدینژاد در نگاه اصولگرایان هرچه باشد، از دامن آنها پاک نمیشود و این گزاره که احمدینژاد اصولگرا نیست، نه از جانب مردم و نه از سوی نخبگان سیاسی قابل پذیرش نیست زیرا او در مقاطع مختلف با عنوان اصولگرایی وارد صحنه سیاست شده و اگر به زعم خود اصولگرایان، او پرچمدار جریان انحرافی است، این جریان انحرافی برآمده از جبهه اصولگرایی و نه هیچ جناح یا گروه دیگری است؛ بنابراین خیر و شر این فرزند اصولگرایان برای خودشان است.
البته این گزاره آنقدرها هم سفت و سخت نبود زیرا عموم نیروهای اصولگرا گرچه در ظاهر از احمدینژاد دوری گزیدند، اما در عمل همچنان بودند کسانی که در همه این سالها چشم به سرمایه اجتماعی احمدینژاد داشتند؛ افرادی که معمولا با قاطبه اصولگرایان به ائتلاف نمیرسیدند و همواره سر ناسازگاری داشتند و در عین حال خود و نه هیچکس دیگری را نماد و نمود انقلابیگری میدانستند؛ شخصیتهایی که در زمان زمامداری احمدینژاد جزء متعصبترین حامیان او محسوب میشدند.
حال گفته میشود که چنین نیروهایی باز هم با تکیه بر احمدینژاد سعی میکنند از ریسمان او بالا بروند و خود را به صندلیهای سبز مجلس برسانند؛ احمدینژاد هم بیتمایل نیست که به عنوان یک نیروی پشت پرده و شاید حالا پدرخوانده جریانی نوظهور بهطور غیرمستقیم بر عرصه سیاست کشور تأثیرگذار باشد. او که بعد از دوران ریاستجمهوریاش به هر دری زد تا بتواند دوباره طعم قدرت را بچشد، در انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۶ رد صلاحیت شد تا باور کند که اقدامات تندش از هر نظر او را مطرود کرده است؛ از اینرو و از آنجایی که میل به قدرتطلبی در احمدینژاد آرام نمیگیرد، او میخواهد با سیاست جدیدی به میدان انتخابات بیاید.
این گمانهزنیها چندان دور از واقعیت هم نیست زیرا چند روز پیش خبر انتشار لیست مردمی پویش گام دومی دعوت جوانان انقلابی از نیروهای متخصص ولایی برای حضور در انتخابات مجلس یازدهم منتشر شد که از میان نامهای این لیست میتوان به افرادی رسید که در دوران ریاستجمهوری احمدینژاد دارای عنوان بودهاند؛ نام افرادی مانند احمد وحیدی (سرلیست)، وحید جلیلی، علی باقری، مهدی محمدی، حسین آبنیکی، فواد ایزدی، یاسر جبرائیلی، محمدصادق کوشکی و محمدهادی زاهدی در لیست منتشرشده به چشم میخورد.
علاوه بر اینها از مرتضی تمدن، عبدالرضا شیخالاسلامی، سیدحسن موسوی، علی نیکزاد و علی ذبیحی بهعنوان کاندیداهای اصلی احمدینژاد در انتخابات مجلس یازدهم هم نام برده میشود. وقتی به سابقه تمام این شخصیتها نگاه کنیم، درمییابیم که تمام اینها در مقاطعی با احمدینژاد همراه بودهاند و بعد از مدتی بر اساس مقتضیات سیاسی از او دور شدند و حالا در ایام انتخابات دوباره رخ مینمایند و چشم به سرمایه اجتماعی احمدینژاد دارند.
خبرگزاری «خبرآنلاین» در گزارشی از گفتوگوی عباس امیریفر میگوید که روزگاری رئیس شورای فرهنگی و امام جماعت مسجد نهاد ریاستجمهوری و مشاور فرهنگی نهاد ریاستجمهوری بود. او به صراحت گفته بود که «بدون شک احمدینژادیها در این انتخابات حاضر میشوند که این حضور میتواند هم در قالب حلقه محدود نزدیکانش باشد و هم در قالب قراردادن چهرههای سفید در یک لیست انتخاباتی تحت حمایت احمدینژاد».
