«شهيد باکري براي خدا کار و با اخلاص زندگي کرد و به معناي واقعي کلمه خداجو بود.» اين جمله را محمدباقر قاليباف در مدح شهيدمهدي باكري گفت. در روزهايي كه همگان به دنبال راهکاري سياسي براي برخي مسائل مبتلا به جامعه و فضاي سياسي هستند، شهردار تهران در رويكردي متفاوت، آن بخش مغفول مانده در جامعه را که تاسي به آن ميتواند راهگشاي بسياري از مشكلات اخير باشد را برگزيد و بهرغم مشغله كاري زياد روز يكشنبه راه صداوسيما را پيش گرفت تا با حضور در مراسم «صبح بخير ايران» به بيان ويژگيها و نحوه مديريت جنگ از سوي شهيدباكري بپردازد. او ميخواست در فضاي سياسي کنوني، خاطراتي را از روزهايي نهچندان دور براي برخي از سياسيون امروز گوشزد کند تا از رهگذر مرور اين خاطرات و تاکيد بر اخلاص و يکرنگي فرزندان جبهه و جنگ و نيز يادآوري وحدت و دوستي آن دوران، اين سياسيون را از مواضع بعضا غيراصولي خود منصرف كرده و به اعتدال برساند.
او در آغاز، يکي از ويژگيهاي دوران مقدس را اين دانست كه افراد از محيطهاي مختلف با فرهنگهاي متفاوت از ميان اقشار مختلف در ميدان جنگ در کنار يکديگر قرار ميگرفتند و حين اينکه باورها و آرمانهاي مشترکي داشتند و قلبشان براي يک چيز ميتپيد، همديگر را نميشناختند و هيچ آشنايي قبلي با يکديگر نداشتند.
قاليباف ضمن اشاره به نحوه آشنايي خود با شهيد باكري اظهار داشت: دوستاني که هماکنون در قيد حيات هستند، اين موضوع را تاييد ميکنند که انصافا شهيد باکري از نيروها، فرماندهان و رزمندگان بسيار ويژه و زبانزد در بين همه فرماندهان بود.
وي با بيان اينکه ابعاد زندگي و روحيات شهيدباکري خيلي گسترده بود به خانواده اين سردار رشيد اشاره کرد و گفت: خانواده شهيدان باکري، خانوادهاي فرهنگي و مذهبي و بسيار مبارز از قبل از انقلاب بودند. علي باکري برادر بزرگ آقامهدي قبل از انقلاب در مبارزه با رژيم ستمشاهي به شهادت رسيد. برادر کوچک شهيدباکري هم با نام حميد که در لشكر معاون آقامهدي بود، در عمليات خيبر شهيد شد و خود آقامهدي هم يکسال بعد از برادرش حميد در عمليات بدر به مقام شهادت نايل آمد.
شهردار تهران اضافه کرد: شهيدباکري نسبت به اهل بيت خصوصا حضرت امام حسين(ع) واقعا ارادتمند بود و واقعا حبي که نسبت به اهل بيت داشت بسيار برجسته بود. هر کس که تنها يک هفته با او زندگي ميکرد به اين موضوع پي ميبرد. شهيدباکري براي خدا کار و با اخلاص زندگي کرد و به معناي واقعي کلمه خداجو بود.
اين فرمانده دوران دفاع مقدس ادامه داد: امروز کسي که در ادارهاي کار ميکند، اگر مدير يا مسئول بالاترش کممحبتي و بيتوجهي نسبت به او انجام دهد و مخصوصا اگر حق با او باشد و برخورد تند غيرمنطقي با او انجام شود، برايش بسيار سخت ميشود و نسبت به آن مدير، سازمان و کارش دچار ترديد ميشود و به قولي قهر ميکند و عطاي کار را به لقايش ميبخشد. آقامهدي باکري قبل از اينکه وارد سپاه شود از محيط دانشگاه آمده بود. او شهردار اروميه بود. بعد با توجه به ناامنيها، مشکلات و مسائل کردستان و جنگ وارد محيط سپاه شد ولي در همان اوايل در محيط کاري با او برخوردهايي شد. يعني تقريبا ميتوان گفت به نوعي از کار عذرش را خواستند ولي هيچ عکسالعمل منفياي نداشت و همين باعث شد کار و تلاش بيشتري کند و در جنگ به عنوان يک عنصر عادي حضور يافت و کارش را از صفر آغاز کرد.
شهردار تهران ادامه داد: او يک فرمانده ميداني بود. همزمان که دستوري را صادر ميکرد، خودش پيشتاز بود. شجاعتش زبانزد بود. همه کارهاي سخت و عملياتهاي دشوار را خودش ميپذيرفت. او در عمليات بدر شهيد شد. حتي بعد از شهادت زماني که ميخواستند پيکر مطهرش را با قايق از دجله عبور دهند مورد اصابت آرپيجي قرار گرفت و پيکر مطهرش به رودخانه افتاد.
شهردار تهران گفت: شهيدباکري به عنوان فرمانده لشكر خطه آذريها در جنگ حضور داشت که اين بعد حقوقي کار او را ماندگار کرده است اما شخصيت حقيقي او باعث شد مهدي باکري در اين موقعيت حقوقي قرار گيرد.
قاليباف در ادامه به نکتهاي جالب اشاره کرد و گفت: اگر از من ميپرسيدند چرا به جبهه رفتي، ميگفتم از روي تکليف اما شهيدمهدي باکري در پاسخ به اين سوال ميگفت اين لطف خداست و بايد خدا را شاکر باشيم که چنين نعمتي داده و او به ما اجازه داده در اين ميدان حضور يابيم.
وي ادامه داد: جايي ميرويم و ميگوييم آنجا شغل ماست و جايي هم به دنبال نام و نان و زماني هم به دنبال اداره کردن زندگي هستيم. اما يک پله بالاتر روزي هم ميگوييم براي کشور و هموطنانمان تلاش كرده و از انقلابمان دفاع ميکنيم. اينها همه سطوح مختلف از باورهاي دروني يک فرد و رابطه او با خدايش است.
قاليباف در اين برنامه از برخي نگرشها نسبت به رزمندگان جبهه و جنگ هم انتقاد كرد و گفت: متاسفانه برخي مواقع وقتي صحبت از جنگ و دفاع مقدس ميشود، عدهاي احساس ميکنند رزمندگاني که در جنگ بودند، انسانهاي خشني بودند و به اين دليل که مجروح شدن، آسيب ديدن و شهيد شدن در آن فضا به امري طبيعي تبديل شده بود، آنها انسانهاي سنگدلي شده بودند که اين نگاه کمال بيانصافي است.