bato-adv
کد خبر: ۴۱۶۵۵۵
مهدی مطهرنیا:

برخی با تقابل مستمر در پی «اصالت فایده مقدس» هستند

برخی با تقابل مستمر در پی «اصالت فایده مقدس» هستند

عده دیگری پشت باور و رویکرد مقاومت سنگر گرفته‌اند و براساس منافع و فوایدی که در حمایت از این باور برای آن‌ها وجود دارد به مکتب «اصالت فایده مقدس» پایبند هستند. از این رو، تفکر معتقد به تقابل مستمر وجود دارد، واضح است و نشانگان آن مانند روز در میان مردم روشن است.

تاریخ انتشار: ۱۴:۴۲ - ۰۹ آبان ۱۳۹۸

حسن روحانی، رئیس جمهور کشورمان، در بخشی از سخنرانی خود در آیین آغاز رسمی سال تحصیلی دانشگاه‌ها (۲۴ مهرماه) با طرح این سؤال که پیشرفت و آینده کشور در سایه تعامل یا تقابل با دنیاست، گفت: ممکن است پاسخ به این سؤال آسان باشد، اما مسئله‌ای راهبردی است که ۴۱ سال است به جواب روشن و قاطعی در این زمینه نرسیده‌ایم. یک عده بر تعامل سازنده و عده‌ای نیز بر تقابل مستمر با جهان تأکید دارند.

روحانی در ادامه با بیان اینکه عده‌ای معتقدند که مشکلات موجود جز با قدرت‌نمایی و شکستن دشمن میسر نیست و یک عده نیز معتقدند می‌توان بسیاری از مشکلات را با گفتگو حل و فصل کرد، بیان کرد: لذا مسئله اصلی این است که استراتژی ما باید تعامل سازنده یا تقابل مستمر باشد و حل و فصل این موضوع با تنش و جر و بحث به نتیجه مطلوب نمی‌رسد و راه آن این است که همه همدیگر را برای رسیدن به استراتژی مناسب قانع کنیم».

در این راستا ایکنا گفت‌وگویی با مهدی مطهرنیا، آینده‌پژوه سیاسی و اجتماعی و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، انجام داده که متن آن به شرح ذیل است:

آیا دوگانه تعامل سازنده ـ تقابل مستمر در سیاست خارجی با توجه به تصریح اسناد بالادستی مانند قانون اساسی و سند چشم‌انداز بیست ساله بر تعامل سازنده با جهان به منزله راهبرد اصلی در سیاست خارجی ایران دوگانه واقعی است؟

بر این باورم که ساخت و ساختار به مثابه اسکلت ناظر بر رفتار‌ها و کنش‌های سیاسی عمل می‌کند. به عبارت دیگر قوانین و اسناد بالادستی اسکلت ساختمان سیاست را شکل می‌دهند. اما بافت و بافتار است که اساس اثرگذاری بر رفتار‌ها و کنش‌های سیاسی را دارد. بافت و بافتار دیگر اسکلت این ساختمان نیست، بلکه روحی است که در آن ساختمان حضور و رفت و آمد دارد، عمل می‌کند و از محیط این ساختمان به نفع خود بهره‌برداری می‌کند. ساختار قانون اساسی ایران یک ساختار «تئودموکراتیک» یا «خدا ـ. مردم‌سالارانه» و ترکیبی از مشروعیت الهی و مشروعیت مردمی است که از آن تحت عنوان مقبولیت در ادبیات سیاسی پس از انقلاب یاد می‌شود. در حالی که در ادبیات سیاسی تخصصی مفهومی به نام مقبولیت وجود ندارد و مقبولیت برساخته ادبیات انقلاب اسلامی است؛ لذا این بافت و بافتار است که این ساختار را در خدمت اهداف خود قرار می‌دهد. براین اساس در جمهوری اسلامی ایران اگر به اسناد بالادستی و قانون اساسی استناد شود می‌توان یک نظام تئودموکراتیک با ترکیبی از مشروعیت الهی و مردمی را مشاهده کرد که معتقد است حاکمیت از آن «الله» است وهم اوست که اراده کرده این حاکمیت را به مردم تفویض کند و هیچ کس در هیچ زمانی حق ندارد این حاکمیت را از مردم بازستاند که در اصل ۵۶ قانون اساسی آمده است.