تمام این گزارهها نشان میدهد قصد احمدینژاد برای حضور معنوی در انتخابات مجلس محرز است، اما اینکه چرا او شخصا یک لیست مستقل نمیدهد، شاید بازگردد به هراس او از رد صلاحیتهای چنین لیستی زیرا این احتمال وجود دارد که در صورت حمایت علنی احمدینژاد از نامزدهای معین، آنها رد صلاحیت شوند. نکته دیگری که درباره احتمال حضور غیرمستقیم احمدینژاد در انتخابات مطرح میشود، نزدیکشدن نیروهای جبهه پایداری به اوست. پایداریها در تمام این سالها نشان دادهاند که تنها در پوسته ظاهری همراه با اصولگرایان سنتی هستند و در هسته محتوایی اختلافات عمیقی میان ایشان و قاطبه اصولگرایان وجود دارد.
پایداریها که در دوران قدرت احمدینژاد مهمترین حامیان او به شمار میرفتند، در همه این سالها گرچه در ظاهر با او همراهی نکردند، اما همچنان بخشی از سرمایه اجتماعی خود را با نزدیکنشاندادن خود به احمدینژاد کسب میکردند و این دور و نزدیکشدنهای پایداری به احمدینژاد در مقطع هر انتخابات بیشتر محسوس میشود؛ چنانچه اخیرا هم روحالله حسینیان از احتمال قوی اقبال اجتماعی بالا به احمدینژاد گفته بود. با قرائن موجود میتوان دریافت که ممکن است در حضور غیرمستقیم احمدینژاد در انتخابات پایداریها نقش مهمی داشته باشند؛ چنانچه مرتضی طلایی هم گفته بود «پایداری منهای احمدینژاد فاقد موضوعیت است و تنها شامل چند نفر است؛ پایداری با احمدینژاد معنا پیدا میکند».
نکته دیگر این است که شاید بهائتلافنرسیدن نیروهای پایداری در این دوره از انتخابات را بتوان به سیاستهای انتخاباتی پشت پرده آنها با احمدینژاد نسبت داد. این گزاره قطعی نیست و صرفا میتوان آن را به عنوان یک گمانهزنی مطرح کرد زیرا در گذشته هم نیروهای این طیف با اصولگرایان اختلافات عمیقی داشتهاند، اما با درنظرداشتن سخنان عجیب سقایبیریا که چندی پیش به طور کلی پایداری را جدای از اصولگرایی دانسته بود، میتوان همان خط و ربطهایی را مشاهده کرد که چندسالی است شخص احمدینژاد در پیش گرفته است.
سخنگوی جبهه پایداری گفته بود: «زمان گفتمان اصولگرایی اندکی منسوخ شده و اکنون گفتمان نیروهای انقلاب مطرح است بنابراین جبهه پایداری اساسا کاری با اصولگرایی ندارد؛ هر شخصی ارزشهای انقلابی را قبول داشته باشد ما نیز او را قبول داریم. البته این به این معنا نیست که اصولگرایی را قبول نداشته یا رد کنیم؛ ما نمیگوییم آنها نباید باشند بلکه آنها را میپذیریم، اما مسئله این است که فاصله هر دوایری تا مرکز، دور و نزدیک است. متأسفانه برخی اصولگرایان در پی طرد هستند، اما در پی طرد دیگری نیستیم و به دنبال تعامل هستیم».
به هر روی به نظر میرسد که احمدینژاد بنای حضور غیرمستقیم در انتخابات را دارد، اما اینکه او و کسانی که مورد حمایت او قرار دارند و احتمالا ادامهدهندگان تفکر او خواهند بود، چقدر شانس حضور در عرصه انتخابات را دارند و تا چه اندازه صلاحیتشان تأیید میشود، بحث دیگری است که برای پاسخ به این پرسش باید تا روز اعلام صلاحیتهای نامزدهای انتخاباتی منتظر ماند.
الان این اتفاق داره برای روحانی و اصلاح طلب ها می افته، جالبه
ولی یه موی گندیده ش میارزه بتمام اصلاح طلبان وابسته
بای هانی!