بهاره روشناس*؛ جویبار در استان مازندران، یکی از اصلیترین مراکز کاشت و برداشت گل نرگس در کشور است؛ به گونهای که بیش از ۲۵ هکتار از زمینهای این شهرستان به کاشت این گیاه اختصاص یافته و از هر هکتار بهطور میانگین ۱۵۰ هزار شاخه نرگس برداشت میشود. از همین رو، برگزاری «جشنواره گل نرگس» در این شهرستان، چند سالی است که مورد توجه مسئولین قرار گرفته است.
امسال هم، این جشنواره و نمایشگاه کنارش از سهشنبه تا جمعه در این شهر برگزار شد. البته جشنوراه گل نرگس تنها چند ساعت در روز نخست برگزار گردد و برجستگی، با نمایشگاه صنایع دستی و خوراکی بود. در کنار خوبیها و مزایای چنین نمایشگاهها و جشنوارههایی که مسئولین همیشه تنها همان بخش را دیده و بزرگنمایی میکنند، حاشیهها و مشکلات آنها را نیز باید دید و معرفی کرد تا در نمایشگاههای بعدی، از رخ دادن آنها پیشگیری شود. حتی در برخی موارد، برگزار نشدن برخی از این نمایشگاهها که در حد فاجعه است، بسیار منطقیتر از برگزاریشان است. اما وقتی حساب چشم و همچشمی مسئولین برای پر کردن رزومههایشان از یکسو، و سودجویی پیمانکاران برگزارکننده نمایشگاه از سوی دیگر در میان باشد، هیچ چیزی از برگزاری نمایشگاههایی با استانداردها و کیفیت بسیار پایین نمیتواند پیشگیری کند.
در اینجا تنها به چند مورد اندک از مشکلات بیشمار نمایشگاه «گل نرگس» جویبار اشاره میشود:
تحویل دیرهنگام غرفهها: همه غرفههای این نمایشگاه، عصر روز دوشنبه، یعنی تنها نیمروز پیش از برگزاری نمایشگاه به غرفهداران تحویل داده شد؛ بنابراین عملا فرصتی برای دکوراسیون داخلی غرفهها نبود و همه غرفهداران تنها در حد آوردن وسایل و گذاشتن آنها در غرفهها زمان داشتند. بخش عمدهای از چیدمان غرفهها در روز نخست نمایشگاه و همزمان با بازدید و خرید مردم انجام شد. اینکه چرا دکوراسیون غرفهها نیاز به زمان بیشتری دارد، در مسئله بعدی بیشتر توضیح داده خواهد شد.
نمایشگاه یا یک «چادر» بزرگ؟: اصولا یک برداشت نادرست بین مسئولین بیشتر مناطق ایران جا افتاده که نمایشگاه برگزار کردن تنها نیاز به یک زمین خالی برای برپا کردن داربست فلزی و پوشاندن آن با یک چادر برزنتی بزرگ دارد. غرفههای این نمایشگاه هم چیزی فراتر از پارتیشنهایی با برزنت نبود. برای ورودی غرفهها هم اصولا چیزی نگذاشته بودند و بنابراین اگر یک نفر میخواست دیرتر غرفهاش را باز کند، زودتر ببندد و یا برای نماز برود، جلوی غرفهاش کاملا باز بود؛ بنابراین غرفهداران باید خودشان برای جلوی غرفههایشان هم گونی، پرده یا یک چیز مناسب دیگر تهیه میکردند. اما غرفهها حتی لامپ و سیمکشی هم نداشت و به غرفهدارانی که اعتراض داشتند، گفته میشد که باید خودشان سیم و لامپ بیاورند (جلوی هر غرفه پریز بود که خود غرفهداران باید سیم و دوشاخه و سرپیچ و لامپ خریده و وصل میکردند به سقف). این در حالی است که سیمکشی مناسبی برای این نمایشگاه (چادر؟) در نظر گرفته نشده بود و همین باعث سوختن فیوزها میشد.
نبود سیستم گرمایشی: در چله بزرگ زمستان، نمایشگاهی درون یک چادر بزرگ (تقریبا ۵۰ متر در ۲۵ متر) برگزار میشود که هیچ سیستم گرمایشی ندارد؛ بنابراین غرفهداران مجبور میشوند خودشان بخاری برقی بیاورند؛ اما مسئولین نمایشگاه با همان بهانه سوختن فیوزها و نامناسب بودن سیمکشی نمایشگاه، اجازه این کار را نداده و با برخورد تند و نامناسب، به غرفهداران اخطار دادند که در صورت استفاده از بخاری برقی، با آنها برخورد خواهد شد! آن هم در حالیکه بسیاری از غرفهداران، زنان میانسال و پا به سن گذاشته بودند که سرما حتی رنگ انگشتانشان را هم کبود کرده بود.
زیر باران باید رفت! شاید زمانی که سهراب سپهری این شعر را میگفت، فکرش را نمیکرد در نمایشگاهها هم باید زیر باران رفت. مازندران است و بارشهای تند باران. اما مسئولین به این نکته هم توجه نکرده و جا یابی مناسبی نکرده بودند. همین بود که هنگام بارش باران، آب وارد چادر شده و همه غرفهداران مجبور میشدند وسایلشان را بر روی میز و بالاتر از زمین بگذارند تا از میان نروند. جالب آنکه مسئولین نمایشگاه با خونسردی در راهروها قدم زده و به غرفهداران تذکر میدادند که «راه آب را باز کنید!». گویا بیش از اینکه نگران غرفهها و غرفهداران باشند، نگران جریان آب بودند.
«همین است که هست»! مسئولین این نمایشگاه در برخوردهای نامناسب با غرفهداران، گوی سبقت را از یکدیگر ربوده بودند؛ در حالیکه هیچ کدامشان هم پاسخگو نبوده و در پاسخ به انتقاد و اعتراض غرفهداران، میگفتند: «همین است که هست. غرفه را میخواهی یا نه؟». آن هم در حالیکه پول غرفهها را از پیش گرفته بودند و بنابراین چنانچه کسی غرفهای که به او را داده بودند، به دلایلی همچون در انتهای چادر بودن نمیخواست، عملا به معنای از دست رفتن پولش بود.
البته ضعف این نمایشگاه و نامناسب بودن خدمات به غرفهداران و بازدیدکنندگان به همین موارد محدود نمیشد. برای نمونه، میتوان به بحث سرویسهای بهداشتی اشاره کرد که برای مردان و زنان یکجا بود و آن هم بهصورت غیربهداشتی. اما بسیاری از غرفهداران چارهای نداشتند جز اینکه تحمل کنند. اصولا دستفروشی و حضور در نمایشگاههایی اینچنین (که البته کوتاهمدت است و موقت)، یکی از اصلیترین روشهای گذران زندگی مردم این استان است. برای همین بود که وقتی از غرفهداران پرسیده میشد که چرا شکایت نمیکنند، میگفتند چنانچه شکایت کنند، در نمایشگاههای بعدی دعوت نشده و همین منبع درآمد کوتاهمدتشان هم از میان میرود. احتمالا آگاهی برگزارکنندگان از همین مسائل است که به آنها اجازه میدهد از نیاز و احتیاج غرفهداران، اینگونه سوءاستفاده شود.
کارشناس ارشد گردشگری*