اما آیا به همه آنچه در قانون اساسی آمده است عمل می‌شود؟ به نظر می‌رسد که اینگونه نیست. تجارب چهل سال اخیر نشان‌دهنده عمل نکردن مبتنی بر مفاد مندرج در قانون اساسی است که آن هم به خاطر تفاسیر متفاوتی است که از آن انجام شده و این تفاسیر نیز با تکیه بر اراده سیاسی و در راستای در اختیار گرفتن این ساختار‌ها به نفع خود انجام گرفته است. فلذا این تعارض در سیاست خارجی و مسائل دیگر خود را به نمایش می‌گذارد. اما سؤال این است که آیا این یک تعارض ذاتی است؟ به نظر می‌رسد پاسخ به آن بسیار ثقیل و سخت باشد. اما می‌توان گفت: این تعارض اکنون یک تعارض ذاتی شده است. چرا که این ساختار دیگر نمی‌تواند توجیه‌کننده و تفسیرکننده رفتار‌هایی باشد که از منظر بافتاری این ساختار در خدمت اهداف خود قرار می‌دهد. اکنون این سؤال در جامعه مطرح است که قدرت اصلی در دست چه کسی یا چه کسانی است که با وجود این اسناد بالادستی و واضح، مبرهن و شفاف بودن آن‌ها باز هم ارزش‌های دیگری را بر این اسناد بالادستی در عمل حاکم می‌کنند.

نه تنها قانون اساسی بلکه سند چشم‌انداز ۱۴۰۴ که توسط رهبری نظام جمهوری اسلامی در سال ۱۳۸۴ به همه سازمان‌ها، نهاد‌ها و وزارتخانه‌ها ابلاغ شد در مفهوم چشم‌انداز آینده ایران در ۱۴۰۴ به تعامل سازنده مؤثر به منزله اصل اساسی در سیاست خارجی اشاره دارد؛ بنابراین آنچه در عمل ارزشمند آن چیزی است که تحت عنوان رویکرد «مقاومت» از آن یاد می‌شود. در حالی که رویکرد «مقاومت» بخشی از رویکرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی محسوب می‌شود.

من بار‌ها بیان کرده‌ام که گفتمان حاکم بر نظام جمهوری اسلامی حداقل به خاطر ادعایی که در الگو گرفتن از شریعت دارد باید مبتنی بر استفاده از الگویی باشد که در سنت مشهور به «ابتلا» از آن استفاده می‌شود. در سنت «ابتلا» چهارده معصوم هر کدام به یک وضعیت تعریف‌شده و دارای شاخص‌های خاص مبتلا شدند و در آن وضعیت سیاست یا مدلی از سیاست را به نمایش گذاشتند که همه این الگو‌ها می‌تواند مورد توجه باشد. گفتمان «مقاومت» از فلسفه قیام امام حسین (ع) است و این رویکرد بسیار قابل احترام، مقبول و پسندیده است در زمانی که هیچ راهی جز شهادت و تقدیم خون برای رسیدن به اهداف متعالی دین وجود ندارد. اما آیا همیشه باید این مسیر را طی کرد؟ آیا اگر امام حسن (ع) به جای امام حسین (ع) جنگ نمی‌کرد یا اگر امام حسین (ع) در همان بافت موقعیتی جای امام حسن (ع) بود با معاویه صلح نمی‌کرد؟ لذا یک گفتمان واحد باید به منزله گفتمان «حق» مورد توجه باشد که در جلوه‌های گوناگون خود را نشان می‌دهد. اما بعضی تنها دین را در ایجاد فضای رو در رویی، منازعه، درگیری و توسل به جنگ در چارچوب مفهوم جهاد تصویر می‌کنند و لذا زمینه حرکت به سمت گفتمان‌های دیگر را در خود نمی‌یابند. زیرا گفتمان‌های دیگر برای اجرایی شدن از سوی کنشگران و بازیگران سیاسی بسیار بسیار سخت‌تر و پیچیده‌تر به نظر می‌رسد. می‌توان به راحتی منازعه و درگیری کرد و نام ارزش بر آن نهاد، اما نمی‌توان به راحتی مدرسه بزرگی به نام «مکتب صادقیه» ایجاد کرد و بزرگان علم و اندیشه جهان را در آن پرورش داد.

باید دانست هر گفتمانی در محل و جایگاه خود بسیار مناسب است و کسی نمی‌تواند گفتمان مقاومت و جهاد را رد کند. گفتمان مقاومت در بافت موقعیتی ناشی از فشار دشمنان بر یک اندیشه و تفکر متعالی یا یک ملت و اهداف ملی یک رویکرد درست است، اما مسئله این است که آیا در همه مکان‌ها، زمان‌ها و موضوعات باید یک رهیافت و رویکرد را انتخاب کرد. به نظر می‌رسد هیچ گاه نمی‌توان با یک رویکرد و گفتمان همه مسائل را حل کرد.

 براین مبنا اظهارنظر برخی که این دوگانه را غیرواقعی دانسته و هیچ جریان و شخصیت سیاسی را در کشور معتقد به تقابل مستمر با جهان نمی‌دانند نمی‌تواند قرین به صحت باشد؟

مگر برخی شعار «جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم» سر نمی‌دادند و نمی‌دهند؟ مگر آن‌ها مرکز فتنه را کشور‌هایی نمی‌دانند که به لحاظ علم استراتژی هیچ رقابت و دشمنی استراتژیک با ما ندارند، ولی آن‌ها را دشمن استراتژیک خود تلقی می‌کنند و در ادامه همواره هر موضوعی را که در ارتباط با ایران رخ می‌دهد به آن‌ها نسبت می‌دهند؛ بنابراین تفکر معتقد به تقابل مستمر وجود دارد، واضح است و نشانگان آن مانند روز در میان مردم روشن است و اگر بعضی آن را انکار می‌کنند به خاطر آن است که در فکر مسائل دیگری هستند.

جریان‌های و نیرو‌هایی که گفتمان مذاکره و تعامل را به سازش و تسلیم تقلیل داده و آن را در مقابل گفتمان مقاومت و انقلابی‌گری قرار می‌دهند چه اهدافی را دنبال می‌کنند؟

آنچه مسجل است برخی بر این نکته که ذکر کردید باور دارند و بر باور خود آنقدر استقرار یافته‌اند که دیگر باور‌ها و گفتمان‌ها را به هیچ وجه نمی‌بینند و اگر هم ملاحظه می‌کنند از منظر گفتمان مورد قبول خود آن را ارزیابی می‌کنند و بر این مبنا معتقدان به آن گفتمان‌ها را نفوذی و فریب‌خورده دانسته که مخالف با اندیشه و رویکرد مقاومت هستند.

اما عده دیگری پشت باور و رویکرد مقاومت سنگر گرفته‌اند و براساس منافع و فوایدی که در حمایت از این باور برای آن‌ها وجود دارد به مکتب «اصالت فایده مقدس» پایبند هستند. اگر زمانی در غرب مکتب اصالت فایده وجود داشت اکنون نوعی اصالت فایده مقدس را در کشور می‌بینیم. این افراد می‌دانند پنهان شدن پشت این باور برای آن‌ها امتیاز و قداست می‌آفریند که می‌توانند از آن در امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بهره‌های بسیار بیشتری ببرند؛ لذا با علم به همین معنا پشت این باور سنگر می‌گیرند و هر کسی را که خلاف این باور سخن بگوید در مظان اتهامات متفاوت قرار می‌دهند.

با این اوصاف آیا امکان رسیدن به اجماع عملی در میان مقامات عالی کشور بر سر انتخاب تعامل یا تقابل در سیاست خارجی وجود دارد؟

من امید چندانی به رسیدن به یک اجماع مؤثر و عملی در این باره ندارم، اگر چه امید اصل اساسی زندگی است. آنچه تجربه نشان می‌دهد این است که برخی عالمانه و عامدانه این کار را انجام می‌دهند و خلاف تصریح اسناد بالادستی در این زمینه رفتار می‌کنند. به نظر من وضعیت به گونه‌ای است که تا یک اجبار سخت و دردآور حاکم نشود این اجماع شکل نخواهد گرفت. دشمنان و رقبای نظام نیز همین عدم اجماع را دریافته‌اند و لذا فشار‌های خود را به صورت فزاینده افزایش خواهند داد و براساس تجربه قرارداد الجزایر، مسئله اشغال سفارت آمریکا، جنگ هشت ساله و پرونده هسته‌ای دریافته‌اند که ادبیات گفتمانی غالب در ایران چیست و مراکز قدرت و تصمیم‌گیر اصلی کجاست و این مراکز چه روش و رویکرد اندیشگی را در باب مسائل دارند. براین مبنا آن‌ها نیز اهرم فشار خود را براین موضوع مستقر کرده‌اند. این اهرم فشار اگر بتواند در اوج عملکرد خود وارد شود بار دیگر ما شاهد نوعی همگرایی موقتی خواهیم بود که باز هم پس از آن امیدی به یک اجماع دائمی وجود ندارد.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین