bato-adv
کد خبر: ۳۹۲۶

راند دوم

دکتر سیدنعمت‌الله عبدالرحیم‌زاده
تاریخ انتشار: ۱۵:۴۶ - ۲۰ آبان ۱۳۸۶
دور دوم سفرهای استانی هیئت دولت از استان خراسان جنوبی آغاز شد. دستور کار این دور از سفرهای هیئت دولت بررسی اقدامات انجام‌شده در مورد مصوبات دور اول است. از همین ابتدای امر چنین به نظر می‌رسد که این دور از سفر با دور قبل بسیار متفاوت باشد. پیش از این، خبر از ارسال نامه محرمانه به استانداران بود که در آن‌ها اسامی مسئولان نالایق استان‌ها ذکر شده و استانداران مکلف به برکناری آن‌ها هستند. بنابه این سخن، استانداران ملزم به تبعیت و فرمانبرداری از دستوری محرمانه هستند که شاید خود به‌عنوان بالاترین مقام استانی از چندوچون آن اطلاع کاملی نداشته‌باشند. به هر حال، اگر سفر اول هیئت دولت سفر گوش دادن به مطالبات مردم و دادن وعدووعیدها به آنان بود، اکنون و در سفر دوم، قصد دولت بنا به ظاهر امر این است که بیش‌تر دریابد چه انجام شده و بیش از گوش دادن به درد دل مردم، پیچاندن گوش مسئولان محلی است.

شاید چنان کاری لازم است و شاید لازم باشد که مسئولان محلی متوجه باشند بازخواست‌کننده‌ای در کار است و شاید این بازخواست به شرط درست انجام شدن و تداوم به آن‌جایی برسد که مسئولان خود را بیش‌تر خدمتگذارن مردم بدانند تا اربابان آن‌ها. حداقل چیزی که دیده می‌شود ادعای دولت در تحقق چنین هدفی است. اما موضوع به اینجا ختم نمی‌شود. مسئله یک صورت دیگر نیز دارد. آیا با بازخواست مسئولان محلی استان‌ها به جای مسئولیت‌پذیری در آن‌ها، بی‌ثباتی بر مسئولیت آن‌ها سایه نخواهد افکند؟ باید توجه داشت در شرایطی که تصمیمات و خواست شخصی بر برنامه‌ها و طرح‌ها سبقت جسته و نهادها و سازمان‌ها بیش از آن که نهاد باشند، مرکزی برای پیشبرد تشخیص‌های فردی هستند، این پرسش معنایی عمیق‌تر و ژرف‌تر پیدا می‌کند. پیش از این دیده شده که با تغییر مدیران کلان در ایران، تغییرات عمده‌ای در مدیران رده‌پایین به وجود می‌آمد. این تغییر و تحولات به گونه‌ای بوده‌است که با تغییر هر رئیس‌جمهوری وضعیت رکود و سردرگمی در مدیران به وجود می‌آمد و دغدغه ماندن و نماندن باعث می‌شد که حتی وظایف عادی و اولیه آن‌ها معطل بماند.

چنین امری جدای اختلال در امر تصمیم‌گیری مدیران، ساختار نهاد تحت مدیریت آنان نیز تحت‌تأثیر بوده و کارایی آن دچار افت قابل توجه می‌شد. اگر موضوع به‌صورت کلی و در تمام نهادهای دولتی دیده شود، ـ که البته نهادها و سازمان‌های و شرکت‌های غیردولتی نیز به‌طور مشخص در همین جریان قرار گرفته و متاثر از آن هستند ـ آن‌گاه می‌توان از خود پرسید؛ تغییروتحول در مدیران کلان و خرد چه کسی را متضرر کرده و در واقع گوش چه کسی پیچانده می‌شود؟

شاید به نظر برسد بازخواست از مدیران نالایق و ناکارآمد است، اما با نگاه به سطح وسیع و عمومی کشور روشن می‌شود که متضرر واقعی توده مردم هستند. استیصال و عدم ثبات مدیران در نهایت تامین نیاز مردم که وظیفه اصلی آنان است را هدف گرفته و در انجام آن اختلال به وجود می‌آورد. از سوی دیگر، تغییر مدیران در عمل باعث می‌شود تا به دست آوردن مدیریت، شاخصی اصلی پیدا کند که در عمل نیز همین شاخص تاثیرگذار بوده‌است. این شاخص نه برآمده از تعریف و شرح وظایف مدیریت آن نهاد، بلکه براساس نزدیکی جناحی و منفعتی با مدیران کلان ایجاد شده‌است. بنابراین شاخص، آن‌چه مهم است نزدیکی دیدگاه با مدیر ارشد و جلب حمایت اوست و نه لیاقت و کارآمدی در وظایف. روشن است چنین شاخصی هرچه بیش‌تر اهمیت پیدا کند، شایسته‌سالاری کم‌رنگ‌تر شده یا معنایی بر طبق همین شاخص می‌‌یابد و در این صورت تعاریف نانوشته حاکم بر تعاریف نوشته می‌شوند.

اگر سابق بر این، معضل تغییر مدیران و تبعات آن در هر دوره تغییر ریاست جمهوری و تشکیل دولت جدید محقق می‌شد، اکنون و در این دور دوم از سفرهای هیئت دولت، در یک دوره ریاست‌جمهوری تحقق می‌یابد و اگر بخواهد به‌عنوان سنتی تدوام یابد، تاثیرات ناخواسته آن بیش از پیش دامن مردم را می‌گیرد.
البته نباید از یاد برد که شعار دولت نهم در رسیدگی به خواست مردم و ارتباط مستقیم با مردم و گوش دادن به دردودل آن‌ها شعار به جایی است که کسی در آن شکی ندارد. این وظیفه یک دولت است تا دریابد مردم چه خواسته‌ای دارند و در برآوردن کوتاهی نکند. این وظیفه یک دولت است که دریابد کارگزاران آن تا چه قدر در خدمت مردم هستند و کارآمدی و ناکارآمدی آنان را تعیین کند و اگر در این بین کارگزاری نالایق تشخیص داده‌شد، مردم را از شر او راحت کند.

