bato-adv

واکنش علیرضا خمسه به جنجال‌های فضای مجازی

واکنش علیرضا خمسه به جنجال‌های فضای مجازی

من وقتی سکوت کنم بهترین کار را انجام داده‌ام. وقتی تکلیف فضای واقعی‌مان معلوم نیست چگونه به فضای مجازی می‌رویم؟ وقتی فضای مجازی با یک اتفاق غیرمتعارف می‌تواند تعداد دنبال‌شوندگانش را اضافه کند پس دیگر چه اعتمادی می‌توان به آن داشت؟! در عین حال مردم در پی شنیدن یک‌سری اخبار و اطلاعات منفی و بد پیش خود می‌گویند «اگر مرهم نه‌ای زخم دلم را / نمک پاش دل ریشم چرایی؟»

تاریخ انتشار: ۱۱:۰۸ - ۰۷ مرداد ۱۳۹۸
علیرضا خمسه تاکید کرد که وقتی یک هنرمند نمی‌تواند کاری برای مردم انجام دهد چرا باید در فضای مجازی بگوید که من ۲۰ سال است به زنم خیانت می‌کردم و با کس دیگری بودم؟ بنابر این چرا آن‌ها را از اتفاقات روزمره آزرده‌خاطر کند؟!

به گزارش ایسنا، علیرضا خمسه، کارگردان، نویسنده و بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون به گفته خودش نهم بهمن سال ۱۳۳۱ در محله پامنار تهران به دنیا آمده است. پدرش معمار بوده و در شرکت راهسازی کار می‌کرده و مدام به ماموریت می‌رفته و خانواده هم همراه او از این شهر به آن شهر می‌رفته‌اند.

او چند هفته قبل برای بررسی پیشنهاد بازی در یک فیلم سینمایی مجبور شد با وقفه‌ای در برپایی تور تئاتری‌اش، به تهران برگردد و اگرچه آن پروژه سینمایی به سرانجام نرسید و حتی ادامه حضورش در «پایتخت ۶» هم منتفی شد، اما فرصت را غنیمت شمرده تا گپ و گفتی با این هنرمند داشته باشیم.

او درباره اولین‌باری که به سینما رفت یا تئاتری را روی صحنه دید گفت: اولین فیلم جدی که دیدم «اسپارتاکوس» بود که به همراه مادرم در یکی از سینما‌های لاله‌زار دیدم. من که حدودا هشت‌ساله بودم همان‌جا آرزو کردم کاش من پسر اسپارتاکوس بودم. زیرا او قهرمان بود و در صحنه پایانی، همسرش بچه‌ای را در آغوش داشت که نشان می‌داد مبارزه ادامه پیدا خواهد کرد. آن‌جا من آرزو کردم کاش به جای اوس احمد معمار (پدرم)، اسپارتاکوس پدرم بود.

این هنرمند درباره اولین حضورش در سینما بیان کرد: وقتی به ایران برگشتم مهدی هاشمی مرا به بهرام بیضایی برای فیلم «مرگ یزدگرد» معرفی کرد و در سال ۶۰ در این فیلم بازی کردم که به اولین حضور سینمایی من تبدیل شد. همزمان در همان سال ۶۰، کار تلویزیونی‌ام هم آغاز شد که بیشتر اجرای کار‌های آموزشی و پانتومیم بود. اما دیده شدنم در تلویزیون به برنامه «هوشیار و بیدار» برمی‌گردد. وقتی به ایران بازگشتم مهدی هاشمی مرا به بهرام بیضایی معرفی کرد و من فکر می‌کردم او در مقایسه با ایده‌آل‌های من آدم بزرگی نیست، به همین علت به مهدی هاشمی می‌گفتم دوست ندارم با یک آدم معمولی کارم را شروع کنم و او در جواب به من گفت: حالا با یک آدم معمولی شروع کن، بعد از آن با آدم‌های بزرگتر هم کار خواهی کرد. فکر می‌کردم «مرگ یزدگرد» ضعیف‌ترین کار رزومه من خواهد بود، اما الان بعد از ۴۰ سال کار وقتی می‌گویند اگر بخواهی یک کار انتخاب کنی، من می‌گویم «مرگ یزدگرد»، یعنی همچنان درخشان‌ترین کار من است. جالب این است که آن را با اکراه قبول کرده بودم و اگر اصرار مهدی هاشمی نبود احتمالاً در آن بازی نمی‌کردم.

خمسه درباره جنجال‌های فضای مجازی برای هنرمندان، نظرش را اینطور بیان کرد: مولوی داستان جالبی دارد. او مسجدی را توصیف می‌کند که یکی از نمازگزاران بین نماز صحبت می‌کند و نمازش را می‌شکند، دومی برمی‌گردد و می‌گوید حرف زدی نمازت شکست و سومی هم همین کار را می‌کند. داستان فضای مجازی هم همین است؛ وقتی یک نفر می‌گوید به زندگی خصوصی ما چه کار دارید، همان نمازگزار است که به بغل دستی‌اش می‌گوید بین نماز حرف زدی و نمازت باطل شد، در صورتی که خودش هم دقیقا مرتکب همین خطا شده است.
 
من وقتی سکوت کنم بهترین کار را انجام داده‌ام. وقتی تکلیف فضای واقعی‌مان معلوم نیست چگونه به فضای مجازی می‌رویم؟ وقتی فضای مجازی با یک اتفاق غیرمتعارف می‌تواند تعداد دنبال‌شوندگانش را اضافه کند پس دیگر چه اعتمادی می‌توان به آن داشت؟! در عین حال مردم در پی شنیدن یک‌سری اخبار و اطلاعات منفی و بد پیش خود می‌گویند «اگر مرهم نه‌ای زخم دلم را / نمک پاش دل ریشم چرایی؟» منِ هنرمند اگر نمی‌توانم کاری برای مردم انجام دهم بیایم بگویم که من ۲۰ سال است به زنم خیانت می‌کردم و با کس دیگری بودم؟ بنابر این چرا آن‌ها را از اتفاقات روزمره آزرده‌خاطر کنم؟!
bato-adv
مجله خواندنی ها