من حدود ۱۵ سال در زندان بودم که از این ۱۵ سال، پنج سال آن را در انفرادی بودم... در آن زمان قوه قضائیه آلمان تمام جراید و مطبوعات آن کشور و حکام این کشور اروپایی سعی میکردند تمام کاسهوکوزههای خردشده این ماجرا را سر من بزنند و بهواقع برایشان مهم نبود که واقعیت چیز دیگری است...
میگوید نقاشی قهوهخانه؛ من درواقع آن دادگاه را به قهوهخانهای تشبیه کردم که در آن افراد حضور دارند و من بهعنوان نقال در حال تعریفکردن ماجرا هستم.
به گزارش شرق، این توصیف متهم پرونده معروف به میکونوس است که حالا خاطراتش از آن دادگاه را در کتابی با نام نقاشی قهوهخانه منتشر کرده و دیروز هم به مناسبت رونمایی از کتابش در یک نشست خبری شرکت کرد. کتاب را انتشارات سوره مهر منتشر کرده است.
دارابی چه گفت
کاظم دارابی در این نشست خبری درباره این کتاب و خاطراتش از دادگاه گفت: من حدود ۱۵ سال در زندان بودم که از این ۱۵ سال، پنج سال آن را در انفرادی بودم... در آن زمان قوه قضائیه آلمان تمام جراید و مطبوعات آن کشور و حکام این کشور اروپایی سعی میکردند تمام کاسهوکوزههای خردشده این ماجرا را سر من بزنند و بهواقع برایشان مهم نبود که واقعیت چیز دیگری است. به این موضوع توجه نداشتند که من در این کشور درس خوانده بودم و زن و بچه داشتم و کار میکردم. برایشان مهم نبود آنچه مطرح میشود واقعیت دارد یا نه. مهم این بود که من را متهم کنند. آنها میخواستند من ایرانی را متهم کنند و در این ارتباط از شواهد ساخته و ناساخته استفاده کردند تا با محکومکردن من به ایران فشار بیاورند... در این ماجرا علاوهبر آلمانیها، معارضان ایرانی، از جمله سلطنتطلبها، مجاهدین خلق، منافقین و بنیصدر همه در این چارچوب تلاش کردند که به هر وسیلهای که شده است من محکوم شوم... آنها من را بهعنوان فردی از سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات و حزبالله میدانستند و بر اساس شواهد خودساخته خود من را پیش از برگزاری دادگاه محکوم کردند و بر اساس این شواهد برای خود مسجل کرده بودند که من محکوم هستم. درحالیکه هنوز دادگاه برگزار نشده و حکمی نیز صادر نشده بود و من نیز دفاعیات خود را ارائه نکرده بودم... اگر افرادی میخواهند بدانند که حقیقت این ماجرا چیست؟ حتما باید این کتاب را بخوانند».
دارابی در بخش دیگر سخنانش هم با اشاره به اظهارات مرحوم هاشمیرفسنجانی که کسانی را که در این ترور دست داشتند خودسر نامیده بود، گفت: من میخواهم بگویم که آقای رفسنجانی خیلی درست میگویی. افراد خودسر بودند، عراقی، آلمانی، افغانی و کُرد، ولی ثابت نشد که من در این عملیات دست داشتهام. برای خود آلمانیها نیز چنین موضوعی ثابت نشد... آنها میخواستند در جریان این پرونده جمهوری اسلامی را محکوم کنند و من را در این قضیه «سیبل» کردند، درحالیکه بیگناه بودم. آنها بر اساس شواهد و قرائن خودشان من را پنج سال در انفرادی نگه داشتند و بعد از آن نیز حکم زندان ابد بهاضافه ۱۰ سال زندان به من دادند که درمجموع ۳۰ سال بود.
این در حالی بود که من در روزی که این اتفاق افتاده بود، ۴۰۰ کیلومتر با محل وقوع حادثه فاصله داشتم... من یکبار با اصرار نادر طالبزاده به برنامه «راز» رفتم و در آنجا بخشی از ماجرا را توضیح دادم، ولی نظر حوزه و همچنین نویسنده کتاب این بود که صحبت چندانی در این زمینه انجام نشود، چراکه این امکان وجود داشت که عدهای بخواهند جلوی نشر این کتاب را بگیرند و بگویند ضرورتی ندارد آن ماجرا زنده شود.
این در حالی است که هر سال در آلمان در رابطه با این ماجرا مراسمهایی برگزار و در رسانههای آلمانی به این موضوع پرداخته میشود... من در این کتاب سعی کردهام که دروغ نگویم. یک بندهخدایی بعد از اینکه من آزاد شدم به من گفت که بگو در زندان مورد شکنجه جسمی قرار گرفتهای، ولی من زیر بار این حرف نرفتم. من ۱۵ سال در یک کشور غیراسلامی زندانی بودم، ولی یک توگوشی به من نزدند. شکنجه جسمی نشدم، ولی مورد شکنجه روحی شدیدی قرار گرفتم و درواقع به نوعی شکنجه اروپایی شدم».
میکونوس چه بود
رستورانی در برلین آلمان در شبی تابستانی به تاریخ ۲۶ شهریور ۱۳۷۱ که میزبان رهبر و برخی از اعضای حزب دموکرات کردستان بودند، ناگهان با هجوم مردانی مواجه شدند که روی آنها رگبار بستند و چهار نفر کشته شدند. صادق شرفکندی؛ دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران، همایون اردلان؛ نماینده حزب دموکرات کردستان ایران در آلمان، فتاح عبدلی؛ نماینده حزب دموکرات کردستان ایران در اروپا و نوریدهکردی؛ کارمند صلیبسرخ و فعال در امور پناهندگان ایرانی مقیم آلمان در این حادثه کشته شدند.
آن سال حزب سوسیالدموکرات آلمان میزبانی «کنفرانس سوسیالیست بینالملل» را برعهده داشت. شرفکندی جانشین عبدالرحمن قاسملو شده بود که سه سال قبل در وین در شرایطی مشابه به قتل رسیده بود.
روایت حسین موسویان
سیدحسین موسویان، سفیر اسبق ایران در آلمان، در کتابی به نام «بررسی روابط ایران و آلمان» در فصلی مستقل به شرح دقیق بحران میکونوس و پیامدهای آن پرداخته است.
در این کتاب که با مقدمه هاشمیرفسنجانی منتشر شده، آمده است: اتاق جلویی رستوران مملو از مشتریان عادی بود. اگرچه رستوران میکونوس اسمی یونانی داشت، در حقیقت یک رستوران تماماً ایرانی بود و تبدیل به پاتوق همیشگی چهرههای ایرانی مخالف که بهعنوان سازمانهای چپ شناخته میشدند، گردیده بود. در این زمان، مالک رستوران عزیز غفوری عضو سابق سازمان مارکسیستـ لنینیستی به نام فداییان خلق میزی بزرگ در اتاق عقبی برای گروهی از میهمانان قرار داده بود که در زمان رخدادن حمله، دور میز در حال استراحت و بحثهای سیاسی پیرامون ایران بودند. صادق شرفکندی، هدف اصلی حمله، به همراه برخی از اعضا و نمایندگان حزبش به دعوت حزب سوسیالیست آلمان در حال دیدار از آلمان بودند.... شرفکندی کنار میز نشسته بود و بعد از تیرخوردن روی زمین افتاد. یکی از مهاجمان برای حصول اطمینان از مرگ او قبل از ترک صحنه یک تیر خلاص در مغز او خالی کرده بود. پس از حادثه، رسانههای جمعی بلافاصله اتهام را متوجه مقامات ایران کردند و با هدف ایجاد ارتباط بین این واقعه و قتل قاسملو، سرویس امنیتی ایران را مجرم دانستند».
اتهام به ایران
بعد از عملیات ترور مزبور، سرویس اطلاعاتی و جاسوسی خارجی بریتانیا MI۶ به طرف آلمانی خود اطلاع داد که بنا به برخی منابع مطمئن، دو نفر از عوامل قتل رهبران کرد، هنوز به احتمال قوی در آلمان هستند. این دو، اتباع لبنانی به نامهای عباس رایل ۲۶ساله و یوسف امین ۲۵ساله بودند که معلوم شد در خانه احمد امین برادر یوسف (که در ایالت نورد راین وستفالن زندگی میکرد) پنهان شده بودند. مأموران آلمانی شبانه به منزل یورش برده، همه را بازداشت کرده و مقادیری پول خارجی یافتند. یوسف امین اولین کسی بود که اعتراف کرد. او محل اختفای اسلحهها و اتومبیلی را که با آن گریخته بودند، فاش کرد. او همچنین آدرس و اطلاعات شخصی یک ایرانی به نام کاظم دارابی را نیز فاش کرد. دارابی سه روز بعد دستگیر شد.... سرویس اطلاعاتی آلمان و دپارتمان جنایی پس از اینکه پای دارابی به ماجرا کشیده شد، ادعا کردند که قاتلان برای حکومت ایران کار میکردهاند و دارابی را متهم کردند که مسئولیت سازماندهی قتلها را برعهده داشته است. اما دارابی پس از بازگشت به ایران در فرودگاه به خبرنگاران گفته بود: آلمانها من را مأمور وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران قلمداد میکردند؛ اما من در این جمع و در حضور ملت ایران سوگند یاد میکنم که جزء هیچ تشکیلات وابسته به نظام جمهوری اسلامی ایران نبودم.
آخرین رویداد در دولت هاشمیرفسنجانی
ماجرا در اواخر دوره اول ریاستجمهوری هاشمیرفسنجانی رخ داد؛ اما تا اواخر دولت دوم او کش پیدا کرد. در ماجرای تشکیل دادگاه برای دارابی و متهمان لبنانی، انگشت اتهام به سوی وزارت اطلاعات وقت ایران یعنی علی فلاحیان نشانه رفت. به روایت موسویان، در روز جمعه، ۱۶ مارس سال ۱۹۹۶ (۱۳۷۵)، قاضی رئیس دادگاه در برلین که از ۲۸ اکتبر سال ۱۹۹۳ به استماع اتهامات و دفاعیات متهمان قضیه میکونوس پرداخته بود، احضاریهای برای آقای علی فلاحیان که از سال ۱۹۸۹ وزیر اطلاعات ایران بود، صادر کرده و او را بهعنوان مظنون به قتلها، به دادگاه فراخواند. به نوشته او سیاست گفتگوهای انتقادی بن با تهران به دنبال موضوع احضاریه، دچار ضربه سختی شد؛ این موضوعی بود که فضای سیاسی را ابری و تار کرد. بعد از اینکه دادستان کل آلمان اعلام کرد اگر او به آلمان وارد شود، دستگیر شده و به دادگاه آورده خواهد شد، تهران تهدید به عمل متقابل کرد.
سفر فلاحیان به آلمان
علی فلاحیان در گفتگوهایی که با برنامه خشت خام و نیز هفتهنامه پنجره داشته، درباره این سفر توضیح داده است. او به حسین دهباشی دراینباره گفت: میکونوس را که ما بارها گفتیم، ایران هیچ دخالتی در این موضوع نداشته است.... همانجا در میکونوس آقای مصباحینامی بود، بنیصدر او را درست کرد، بعد گفت: بگویید اطلاعات این کار را کرده است. آیا بنیصدر یا آقای مصباحی که سوژه وزارت اطلاعات است، میتواند شاهد باشد؟! به قول ما طلبهها شاهد با ما دشمن است.... حدود یک سال بعد، چون تبادل اطلاعات با آلمان داشتیم، ما را به آلمان دعوت کردند. در آنجا مطرح شد که برویم از فلاحیان سؤال کنیم که آیا در داستان میکونوس بوده یا نه. دولت آلمان گفت: نه ایشان میهمان عالیرتبه ماست و نمیشود شما از ایشان چنین سؤالی بپرسید؛ ولی بیشترین معترض در آن زمان کریستوفر، وزیر خارجه آمریکا بود که به آلمانها میگفت: ما الان داریم به ایران فشار میآوریم روی بدهیهای کوتاهمدتش و شما بدون هماهنگی ما فلاحیان را دعوت کردید و همکاری امنیتی یا اطلاعاتی انجام میدهید و برنامههای ما را خراب کردید.
بمبگذاری روی روابط ایران و اروپا
موسویان هم بعدا در گفتگو با سرگه بارسقیان درباره میکونوس گفته است: «از مهر ۶۹ تا شهریور ۷۲ که بحران میکونوس پیش آمد، روابط ایران و آلمان با سرعت معجزهواری توسعه پیدا کرد.... ترور شاپور بختیار در پاریس و بعد رهبران کردها در رستوران میکونوس برلین، اولین بمبی بود که زیر بنای جدید روابط ایران و آلمان - اروپا گذاشته شد.
باوجوداین نهتنها از فروریختن بنای جدید جلوگیری کردیم؛ بلکه با وجود دادگاه میکونوس روابط را توسعه دادیم. نقش آیتالله هاشمی در روند مدیریت بحران و استمرار توسعه روابط واقعا کلیدی بود. سفر وزیر اطلاعات ایران به آلمان بعد از ترور میکونوس صورت گرفت. این اولین سفر وزیر اطلاعات ایران به اروپا و یک کشور عضو ناتو بود. سفرای آلمان در واشنگتن و لندن و تلآویو برای اعتراض به این سفر، احضار شدند. این ابتکار شروع مهمی بود که میتوانست به تحولی شگرف در روابط امنیتی ایران و اروپا - ناتو ختم شود؛ اما مشکلات ما به ترور میکونوس محدود نشد.
نصب یادبود
برای کشتگان حادثه میکونوس در برابر این رستوران لوح یادبودی نصب شد. در مقابل محمود احمدینژاد، شهردار وقت، در نامهای اعتراضگونه به همتای آلمانی خود اعلام کرد «لوح یادبود جانبازان شیمیایی» جنگ ایران و عراق را در برابر سفارت آلمان در تهران نصب خواهد کرد و نصب کرد. اگرچه برای مدتی لوح مربوطه حذف شده؛ اما پس از مدتی به جایگاه خود بازگشت.