درواقع، سفرهای استانی هیئت دولت بیش از هر چیزی واقعیتی را آشکار کرد که با وجود واقعیت داشتن و اهمیت آن، همیشه نادیده انگاشته شده‌است. نظام اداری در ایران از تهران تا مراکز استان و شهرستان‌ها و روستاها، نظامی پلکانی است که هر پله تنها نگاه به بالا دارد و اصولا قادر به دیدن پله پایین‌تر از خود نیست. رأس، یعنی تهران، در این نظام جایی است فی‌نفسه و بنفسه! بر این نظام پلکانی اصلی دوسویه حاکمیت دارد؛ از یک سو بی‌توجهی به حق پله پایین‌تر و درنتیجه تضییع آن و از سوی دیگر توجه به بالاتر و دست‌درازی کردن به پیشگاه آن. البته در این میان، بین استان‌ها بنا به شرایط متفاوت آنان، اختلاف امتیازاتی نیز وجود دارد که باید به آن اصل پلکانی افزود.

در حقیقت، لابه‌لای این نظام پلکانی و با نظر به بی‌توجهی به پله‌های پایین‌تر، درست‌کار و کارشکن به گونه‌ای قرار گرفته‌اند که شناسایی آن‌ها مشکل بوده و اصولا فرصت تشخیص آن‌ها نیز به وجود نمی‌آید.
شعار مرکززدایی و توجه به شهرستان‌ها در تبلیغات ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد تا اندازه‌ای می‌توانسته از تجربه شخصی ایشان در استانداری اردبیل برآمده باشد که ایشان وجود این نظام پلکانی را از نزدیک احساس کرده‌بود. به نظر می‌رسد که سفرهای استانی و تبدیل دولت به دولتی در گردش راه‌حلی بوده که رئیس‌جمهور برای چنان معضل اساسی اتخاذ کرده‌است. درواقع، قصد شخص ایشان بر این بوده تا به جای استفاده از نظام متداول، نظام پلکانی که اصولا براساس تضییع حق توده مردم بنا شده، این حق را مستقیم و سرراست به آنان برساند و به این وسیله، دولت را از شر پله‌هایی که باعث فاصله دولت با ملت می‌‌شود، برهاند.

شاید گفته شود؛ پس در این میان مجلس به‌عنوان خانه ملت چه جایگاهی دارد؟ مجلسی که از نمایندگان تمام آحاد ملت تشکیل شده و یکی از وظایف اصلی‌اش رساندن پیام مردم به گوش صاحب منصبان است. اما می‌توان پرسید؛ چه ضمانتی وجود دارد که همان نظام پلکانی در مجلس وجود نداشته باشد و برای مثال نمایندگان شهرستانی چگونه می‌توانند در سلسله قدرت پلکانی در حاشیه نمایندگان مراکز استان و به‌خصوص تهران قرار نگیرند؟ سوای شعارها و آرزوها واقعیتی وجود دارد که زندگی و گذران مردم مبتنی بر آن است و باید قبل از هر چیز آن را به درستی دید و شناخت. واقعیت موجود براساس سنتی شکل گرفته که محصول گذشته‌ها است و چنان سترگ و ریشه‌دار است که هر تحول و انقلابی را در خود هضم می‌کند. زمانی باید برسد که این سنت به ضرورت مورد نقد و پرسش قرار گیرد.

سلسله قدرت یکی از آن چیزهایی است که توانسته با اتکای سنت تاریخی خود چنان ریشه و نفوذی در حیات فرهنگی داشته باشد که هر تجددخواه و روشن‌اندیشی در ایران را در خود هضم و مستهلک نماید و درنهایت و عمل آن تجددخواهی مبدل به ضدآرمان خود شود و علیه آن عمل کند؛ گرچه پوسته‌اش را بر تن داشته‌باشد.
در مورد سفرهای دور اول و دوم، هیئت دولت انتقادهای فراوانی از جمله؛ بالابردن مطالبات مردم، افزایش تورم، ناکارآمد گذاشتن بسیاری از نهادهای دولتی و شاید تحبیب قلوب و توجه به انتخابات آینده ریاست‌جمهوری و غیر ذالک بیان شده‌است. سوای این که چنین انتقاداتی به‌جا باشد یا نه، دولت با انجام این سفرها و البته به صورت ناخودآگاه امکان دیدن بهتر واقعیت سلسله قدرت در حیات معنوی ایران را فراهم کرده‌است. همین که دولت نهم برخلاف عرف و سنت دولت‌های گذشته، دولتی در گردش شده تا به این وسیله بتواند ارتباطی مستقیم با مردم داشته باشد، نشان از آن دارد که چیزی در نهان وجود دارد که بر سر حاکمیت و مردم سنگینی می‌کند. چیزی سنگین به سنگینی تاریخ این ملت که همیشه نگذاشته حاکمیت تعلقی به مردم داشته‌باشد و در خود مفهوم حکومت نیز بار جدایی را تحمیل کرده‌است. شاید راه حل مسئله راه افتادن دولت در استان‌ها نباشد؛ اما جای آن هست که به جای انتقادها مبتنی بر منافع شخصی و جناحی به دولت، اندکی هم عمیق‌تر اندیشیده‌شود تا انتقادها درنهایت تغییر مسیر نداده و متوجه خود منتقدان نشود و با دریافت اصل مسئله امکان به دست آوردن راه حل درست از کف نرود.
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین