کمبود ۱۰ درصدی کالا در بازار به معنی افزایش ۱۰ درصدی قیمتها نیست؛ بلکه موجب افزایش صعودی و شدید قیمت کالا در بازار و هجوم مردم برای خرید بهدلیل احتمال نایابی کالا و محرومشدن قشر وسیعی از مردم در دسترسی به کالا میشود.
سیدمصطفی هاشمیطبا در روزنامه شرق نوشت: موضوع کوپنیشدن برخی کالاها به عنوان یک راهحل موقت مطرح است برای آنکه کالای ضروری مردم به میزانی که موجود است، به دست ایشان برسد.
براساس منطق اقتصاد، کسی منکر آن نیست که کالا در بازار بهوفور یافت شود و هرکس بهاندازه نیاز و قدرت خرید خود بتواند از آن استفاده کند، اما در شرایطی که بهدلیل تحریمهای آمریکا و باقیماندن آثار تحریمهای گذشته، صادرات قاچاق کالاها به علت افزایش نرخ ارز، حجیمبودن نقدینگی جامعه و کمشدن درآمد دولت شرایط ویژهای بر جامعه حاکم است، آیا راهحلی بهتر از سهمیهبندی کالای اساسی مورد نیاز ۸۰ میلیون جمعیت، آن هم به قیمت تعیینشده، میتوان یافت؟ اقتصاددانان آزاد اگر هم به زبان بیان نکنند، در دل میگویند علتالعلل این مشکلات را رفع کنید؛ یعنی مسائل با غرب را حل کنید، آن وقت بازار آزاد همه مسائل را خودبهخود حل میکند.
دراین باره هم باید گفت: معلوم نیست تا کجا باید این نوع امتیازدادن را ادامه داد؟ بهعلاوه به چه دلیل از آن پس مسائل کشور حل میشود؟ مگر همه کشورهای در حلقه آمریکا مسائل و معضلاتشان حل شده است؟ اشتباه نشود، این نگارنده با روابط منطقی و احترامآمیز با دیگر کشورها و نیز فعالیت بخش خصوصی بههیچوجه مخالفتی ندارد و هرچه بیشتر باید موانع کار و تجارت بخش خصوصی را برطرف کرد.
حتی در شرایط فعلی بخش خصوصی میتواند بازوی حاکمیت برای رفع برخی مشکلات باشد و نیز سهمیهبندی هیچ مغایرتی با فعالیت بخش خصوصی ندارد. مهم این نیست که تابع تئوریهای اقتصادی باشیم؛ مهم آن است که راهحل برای مسائل کشور پیدا شود.
دوستان تابع نظریه اقتصاد آزاد، مسائل و شرایط موجود کشور را بشمارند و راهحلی برای مسائل بیابند و تبعات آن را هم ذکر کنند. نگرانی برخی از آنان درباره بروز فساد در شرایط کوپنی است که باید گفت: این امر البته محتمل است.
یک نوع فساد آن است که بیش از نیاز جامعه کوپن صادر شود (البته اکنون بحث الکترونیکی مطرح است) و تعداد مازاد یعنی فساد و رانت. نوع دوم آنکه میگویند برخی افراد کوپن خود را در بازار آزاد به قیمت بالاتر میفروشند که البته این دومی فساد نیست بلکه بهرهبرداری بهتر از سهمیه خود است و بر فرض وجود هر دو نوع فساد یا انحراف، این امر به مراتب بهتر از رانتخوری سنگین از عرضهکردن محدود، افزایش قیمتها و محرومیت قشر وسیعی از مردم در دسترسی به کالا است. دوستان میدانند محدود عرضهکردن کالا به بازار قیمتها را بهشدت التهابآور میکند.
کمبود ۱۰ درصدی کالا در بازار به معنی افزایش ۱۰ درصدی قیمتها نیست؛ بلکه موجب افزایش صعودی و شدید قیمت کالا در بازار و هجوم مردم برای خرید بهدلیل احتمال نایابی کالا و محرومشدن قشر وسیعی از مردم در دسترسی به کالا میشود.
البته برخی میگویند باید نظارت قوی باشد. اولا سازمانها و نهادهای نظارتی در کشور کم نیستند و ایجاد سازمانهای جدید یا افزایش کارکنان ناظر نهادهای نظارتی نه ممکن است و نه مفید.
نظارتها عموما باید بهصورت اتفاقی (رندوم) صورت گیرد و اصولا در اقتصاد آزاد موضوعی بهنام نظارت وجود ندارد، بلکه مکانیسم بازار خود شرایط را بهبود میبخشد (درحال عادی و وفور) و صدالبته اقتصاد آزاد به اقشار فرودست در کوتاهمدت بیاعتنا است و میگویند نتیجه نهایی اقتصاد آزاد برخورداری همه خواهد بود؛ امری که در هیچیک از اقتصادهای آزاد به تحقق نرسیده است.
جا دارد همگان به شرایط کشور فکر کنند و یقینا دولتی که در خدمت مردم باشد «اقتدار سیاسی» لازم را نیز خواهد داشت که این مورد همچنان در ساختار رسمی وجود دارد.