فرارو- قسمت هفتم سریال مانکن به کارگردانی حسین سهیلی زاده، دوشنبه ۱۵ مهر ماه ۱۳۹۸ وارد شبکه نمایش خانگی شد.
خانواده‌ی کاوه او را طرد می‌کنند و از خود می‌رانند. همتا نیز عضوی از دستگاه مرموز اخگر می‌شود. حالا بعد از ۱۸ ماه به طور اتفاقی کاوه و همتا با یکدیگر روبرو می‌شوند آن هم در شرایطی که همتا در جاده‌ای خلوت از دست چند موتور سوار می‌گریزد و کاوه تصادفا او را می‌بیند.
برای خرید قانونی و دانلود حلال قسمت هفتم سریال مانکن اینجا کلیک کنید
کاوه با یکی از موتور سواران درگیر می‌شود و این درگیری موجب زخمی شدن موتور سوار با چاقوی خودش می‌شود. کاوه همتا را با خود به ویلای کتی می‌برد و صبح روز بعد با وجود سوالات پر شماری که میان آن دو وجود دارد، آتش عشقی قدیمی کم کم دوباره زبانه می‌کشد و کاوه از حس پر قدرت و قدیمی خود به همتا را ابراز می‌کند.
در گوشه‌ای دیگر معلوم می‌شود فردی که در درگیری با کاوه زخمی شده برادر اخگر است و طولی نمی‌کشد که در بیمارستان جان می‌دهد. اخگر همه‌ی افرادش را بسیچ می‌کند تا همتا را پیدا کنند. همتایی که اکنون کنار کاوه است و آن‌ها از طرفی باید از چشم کتی دور باشند و از طرفی نیز هم نباید ردی از خود به اخگر و دار و دسته اش نشان دهند.
اما دوری کاوه از خانواده اش و همتا و فشار روحی‌ای که در این یک سال و نیم تحمل کرده است، حس و انرژی‌ای خفته را در او بیدار می‌کند. به طوری که دیگر در مقابل کتی و سوال و جواب هایش سکوت نمی‌کند و در همان برخورد اولش با او از همتا و عشق آتشینش به او می‌گوید.
کاوه: می‌دونستی چشات هیچ موقع نمی‌تونن دروغ بگن.
همتا: بر عکس تو.
کاوه: تو هم که منو دوست داری. پس مشکلت چیه؟
همتا: فکر کن چیزی که تو می‌گی درست باشه، ولی من درگیر ماجرایی ام که نمی‌تونم ازش بیام بیرون.
کاوه: منم همینطور
همتا: پس چی می‌گی؟
کاوه: می‌گم که دیگه نمی‌خوام از دستت بدم. حالا می‌خوای قیافه بگیر، می‌خوای اخم کن، می‌خوای ادای آدمای جدی رو در بیار. هر کاری دوست داری بکن. اصلا برام مهم نیست. ولی من دیگه... تو رو... از دست... نمی‌دم!
مانکن در قسمت هفتم با پرشی ۱۸ ماهه از روی بسیاری از اتفاقات گذر می‌کند. اتفاقاتی که مربوط به جدا شدن و دوری کاوه از خانواده اش و حل شدن او در دنیای کتی و همچنین مربوط به ماندگار شدن همتا در تشکیلات اخگر و مسائلی است که موجب فرار او از چنگ برادر اخگر می‌شود.
اما همانطور که آن‌ها بلافاصله پس از جدا شدنشان از یکدیگر وارد رابطه با اخگر و کتی شدند، حالا هم بعد از پیوستن دوباره به هم هر دو بر علیه اربابانشان طغیان می‌کنند و قدم در مسیری هولناک می‌گذارند.
سریال مانکن در انتهای این قسمت در نقطه‌ی عطفی قرار می‌گیرد که از این جای قصه به بعد هم باید به سوالاتی درباره‌ی ۱۸ ماه دوری کاوه و همتا و آن چه بر آن‌ها گذشته پاسخ دهد و هم جریان حال را پیش ببرد و نگاه به آینده داشته باشد. چه بسا که سوالاتی قبل‌تر از این ۱۸ ماه نیز هنوز بی پاسخ است.
سوالاتی که بخشی از آن‌ها به نظر هم نمی‌رسد پاسخی بیابند و یا اگر پاسخی دارند کمی برای ارائه آن‌ها دیر شده است. مانند آن که اصلا کتی و کاوه چطور با هم آشنا شدند و کتی از کی و چگونه نقشه‌ی انتقام از پسر عمویش را در سر می‌پرورانده است؟!
اگر از غیر قابل باور بودن رسیدن همتا و کاوه و شبی که با هم گذراندند، از آرایش و لباسی که بعد از فرار زیر باران و از حال رفتن و به هوش آمدن دوباره تغییری نمی‌کند، از مزه پرانی‌های شخصیت لوس بهرام و به طور کلی از بازی‌های مصنوعی و سطحی همه‌ی بازیگران بگذریم، داستان مانکن در مواردی جسارت خوبی دارد و برای مواردی مثل روبرو شدن کتی با خانواده‌ی کاوه و یا برگشتن دوباره‌ی همتا و کاوه و خبردار شدن کتی از این موضوع وقت را تلف نمی‌کند و به سرعت سراغ اصل مطلب می‌رود و انتظار می‌رود این روند در ادامه‌ی سریال نیز ادامه داشته باشد.
تجربه‌ی سریال‌های درام شبکه نمایش خانگی در ادوار گذشته نشان می‌دهد که آن‌ها تا اواسط مسیرشان به گونه‌ای به نظر می‌رسند که گویی هنوز قسمت‌های ابتدایی است و مخاطب فقط با تسامح مربوط به قسمت‌های اول و دوم یک سریال و با این امید که جریان اصلی به زودی شروع خواهد شد می‌توانند آن‌ها را تاب بیاورند. اما معمولا مخاطب وقتی به خودش می‌آید که سریال رو به پایان است و به بسیاری از سوالاتی که برای او پیش آمده پاسخی داده نشده است.
مانکن هم تا قسمت هفتم از همین قاعده پی روی کرده است، اما در انتهای این قسمت به عطفی رسیده می‌رسد که قسمت هشتم آن فرم واقعی آن را نمایان خواهد کرد. تمهیدی که گروه سازنده برای روایت کردن گذشته و در عین حال جلو بردن جریان حال در نظر می‌گیرد نشان خواهد داد که سریال رو به افول خواهد رفت و یا می‌تواند با صلابت قصه‌ی خود را روایت کند و پیش برود.
از کشتن افراد عینکی به جرم روشنفکر بودن تا حذف پول و مذهب از مناسبات اجتماعی / فاجعهبارترین حرکت قرن بیستم برای ساخت اتوپیای روستایی
شباهتهای قائد بغداد و پیشوای برلین؛ از میل به ویرانگری تا قهرمان پرستی
طرز تهیه کباب لاهماجون، خوشمزهترین کباب ترکی
سالاد فیله مرغ سوخاری با سس رنچ، جذابترین سالادی که تابهحال خوردهاید
