bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۸۵۴۲۱
دریادار تکاور «داریوش ضرغامی» از مدافعان شهر خرمشهر و از یادگاران دفاع مقدس درگذشت

«تیمسار ضرغامی» دق کرد!

تلفن تمام شد و با اندوه به تکاوران اطلاع دادم که منطقه آزاد قبول نکرد و استدلالش صرفه جویی (؟!) بود. مرتضی میری و حسین بای چه بزرگ‌منش بودند که در پاسخ گفتند باشه مشکلاتشان را درک می‌کنیم. خودمان دست به کار می‌شویم تا این گردهمایی سامان یابد. تکاوران زیر پل خرمشهر جمع شدند، تیمسار رفت.
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۰ - ۱۰ دی ۱۳۹۷

«تیمسار ضرغامی» دق کرد!

فرارو- دریادار تکاور «داریوش ضرغامی» از مدافعان شهر خرمشهر در اثر عارضه سکته قلبی در بیمارستان امام خمینی (ره) اهواز دار فانی را وداع گفت.

دریادار تکاور «داریوش ضرغامی» یکی از تکاوران دریایی ارتش در دوران دفاع مقدس و از فرماندهان مدافع خرمشهر بود که دو روز پیش در حین سخنرانی و بازگویی خاطرات و رشادت‌های هم رزمان خود در دوران دفاع مقدس در آئین افتتاحیه سایت قایقرانی شهید ناخدا تکاور محمد مختاری دچار سکته قلبی و بلافاصله به بیمارستان ولیعصر خرمشهر منتقل شد.

دریادار داریوش ضرغامی یکی از میهمانان بیست و ششمین همایش تکاوران دریایی ارتش و مدافعان خرمشهر بود که در روز‌های سه شنبه تا پنجشنبه گذشته در شهر‌های آبادان و خرمشهر برگزار شد. دریادار ضرغامی در آئین افتتاحیه سایت قایقرانی که خطاب به مسئولان و مردم خرمشهر فریاد می‌زد: مردم خرمشهر کجا هستید؟ مسئولان شهر چرا غایب هستید؟ مدافعان شما پس از ۳۰ سال با تنی خسته و زخمی به دیدنتان آمده اند، نمی‌خواهید آن‌ها را ببینید؟

مراسم بزرگداشت داریوش ضرغام در پادگان خرمشهر

«تیمسار ضرغامی» دق کرد!

در همین خصوص مسعود فروزنده، پژوهشگر تاریخ، درباره‌ی تیمسار ضرغامی، فرمانده‌ی تکاوران نیروی دریایی نوشت:

انتظار میهمان نوازی نداریم، اما انتظار داریم که به سراغمان بیایید، احوالمان را بپرسید یا درب اتاقتان باز باشد ما به دیدنتان بیاییم. ما فراموش شدگان عرصه‌ی دفاع هستیم. این‌ها جملات تیمسار ضرغامی، فرمانده‌ی تکاوران نیروی دریایی، در زیر پل خرمشهر بود که با بغض سخن می‌گفت و از فرط غم و ملال فراموش‌شدگی سکته کرد و روحش به ابدیت پیوست. تیمسار ضرغامی فرمانده‌ی رشید منطقه‌ی سوم دریایی ایران در دوران دفاع مقدس بود که زخم‌های بسیار در تن داشت و هر ساله همه‌ی تکاوران دوران دفاع را جمع می‌کرد تا انس و الفت قدیمی را حفظ کند.

حدود یک ماه پیش بود که از رییس منطقه آزاد اروند، آقای اسماعیل زمانی، تلفنی تقاضا کردم از یکصد و شصت تکاوری که قصد دارند در دی ماه ۱۳۹۷ در خرمشهر گرد آیند دعوتی به عمل آورد؛ یک یا دو وعده شام آن‌ها را میهمان کند و در مقام میزبان در جمعشان حضور یابد. درخواستم با امتناع ایشان روبه‌رو شد و از هزینه‌هایی که در این راه صرف می‌شود گله‌مند بود. به او گفتم هزینه‌ی یک یا دو وعده شام به شش یا هفت میلیون تومان هم نمی‌رسد. او پاسخ داد نه نمی‌توانیم. واقعا مشکل است. این را بدهیم یک گروه دیگر مطالبه‌گر می‌شوند.

تلفن تمام شد و با اندوه به تکاوران اطلاع دادم که منطقه آزاد قبول نکرد و استدلالش صرفه جویی (؟!) بود. مرتضی میری و حسین بای چه بزرگ‌منش بودند که در پاسخ گفتند باشه مشکلاتشان را درک می‌کنیم. خودمان دست به کار می‌شویم تا این گردهمایی سامان یابد. تکاوران زیر پل خرمشهر جمع شدند، تیمسار رفت.

«تیمسار ضرغامی» دق کرد!

“من جعفر برمکی بودم! ” خاطراتی از دریادار دوم تکاور داریوش ضرغامی از روز‌های اول جنگ در خرمشهر

ما اسم تکاوران نیروی دریایی را زیاد شنیده ایم، اما دقیقا نمی‌دانیم در جنگ چه وظایفی داشتند و از چه زمانی درگیر جنگ شدند؟
دریادار ضرغامی: ما تکاوران دریایی ماموریت سرزمینی نداریم. ماموریت ما هم آبهاست. خلیج فارس و دریای جنوب ودریای خزر. نزدیک مرز عراق ما پایگاه دریایی خرمشهر را داشتیم. ماه‌ها قبل از درگیری باعراق، دستور تخلیه شناور‌های بزرگ نیروی دریایی را از آنجا دادند، چون اروندرود آبراه محدودی است و ما همیشه با عراق مشکل داشتیم. ناو‌های بزرگ رفتند، اما ناوچه‌های ۶۵ پایی ماندند که روز‌های قبل از حمله عراق به آن‌ها هم دستور تخلیه داده شد که در ۳۱ شهریور هنوز یک تعدادی مانده بودند و هدف قرار گرفتند. این‌ها بودند و پرسنل پایگاه دریایی خرمشهر. پرسنل پایگاه دریایی خرمشهر از اولین یگان‌هایی بودند که با عراق درگیر شدند. البته استعداد آن‌ها کم و مامور حفاظت از پایگاه بودند. تکاوران آن موقع در اختیار استانداری خوزستان بودند برای مقابله با شیطنت‌هایی که جدایی طلبان می‌کردند.

البته باید بگویم یگان تکاوران دریایی در ارتش تازه تشکیل شده بود و کلاً ما ۹۰۰ نفر تکاور دریایی بودیم در مرکز آموزش منجیل و گردان تکاوران دریایی در بوشهر در تقریباً شکل گرفته بود. حالا فرصتی نیست من در مورد تکاور دریایی، کماندو و .. توضیح بدهم، اما باید بگویم آموزش‌هایی که تکاوران دریایی می‌دیدند خیلی سخت بود و ورزیدگی بالایی به آن‌ها می‌داد که ما نتیجه آن را در جنگ خرمشهر دیدیم. در خرمشهر یک لشکر تقویت شده عراق به سمت شهر سرازیر شد و تکاور‌های ما که هیچ روحیه‌ای نداشتند، در معرض انواع توهین‌ها بودند، هر آن منتظر پاکسازی بودند وقتی خبر حمله عراق به خرمشهر را شنیدند چنان برای دفاع از خرمشهر مشتاق بودند که گریه می‌کردند که ما را به خرمشهر بفرستید و دنیا دید که این تعداد کم چه حماسه‌ای در دفاع از شهر آفریدند.
ضرغامی در پایگاه آموزشی نیرو‌های مخصوص در آمریکا

خود شما چگونه از شروع حمله عراق مطلع شدید؟ کجا بودید؟
من آن موقع فرمانده مرکز آموزش تفنگداران دریایی منجیل بودم. از مرز‌ها به ما اطلاعاتی می‌دادند که عراق شیطتنت‌هایی می‌کند. تحرکاتی می‌کند. فرماندهان ما در خوزستان به این نتیجه رسیده بودند که عراق به خاک ما حمله خواهد کرد، اما متاسفانه کسی به حرف ما گوش نمی‌داد. به هر حال عراق که حمله کرد من در پادگان بودم و به ما آماده باش دادند.

و شما چه کردید؟
من و چند نفر دیگر به تهران آمدیم و با هواپیما‌های ترابری نیروی دریایی به سمت بوشهر پرواز کردیم. در این هواپیما چند نفر هم از خانواده‌های پرسنل بودند. جالب بود که در پرواز هواپیما‌های عراقی به سمت هواپیمای ما آمدند. به نظر برای بمباران شیراز آمده بودند و حالا به سمت ما می‌آمدند. خلبان این مساله را به من اطلاع داد و من به خاطر این خانواده‌ها خیلی نگران بودم. به پایگاه شیراز اطلاع دادیم و پایگاه جنگنده اسکرامبلش را بلند کرد به سمت ما. هواپیما‌های عراقی با آمدن این جنگنده از ما دور شدند و ما نفس راحتی کشیدیم. همین که در پایگاه بوشهر هواپیما روی باند نشست بمباران هواپیما‌های عراقی هم شروع شد که هر کس به گوشه‌ای دوید و جان پناهی گرفت. ما از آنجا رفتیم بندرامام و از آنجا به آبادان.

این مسیر را که زمینی رفتید؟
بله، چون چندین نفر بودیم به ما یک مینی بوس دادند و جنگ افزار‌های سبک و ما از بوشهر راه افتادیم سمت آبادان. البته درگیری‌ها در خرمشهر بود، اما مقر بچه‌ها در آبادان بود. ما ۱۰۰ نفر از تکاوران دریایی را فرستاده بودیم به منطقه دزفول کمک نیروی زمینی که اگر عراق خواست از رودخانه کرخه بگذرد و به سمت دزفول بیاید با آن‌ها مقابله کنند. بعد از هفت مهر مشخص شد که عراق از کرخه عبور نخواهد کرد و این تکاوران را نیروی زمینی آزاد کرد و به آبادان آمدند و من هم به آن‌ها ملحق شدم که این نیرو‌ها هم یواش یواش منتقل شدند به جبهه خرمشهر.

در جبهه خرمشهر هم که تکاوران فعال بودند فرمانده آن‌ها کی بود؟
ناخدا صمدی بود که فرمانده گردان تکاوران بوشهر بود و با پرسنل گردانش از خرمشهر دفاع می‌کرد. پرسنل این گردان باید ۲۴ ساعته می‌جنگیدند، چون تعدادشان خیلی کم بود و این خستگی وحشتناکی را ایجاد می‌کرد. پرسنل واقعاً از خستگی از حال می‌رفتند. غذا هم که درست به دست کسی نمی‌رسید. شاید بعضی پرسنل در خرمشهر ده، بیست کیلو وزن کم کردند. قیافه‌ها اصلاً عوض شده بود. من که به خرمشهر رفتم با ناخدا صمدی جایمان را تعویض می‌کردیم تا بتوانیم چند ساعت استراحت کنیم. ۱۵ روز آخر مقاومت ۳۴ روزه هم واحد ما از منجیل آمد و ما توانستیم به یک تعداد از بچه‌های بوشهر که از اول درگیری بودند استراحتی بدهیم. البته بگویم مقاومت در خرمشهر سازمان تکاوران دریایی را از بین برد. ما تعداد زیادی شهید، زخمی، روانی، حتی فراری دادیم. واقعاً فشار روی بچه‌ها زیاد بود. هیچ کس هم در آن روز‌ها نپرسید چه بلایی سر شما آمد. پرسنل ما اصلاً سر این مساله یک حالت خاصی پیدا کرده بودند با این وصف پرسنل ما بودند که با همکاری یک گردان از نیروی زمینی جلوی عبور عراق از بهمن شیر را گرفتند و جلوی عراق را در آبادان گرفتند. هر چند که دشمن هم آنجا حماقت کرد، اما جلوی دشمن را در آبادان گرفتن حماسه‌ای بود که ارتش و مردم ایران در آبادان انجام دادند.

از مقاومت ۳۴ روزه در خرمشهر بگویید. آیا واقعاً درست است که مدافعان با دست خالی جنگیدند؟
ما سلاحمان تفنگ ژ-۳ بود و آر-پی-جی ۷ که در منطقه به ما دادند و تعدادی نارنجک تفنگی. البته آر-پی-جی را ما درخواست کرده بودیم. افسر‌های من این آر-پی–جی‌ها را از گریس در می‌آوردند و تمیز می‌کردند. شما ببین روحیه را. الان قیافه آن افسر جلوی چشم هایم است. فکر میکنم اسمش وطن خواه بود.

ما سلاحمان ژ-۳ و آر-پی –جی ۷ بود. برد آر-پی-چی ۷ هم که فقط ۳۰۰ متر است. آر-پی-جی زدن هم که به این آسانی نیست که شما در فیلم‌ها می‌بینید. وقتی نفر بلند می‌شود تا موشک را شلیک کند تیربار‌های تانک هم به طرفش شلیک می‌کنند. واقعاً زدن یک تانک هم هنر است.

یک خاطره‌ای هم از آر-پی-جی زدن در روز‌های آخر مقاومت بگویم. هوا گرگ و میش بود و داشت تاریک می‌شد. درگیری ما کوچه به کوچه بود. یک دفعه دیدم در چند متری جلوی ما یک تانک ظاهر شد. تیربار تانک داشت به شدت شلیک می‌کرد. عراقی‌ها مثل ما نبودند که روز‌های آخر، بیست تیر فشنگ برای تفنگ هایمان مانده بود. ما بعد از دیدن تانک خودمان را چسباندیم به دیوار. درجه داری به نام روزبهانی کنار من بود. دیدم چشمهاش گرد شده. بغلش کردم گفتم بزن. آن قدر صدای انفجار در منطقه بود با نیم متری خودت می‌خواستی صحبت کنی باید داد می‌زدی. گفتم بزن به برجکش. شلیک کرد و خورد به برجک تانک و آتش گرفت. من برگشتم و با بچه‌ها صحبت می‌کردم که تو فلان کار رو کن و تو کار دیگر. در ارتش رسم است وقتی فرمانده دستور می‌دهد مخاطب مستقیم به چشم‌های فرمانده نگاه می‌کند. دیدم این نفر مقابل من به جای اینکه به من نگاه کند با حالت خاصی به سمت راست من نگاه می‌کند. فکر کردم کسی پشت سر من است. برگشتم دیدم یکی از خدمه تانک که زنده مانده از داخل تانک بیرون پریده و پشت سر من است. این نفر را گرفتم و چنان به دیوار کوبیدم که واقعاً خشک شد. بعد چند ثانیه با ضربه به صورتش از شوک بیرون آمد و با خودمان بردیمش و تحویل دادیم.

«تیمسار ضرغامی» دق کرد!

اما در مورد تامین سلاح باید بگویم اوضاع خیلی آشفته بود. یک روز آقایی را دیدیم که با موتور می‌رفت و در خورجینش خمپاره ۶۰ میلی متری با هشت گلوله داشت! این‌ها را ازش گرفتیم و هشت گلوله را شلیک کردیم طرف سنگر عراقی‌ها و طرف هم شکایت کنان رفت که از ما شکایت کند. یا گردان دژ که قبل از انقلاب ۱۲۰ تفنگ ۱۰۶ میلی متری داشت و با حمله عراق سازمان گردان پاچیده بود و تعدادی از این جیپ‌ها افتاده بود دست شخصی‌ها که ما یک مورد هم از این جیپ‌ها را در خرمشهر دیدیم با راننده‌ای که خیلی قیافه آرتیستی داشت. جلوش را گرفتیم و تفنگ را ضبط کردیم که نفر هم رفت از ما شکایت کرد. خلاصه اصلاً انسجام نبود.

اسم گردان دژ آمد. آن‌ها هم در کنار تکاوران دردفاع بودند؟
گردان دژ سازمانش از هم پاچیده بود. فرمانده اش مفقودالاثر شده بود. ضمن اینکه پاکسازی‌ها پرسنل را کم کرده بود و این قانون که پرسنل هر جا که می‌خواهند خدمت کنند هم به این واحد و دیگر واحد‌های ارتش ضربه زده بود. تکاور دریایی که این همه برایش خرج شده بود رفته بود فروشگاه اتکای مشهد کار می‌کرد. راننده‌های تانک لشکر ۹۲ خوزستان هم به جا‌های دیگر رفته بودند.

و نیرو‌های غیر نظامی؟
عمده قوای منظم ما بودیم. در کنار ما تعدادی غیر نظامی هم بودند. مردم خود خرمشهر هم بودند. از جا‌های دیگر هم آمده بودند. آن قدر فشار روی ما زیاد بود که واقعاً خستگی این نیرو‌ها را از پا در آورده بود، چون آموزش‌های کافی هم ندیده بودند، اما همین که کنار ما بودند برای ما روحیه بود. ما دائم منتظر کمک بودیم و کمکی نمی‌رسید، ولی کمک این‌ها روحیه ما را عوض می‌کرد. هر چند بخواهم از روی انصاف بگویم این تکاوران نیروی دریایی بودند که وقتی جلو می‌رفتند همه دنبالشان می‌آمدند. به هر حال پایداری یک ملت در خرمشهر شکل گرفت. من الان هم هر جا می‌روم با اینکه تبریزی هستم به خرمشهری‌ها می‌گویم من با شما همشهری هستم، چون خون من با خون مردم خرمشهر در کوچه‌های خرمشهر ریخته شده.

پس شما در خرمشهر مجروح شدید؟
بله. من تو قرارگاه داخل خرمشهر نشسته بودم. به من خبر دادند عراقی‌ها یکی از کوچه‌ها در خیابانی که رو به روی مسجدجامع است را اشغال کرده اند. من یک تفنگ ۴۰ میلی متری کوتاه با چند گلوله از ژاندارمری قرض گرفته بودم. خودم اون‌ها رو برداشتم و با چهار پنج نفر از تکاوران حرکت کردم. گفتم هر چی نارنجک دستی هست بیاورید. وقتی به آن کوچه رسیدیم از هر خانه‌ای که صدای عراقی‌ها می‌آمد نارنجک می‌انداختیم. خیلی از عراقی‌ها تلفات گرفتیم. خودمان تلفاتی نداده بودیم. واقعاً بچه‌های ما ورزیده و با دانش بودند. به جایی رسیدم که درگیری تن به تن شد. من دو متری خودم دو عراقی را دیدم که پشت تیربار بودند. عربی بلد نبودم به انگلیسی داد زدم اون‌ها هم دست هاشون رو بردند بالا. به بچه‌ها گفتم بیایید این‌ها را ببرید. داشتم حرف می‌زدم که فکر کنم عراقی‌ها یک نارنجک پرتاب کردند. یادم می‌آیم که رو هوا بودم. از زمین کنده شدم. بعد با صدای گریه به هوش آمدم. دیدم تکاوری بالای سرم نشسته گریه می‌کند. من هم یک کم اخلاقم تند بود. گفتم تو خجالت نمی‌کشی گریه می‌کنی. یکی هم به صورتش زدم. گفت: آخه شما مرده بودی. خودم دیدم. گفتم پاشو. دیدم اون عراقی‌ها که اسیر گرفته بودیم خودشون رو به اسلحه رسوندن و یکی از افسر‌های من رو زدند. زنده بود، اما زخمش از من بدتر بود. به من گفتند باید برگردی قرارگاه، چون احضارت کردند. خبرنگاری با ما بود. البته ما با خبرنگار‌ها مصاحبه نمی‌کردیم.

منتها همین که برمی گشتیم فیلم برداری که همراه ایشان بود از من فیلم گرفته بود در حالی که لباسم خونی بود. این فیلم رو چند روز بعد تلویزیون نشان می‌دهد. خانم ما هم این فیلم را می‌بیند. بچه را برمی دارد و سوار تاکسی می‌شود به سمت ستاد نیروی دریایی کوهک. در راه راننده تاکسی میگه خانم چی شده با شوهرت دعوا کردی؟ خانم داستان رو تعریف می‌کنه. این راننده تاکسی خیلی محبت می‌کنه و میگه من برادر تو. هر کاری داری بگو. خلاصه خانم من رو به ستاد می‌آره و از اونجا به من زنگ می‌زنند که بابا با خونه تماس بگیر. من هم تماس گرفتم، اما زیر بار نرفتم که اون تصویر تو تلویزیون من بودم.

اتفاق خنده داری هم برای من در بیمارستان افتاده بود. من را به بیمارستانی در آبادان آورده بودند. اونجا پزشک‌ها واقعاً ۲۴ ساعته کار می‌کردند. واقعاً کادر بیمارستان با دلسوزی کار می‌کردند. تو بیمارستان می‌گویند اسم واقعی من رو ثبت نکنند. چون رادیو عراق اسم فرماندهان منطقه خرمشهر رو می‌دانست و بار‌ها من شنیده بودم که به من فحش و ناسزا می‌داد. خلاصه گفته بودند اسم واقعی ضرغامی رو ننویسید که ستون پنجم خبر نبرد فرمانده تکاوران زخمی شده است. دیدم دکتر‌ها می‌خندند. گفتم به چی می‌خندید؟ گفتند ما برای شما خودمان اسم گذاشتیم. گفتم چه اسمی؟ گفتند به قیافه شما نگاه کردیم و اسمتان را گذاشتیم جعفر برمکی. الان یک پرونده‌ای در آبادان هست به اسم جعفر برمکی. اون منم.

جناب ضرغامی اسم گردان دژ آمد. در کنار مردم، سپاه، گردان دژ و تکاوران دانشجویان دانشگاه افسری هم به خرمشهر آمده بودند. آن‌ها در مقاومت خرمشهر چه نقشی داشتند؟
آن‌ها در گمرک خرمشهر جانانه جنگیدند و مقاومت کردند. کلاً عملکردشان عالی بود. اما درست یا غلط من مخالف این بودم که آن‌ها را به خط مقدم بیاورند. اکثر آن‌ها دانشجویان سال سه بودند که در شرف افسر شدن بودند و اینکه ما بیاییم از آن‌ها به عنوان تفنگچی استفاده کنیم غلط بود. این‌ها باید زنده می‌ماندند و فرمانده می‌شدند. من حتی یادم می‌آید با سروانی که می‌گفت: یکی از فرماندهان دانشجویان بود در مسجد جامع بحثم شد که این‌ها را جلو نبرید. این‌ها بودند و خیلی غیرنظامی‌ها هم می‌آمدند منتها متاسفانه حضورشان مداومت نداشت. من راننده ام در این ۳۴ روز یک سرباز با جیپ ژاندارمری بود. یا یک راننده دیگر داشتم که کارمند اداره برق مشهد بود و داوطلب آمده بود.

جناب ضرغامی، من در مدارک موجود در مورد اشغال خرمشهر دیدم که مدافعان ایرانی‌ها در ۲۴ مهر برای بازپس گیری مناطقی از شهر حمله‌ای تدارک دیده اند. واحد شما درگیر این تک بود؟
من قبل از این تک رفتم به ستاد فرماندهی لشکر ۹۲ زرهی. گفتم ما شدیداً احتیاج به نفربر‌های بی-ام-پی داریم. اونجا هم بلبشویی بود. فرمانده موافقت کرد. رفتیم درجه داری در رکن ۴ بود گفت: نفربر بی-ام-پی اضافه نداریم. به ما ۵ تا از این نفربر‌های چرخ دار روسی دادند. نه مهماتی نه اسلحه ای. فقط هیکل! من هم این‌ها رو آوردم تا استفاده کنم. می‌خواستم نمایش نیرو بدهم. یک عده دریافر‌هایی از نیروی دریایی پیش ما آمده بودند. داوطلبانه آمده بودند. البته آموزش رزمی ندیده بودند. با لباس شخصی آمده بودند. بیشتر بچه‌های فنی بودند. تکنیسین‌های فنی، تعمیرکار و غیره. من به پنج-شش نفر از این‌ها گفتم شما رانندگی با این نفربر‌ها را یاد بگیرید. این نفربر‌ها از پل عبور کردند و وارد خرمشهر شدند. من با داوطلب‌ها ۲۰۰ نفر داشتم. با این نفربر‌ها ۲۴ مهر ماه به مواضع عراق حمله کردیم. اون‌ها هم جا خوردند. فکر کردند نیروی زرهی هم پشتیبان ماست. ما عراقی‌ها را تا پادگان دژ عقب راندیم. درگیری خیلی شدید بود. ما خانه به خانه جلو می‌رفتیم و پاکسازی می‌کردیم. یعنی با بازکردن در و نارنجک انداختن. دشمن هم شدیداً مقاومت می‌کرد. عراق هم در آن موقع بهترین نیرو‌های پیاده اش را وارد کرده بود تا تکلیف خرمشهر را روشن کند. من دو نفر از بهترین درجه دارهایم را آنجا از دست دادم. شعبانی و نامی. در دو قدمی من شهید شدند. درگیری ۲۴ مهر تا آخر شب طول کشید. باز خاطره‌ای یادم می‌آید از فردای این درگیری که من از خانه‌ای صدایی شنیدم. با لگد در خانه را باز کردم و دیدم که داخل خانه سه نفر پیرزن نشسته اند. گفتم: وای شما ترسیدید؟ گفتند نه دیگر عادت کرده ایم. فقط اگر کمی غذا دارید به ما بدهید. چیزی همراهم نبود. بیرون که آمدم دیدم فردی با موتور حرکت می‌کند. جلویش را گرفتم و وسایل همراهش را گرفتم به عنوان گرویی و گفتم به مسجد جامع می‌روی و برای این‌ها غذا و خرما می‌گیری و می‌آوری. این جوری کمی به آن‌ها کمک کردم منتها نفهمیدم سرنوشتشان چی شد، چون درگیری خیلی شدید بود.

خود من هم با بچه‌ها تا جایی که یادم می‌آید سه بار در خانه‌ها محاصره شدیم، چون جنگ خانه به خانه بود. یک بار شب هم در خانه‌ای خوابیدیم در حالی که دور تا دورمان عراقی‌ها بودند و فردایش توانستیم فرار کنیم. یک بار هم در خانه‌ای گیر کردیم و شدیداً تشنه بودیم. دیدیم در وان حمام خانه آب با کف صابون جمع شده. آن قدر تشنه بودیم که کف را جمع کردیم و آب خوردیم.

منتها روز‌های آخر مهر یواش یواش مهمات داشت تمام می‌شد. پشتیبانی‌ها کم می‌شد. دائم به ما می‌گفتند ۲۴ ساعت مقاومت کنید. ۱۲ ساعت مقاومت کنید. البته لازم نبود که بگویند. ما این کار را می‌کردیم. منتها کمکی برای ما نیامد.

چه کسی به شما دستور می‌داد؟ ستاد نیرو دریایی؟
نه از استانداری خوزستان از طرف رییس جمهور به پایگاه سوم دریایی در خرمشهر می‌گفتند و اون‌ها هم به ما منتقل می‌کردند. منتها وقتی کمکی نمی‌رسد کاری نمی‌شد کرد. خرمشهر شهر کوچکی است، اما کوچه‌های زیادی دارد و اصولاً درگیری شهری و خانه به خانه نیرو را می‌خورد. ما تعداد کمی نیرو داشتیم که داخل شهر گم شده بودند. دشمن هم که نظامی بود. فهمید که ما دستمان خالی است. با آتش سنگین توپخانه به هر حال نیروهایش ما را عقب راندند. تمام شهر را به جز مسجد جامع با توپ و خمپاره هدف می‌گرفتند. البته به مسجد هم گلوله خورده بود، ولی فکر می‌کنم نظرشان این بود که مسجد را منهدم نکنند. قرارگاه خود من در یک ساختمان سه طبقه بود که پایینش بنگاه املاک بود. آن قدر آنجا را با توپ و خمپاره زدند که اصلاً آن ساختمان تمام شد و چیزی روی زمین نمی‌دیدی. خیلی هم دقیق می‌زدند، چون ستون پنجمشان خوب کار می‌کرد. روز‌های اول درگیری که یکی از مسئولین به شهر آمده بود و از من پرسید چه می‌خواهی؟ گفتم فقط ما را از شر این ستون پنجم راحت کنید. چون من که می‌جنگم نمی‌توانم حواسم را هم به این‌ها بدهم. اگر یک فرمانده واحد در خرمشهر بود که با واحد‌های مختلف که به شهر می‌آمدند هماهنگی ایجاد می‌کرد و حساب این مزدوران را می‌رسید شاید خرمشهر سقوط نمی‌کرد.

و از روز‌های آخر که عقب نشینی کردید و از پل به سمت شرق آمدید بگویید.
شهر تمام خرابه شده بود. ما آمدیم پشت فرمانداری. جنگ خانه به خانه بود. تلفات ما هم خیلی زیاد بود. ما داخل جایی شدیم و مستقر شدیم. خودم رفتم بالا و اطراف را شناسایی کردم. دیدم دورتادور عراقی. بدون دوربین می‌شد اون‌ها رو دید. گفتم فردا حداقلش ما اسیریم.
نگذاشتم بچه‌ها بالا بیایند. گفتم من شناسایی کردم. شما بخوابید من نگهبانی می‌دهم. حالا قصد خاصی ندارم، اما شب عاشورا به یادم آمد که به نظرم همچین شبی بود. بعد رفتم یکی از بچه‌ها را بیدار کردم و گفتم من می‌خوابم. نیم ساعت بود خوابیده بودم که من را بیدار کردند. گفتند دستور عقب نشینی اومده. گفتم که فعلاً عقب نشینی نمی‌کنیم.

 از استانداری دستور داده بودند؟
به منطقه سوم نیرو دریایی گفته بودند. منطقه سوم به ما اعلام کرد. گفتم قبول نیست صبر کنید. ما رفتیم بالاخره با پیک با منطقه سوم تماس گرفتیم گفتند دستور اومده. چیزی هم که دیگه نمونده عقب نشینی کنید. می‌خواستیم عقب نشینی کنیم از روی پل که نمی‌توانستیم بریم. عراقی‌ها دید داشتند می‌زدند. گفتیم از زیر پل از روی آهن‌ها می‌رویم. منتها باید پاکسازی می‌کردیم. سرگروهبانی داشتیم به نام محمد مهرچی. گفت: من این کار را می‌کنم. گفتم من هم باهات می‌آم. تو تاریکی شب یواش یواش با هم رفتیم. نگو دشمن اونجا تیرباز گذاشته. نه ما تیربارچی رو می‌دیدیم و نه اون ما رو. یک دفعه از جایی صدای کسی شنیده شد و اون بی هدف شروع کرد به تیراندازی که از چندمتری تیر خورد به مچ پای آقای مهرچی. گفت: سوختم. گفتم ساکت باش که اگه بفهمه ما اینجاییم ما رو تیکه تیکه می‌کنه. خلاصه با مهرچی برگشتیم. خوشبختانه بچه‌های تکاور از اون ور قایق آورده بودند و ما چندنفر چندنفر از کارون با قایق عبور کردیم. فکر می‌کنم ۲٫۳۰ صبح بود که ما تخلیه رو شروع کردیم و نزدیک روشن شدن هوا همه تخلیه شدند.

به نظر من دفاع ۳۴ روزه خرمشهر بزرگ‌ترین شکست برای ارتش عراق بود. واقعاً برایش شرم آور بود. این همه نیرو در برابر این واحد کوچک. هر چند ما از نظر بدنی و آموزش بالا بودیم، اما این مقاومت خارق العاده علتش چیز‌های دیگر بود.

شما توانستید همه را تخلیه کنید؟
ما کسی رو جا نگذاشتیم. حتی تعدادی از غیرنظامی‌ها را هم آوردیم. صحبت که به اینجا رسید یادی بکنم از ناواستواری به نام مختاری. ما زمان خدمت زیاد با نفرات تحت فرماندهی صمیمی نمی‌شویم. این هم منطقی دارد. من که اولش آمدم خرمشهر برای شناسایی قبل از اینکه یگانم بیاید، مختاری هم با من اومد. گفت: من هم می‌آیم. این قدر با مختاری صمیمی شدم که انگار بیست، سال است هم دیگر را می‌شناسیم. اصلاً نمی‌دانم چه جور با هم این قدر نزدیک شدیم. گفتم تو برو بچه هایت رو ببین. گفت: من بروم تو نروی؟ این کجای مردانگی است. زخمی شد. دستور داده بودند که به خاطر شرجی بودن هوا که باعث می‌شد زخم‌ها زود عفونی شود زخمی‌ها را تخلیه کنیم. گفتم مختاری برو. گفت: تو که زخمی شدی نرفتی. گفتم عزیز من، من فرمانده هستم نمی‌شود من بروم. تو برو به خانه من هم سر بزن. هر کاری کردم نرفت. بچه‌ها رو با وانت جمع کرده بود بیاید این ور پل از سمت آبادان که پیشانیش رو می‌زنند و بعد وانت هم آتش می‌گیرد. جنازه اش هم سوخت. از مسئولین خرمشهر خواهش کردم این پل را به نام مختاری بگذارند. قبول نکردند. میل خودشان. شهادت مختاری ضربه سختی به من بود.

شما با دل پرخون از خرمشهر برگشتید. آیا فکر می‌کردید بتوانید آنجا را به زودی پس بگیرید؟
این آرزوی ما بود، اما من شرایط را که می‌دیدم زیاد امید نداشتم. نابسامانی‌ها وحشتناک بود. کسی نیامد از ما بپرسد شما کجا بودید؟ چرا جنگیدید؟ چرا نجنگیدید؟ دست شما درد نکنه و… سازمان تکاوران دریایی هم در اثر تلفات از بین رفته بود. ما تا آن موقع سرباز وظیفه در واحد رزمی نداشتیم، اما به تدریج مجبور شدیم بگیریم. خوشبختانه نیروی زمینی و بسیج داشت شکل می‌گرفت منتها دخالت در کار نظامی‌ها زیاد بود. خود رییس جمهور هم که نظامی نبود. بدون حساب و کتاب و آمادگی دستور حمله داد که نتیجه اش عملیات‌های ناموفق بود. به ما فرماندهان ارتش هم با وجود این همه فداکاری‌ها هنوز اعتماد نداشتند و می‌گفتند این‌ها طاغوتی هستند. اما در درجه اول فرمان هشت ماده‌ای امام خمینی و نظر بعضی مسئولین اوضاع را بهتر کرد. آرام آرام انضباط در واحد‌ها بیشتر شد و حرف فرماندهان برش پیدا می‌کرد. وقتی در مهر ماه ۱۳۶۰ ما عملیات ثامن الائمه را انجام دادیم و حصر آبادان شکسته شد من به خودم گفتم ما خرمشهر را هم به زودی پس خواهیم گرفت. این عملیات خیلی مدیون شهامت و مدیریت سرهنگ شهاب الدین جوادی فرمانده لشکر ۷۷ مشهد بود. تکاوران دریایی تا آزادسازی خرمشهر مسئولیت پدافندی منطقه آبادان و خرمشهر را در کنار سایر رزمندگان داشتند. در عملیات آزادسازی خرمشهر هم تکاوران در پشتیبانی از نیرو‌هایی که از کارون عبور کردند نقش مهمی داشتند. روز سوم خرداد هم که خرمشهر به دست ما می‌افتاد تکاوران با قایق به شهر رفتند و اولین عراقی‌های خود شهر را تکاوران اسیر کردند. خود من هم چند ساعت بعد از آزادی شهر با قایق با تعدادی از تکاوران به شهر رفتیم و بسیار خوشحال بودم که آرزویم محقق شد.

پی نوشت: این مصاحبه پیش از این در ماهنامه پایداری نیز چاپ شده است.

bato-adv
محمدرضاقیاسی
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۴۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
درودبرشما
یعنی این عزیزان وازجان گذشتگان برای آن مسئول بی وجدان ارزش نداشتند.ننگ برشما،شرمتان باد
مرجان
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۳۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
درود بر شرف و از جان گذشتگی های این دلیر مردان بی نام و نشان.....
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۱۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
ببخشید پس چرا ارتش تو کارای عمرانی و سدسازی و راهسازی و نفت و پتروشیمی و اسکله و ... ورود نمیکنه؟ اینها چرا به بهانه پاسداری از خون شهدا نمیفتن به جون ملت و مملکت و مثل انگل خونشو نمیمکن؟!! احتمالا دلیل محبوبیت ارتش هم همینه. محبوبیتی که در شرایط فعلی کشور به ضرر ارتشه!!!
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۵۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
ضرغامی اصلی ایشونه نه ضرغامی رسانه میلی
امیر
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۵۲ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
روح سردار عزیز ضرغامی شاد و جای بسی تاسف است که باید نام این سرداران را باید پس از فقدانشان بشنویم واین چقدر قدر ناشناسی است،هران کس که درد نیست مرد نیست
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۸۶
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۳۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
ای به فدای شما. شما افتخار ما هستید
حسن
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۴۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
مدیونتونیم سردار به عظمت و بزرگی شما ایستده سلام
ناشناس
Turkey
۱۱:۲۲ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
حسن جان ایشان تیمسار هستند سردار نیستند سردار را برای افراد رده بالای سپاه و نیروی انتظامی به کار میبرند
علی
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۵۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
حسن جان! سردار نه، امیر
ایرانی
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۴۹ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
همه مدافعان کشور در دفاع مقدس در قلب ما جا دارن چه سپاهی و چه ارتشی و چه بسیجی
روحشون شاد
علی یانگ
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۰۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
میهن پرستان دق می کنند و وطن فروشان مزد و مقام می گیرند
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۲۷ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
هزاران لایک
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۵۹ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
ای ول داری
ایم
United States
۰۹:۵۹ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
دقیقا همین اتفاق در خط مقدم جنگ اقتصادی یعنی در پتروشیمی ها در حال رخ دادن است. خیانت کاران ترقی میکنند و خدمتگزاران عزل می شوند.
علی
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۰۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
خدا رحمت کند این دلاور مدافع میهن را.
ناشناس
United Arab Emirates
۱۰:۰۹ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
خدا رحمت کنه
اصلا تیپ رو میبینی کیف میکنی
تمیز و منظم
شجاعت و دلاوری بکنار
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۴۲ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
در مقابل فیروزابادی یا اون شکم خیکی معلومه کی کار کرده کی خورده و خوابیده
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۱:۵۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
میشه این بچه بازی ها رو تموم کنید
لااقل به احترام روح این امیر بزرگ
ایرانی
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۵۳ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
خداوند همه رزمندگان رو مورد رحمت خودش قرار بده
روح ایشون هم شاد
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۱۲ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
روح تمام قهرمانان وطن شاد
naser
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۱۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
خرمشهر را فقط شمخانی و غرضی نگه داشتند و بمباران های لحظه به لحظه نیروی هوایی و حضور یگان های ارتش هیچ تاثیری نداشت ولی در اخر جنگ صدام وقتی نزدیک بود خرمشهر را از نو بگیرد تقصیر ارتش بود !!!
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۰۹ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
اسلحه دست برادر شمخانی هم غنیمتی از لشگر 92 زرهی خوزستان بوده آقا ناصر! اگر ساختار ارتش توسط دوستان تحلیل نمیرفت اصلا جنگی در نمیگرفت که نیاز به مدافعان جان بر کف باشد
ناشناس
Turkey
۱۱:۲۳ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
چرا بهش منفی دادین.داره مدل برره ای حرفهایش را میزنه
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۱۹ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
ناشناس از تركيه
بهش منفى ميديم چون ما در اين جريانات با كسى سر شوخى و مزاح نداريم. اين عرصه، جاى لودگى (و به قول شما: برره‌بازى) نيست.
رضا
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۴۳ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
شما خرمشهر بودی دیدی؟ اصلا میدونی خوزستان و خرمشهر کجای نقشه ایران قرار داره؟با این همه استاد!!!ما نیازی به تحریم نداریم!!
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۴۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
متاسفانه ناصراقاازعلائم ایماواشاره استفاده نکرده تاازمتن نیشخندش متوجه شوید.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۱۲ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
انصافا شمخانی نقش مهمی داشت. اسنادش در سازمان اسناد و کتابخانه ملی موجود است. و قابل سرچ در سایت آن.
naser
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۳۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
کار ما از گریه گذشته است به ان می خندم
فقط این رو بدانیم اگر ارتش نبود الان ایران هم نبود و با ترقه بازی و اسلحه بازی و چریک بازی نمی شد کشور را نگه داشت نمونه اش شکستن خطوط دفاعی از فاو تا خرمشهر در عرض چند روز علی رغم اطلاع کامل اقایان همه فن حریف در سال 67 بود.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۱:۴۷ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
حسین کاظمی کجا بود
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۱:۵۸ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
محمد نبودی ببینی
ایرانی
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۵۷ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
استاد ناصر عزیز چرا میخوایین ارتش و سپاه و بسیج رو از هم جداکنین؟؟زنده باد همه مدافعان وطن اعم از ارتشی و بسیجی و سپاهی
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۱۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
روحت شاد دلاور .
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۱۸ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
تکاوران در جمع استراتژیست های فریب جایگاهی ندارند. بدرود دلاور
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۵۳ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
چون شرف سربازی دارند
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۲۲ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
روحش شاد و خدا به خانواده محترم عزت و بزرگی بیشتری عطا کند انشالله .
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۲۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
درود بر تو ای سرباز وطن.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۲۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
ایستاده در غبار ایشون بودن و هستند. بقیه اداشو در میارن. روحش شاد باشه تکاور
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۰:۲۱ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
خیلی درگیر مقایسه کردنی نه؟ بازی با کلمات ،عقده خالی کردن تو نظرات. خلاصه خیلی درگیری
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۲۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
خدا رحمتشون کنه
اینا از بهترین ها بودن
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۳۳ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
ملت هم دق ميكنن
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۳۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
چه تیتر مزخرفی زدی؟؟؟!!!! خجالت بکش؟؟؟!!!!
خدا رحمتش کنه...مگه جوون بیست ساله بوده؟؟؟؟هرکس سنش زیاد بود و بیماری داشت و خدا بیامرز بشه یعنی دق کرده؟؟؟؟
شما ما رو دق میدی!!!!!!!!!!!!!!!
کلاه آهنی
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۴۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
من عاشق پسران ممد جهان آرا و شمخانی هستم ، کل خوزستان به حق برای این خاندان می باشد
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۵۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
بنظرم خودت پسرشی
احسان
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۴۹ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
خب این از کم کاری شما رسانه ها هم هست. خود من تا همین لحظه این دلاور با شرف و ایران دوست رو نمی شناختم. به جای اینکه هر روز روی احمدی نژاد و توئیت های احمقانش زوم کنید یا خاشقچی یا ... کمی هم از دلاوران فراموش شده یاد کنید نه بعد از مرگشان ...
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۲:۰۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
احسنت.
فرارو وظیفه شما اینه نه گنده کردن 4 تا سلبریتی دوزاری...
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۲۸ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
آی گفتی، آی گفتی
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۵۳ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
افرادی مانند شما و ناخدا هوشنگ صمدی باعث می شوند که به ایرانی بودنمان افتخار کنیم
حسین
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۵۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
قهرمانان ملی اگر ۱۰۰ سال هم سانسور بشن باللخره روزی ازشون تجلیل میشه و قهرمانان دروغین هم روزی رسوا خواهند شد.

فقط صبر کنیم تا تاریخ در مورد همه قضاوت کنه
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۰۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
چقدر این واژه "تیمسار" زیبا و گوشنواز و برازنده مدافعین جان بر کف خاک وطن ماست!چیه تازگیا بجای "تیمسار" میگن "امیر"
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۲۳ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
البته تيمسار يك واژه دساتيرى است.
اما با وجود دساتيرى بودنش، به واسطه منش و رفتار افراد صاحب اين درجه بود كه اين كلمه ابهتى يافت.
درباره دساتير هم ميتوانيد به مقاله شادروان ابراهيم پورداود مراجعه كنيد.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۲:۳۸ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
ببخشید اما حدود ٢٢ساله که به جای تیمسار از واژه امیر استفاده می کنند
جمال
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۱۲ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
من اول فکر کردم اون یکی ضرغامیه!!!
بعد که فهمیدم یکی دیگه است خیلی دلم سوخت!خدا بیامرزدش
ناشناس
Germany
۱۲:۱۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
اون تیمچه دارم نیست چه برسه به تیمسار
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۱۷ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
منم اولش خوشحال شدم بعدش فهميدم مناراحت شدم
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۴۹ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
حدود یک ماه پیش بود که از رییس منطقه آزاد اروند، آقای اسماعیل زمانی، تلفنی تقاضا کردم از یکصد و شصت تکاوری که قصد دارند در دی ماه ۱۳۹۷ در خرمشهر گرد آیند دعوتی به عمل آورد؛ یک یا دو وعده شام آن‌ها را میهمان کند و در مقام میزبان در جمعشان حضور یابد. درخواستم با امتناع ایشان روبه‌رو شد و از هزینه‌هایی که در این راه صرف می‌شود گله‌مند بود
واقعا خجالت داره ...
ناشناس
Germany
۱۲:۱۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
درود بر او و لعنت بر فریبکاران وطن فروش
حسن
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۲۱ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
به شما دلیرمردان ایستاده سلام میکنم
فرهاد
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۱۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
خداوند روح این مرد بزرگ را قرین رحمتش نماید.
حامد
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۱۷ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
خدانگهدار سرباز فداکار وطن
ما آرامشمان را به شما مدیونیم
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۳۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
یاد ان کهنه سرباز دلیر جاودان باد
ناشناس
United States
۱۳:۴۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
ما قهرمانان واقعیمون رو نشناختیم و قدرشون رو ندونستیم این شد که یک مشت فریبکار رو بهمون قالب کردند
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۱۱ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
روحش شاد
ناشناس
Bulgaria
۱۴:۴۲ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
چند وقتی هست که دشمنان و مغرضین و معاندین میخواهند این طوری القا کنند که پاسدازان جان بر کف انقلاب اسلامی در این جنگ هیچ کاری جز خرابکاری نکرده اند و فقط ارتشی ها بوده اند که پیروزی ها را به دست آورده اند در حالیکه این چنین نبوده و نقش پر رنگ دلاور مردان سپاه و بسیجیان را نمیتوان کم رنگ کرد اونها هم زحمت کشیدن ولی بار اصلی بر دوش نیروهای داوطلب و بسیجی و سپاهی بوده است و به خاطر همین هم دشمنان بیشتر حمله را به اینها میکنند و فراموش نکنید در همان ارتش بزرگانی بودند که لباس ارتشی میپوشیدن ولی افکار و منش بسیجیان و پاسداران را داشتند مانند شهید سپهبد خلبان عباس بابایی (بعترین خلبان جنگی جهان )سپهبد علی صیاد شیرازی
ناشناس
United States
۱۶:۰۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
دوست عزیز ۱۴:۴۲

صب کن قضیه محسن رضایی تموم بشه بعد بیا ماله بکش
ناشناس
Turkey
۱۶:۱۲ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
میشه بفرمایید کدام مرجعی اعلام کرده که عباس بابایی بهترین خلبان جنگی بوده؟در بین بهترین خلبان های اف ۴ و اف ۱۴که ایران در زمان جنگ داشت اسامی افرادی مثل زنده یادان جلیل زندی .محمود اسکندری.عباس دوران.علیرضا یاسینی و حسین خلعتبری به چشم میخورد و خلبان هایی که در قید حیات هستند و خدواند به اونها سلامتی و طول عمر بدهد افرادی مثل منوچهر محققی .اسدالله عادلی.فضل الله جاویدنیا به چشم میخورد و اسمی از عباس بابایی به عنوان خلبان طراز اول نیست در اینکه اون خدماتی داشته شکی نیست ولی بیش از اندازه هم نباید کسی را بزرگ کرد.در کارنامه این بزرگوار حتی یک شکار هواپیمای دشمن نمیبینیم
ناشناس
United States
۱۶:۱۸ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
تمام پاسدارها اگر طرزکار با سلاح و اصول اولیه نظامی رو هم بلد بودن عملا بخاطر دوران سربازی ای بوده که در ارتش گذروندن پس نتیجه میگیریم پاسداران زیرمجموعه ارتش عمل میکردن کمااینکه هیچ عملیاتی بدون پشتیبانی هوانیروز و توپخانه و جنگنده های ارتش به نتیجه نمیرسید
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۷:۲۳ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
اگه واقعا سرچ کنی میبینی عباس بابایی ارتشی بوده نه سپاهی و دوران آموزش را در آمریکا گذرونده ناشناس 14:42
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۹:۱۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
خلبان اسکندی ...ستاره درخشان در تالار افتخارات فانتوم در جهان شناخته میشو ...در بزرگترین عملیاتهای نیروی هوایی شرکت کرد ... همراهی با عباس دوران در آن عملیات حماسی ...زدن پل عراق بر روی اروند در عملیات بیت المقدس...عملیات اچ3و بازکردادندن فانتوم زمین گیر شده ایران در سوریه در ان عملیات .....و شرکت در دهها عملیات دیگر ....شاهکار دیگر او شکستن دیوار دفاع هوایی بغداد بود در موارد متعدد بود .
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۲:۴۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
میخواستم جواب ١۴۴٢رو بدم
اما بقیه عزیزان زحمت کشیدند
البته عزیزان سپاه و بسیج برگردن این کشور حق دارند اشکال این نیست که چرا از این عزیزان صحبت میشه
سوال اینه که چرا از ارتش و زحمات ارتش صحبتی نمیشه
چرا زحمات آن ها در مساله RQ-170ودستگیری
ریگی به پای یک سازمان دیگه نوشته میشه
امروز هم که صحبت سردار سلیمانی رو شنیدید
اگر از ارتش به نکته ای اشاره کردند به ما هم بگید
خوشحال میشیم
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۰:۲۱ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
اتفاقا بر عکس گفته شما عده ای بر آن شدند که تاریخ جنگ را به کلی تحریف کنند و بگویند فقط ما لباس سبزها (سپاه) در جنگ بودیم و لاغیر
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۰:۲۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
دوست عزیز صبر کن و وارد بازی اینها نشو.بازی مقایسه و کی از کی زرنگتره و کی از کی بهتره.سکوت کن .چون این جماعت منتظرن حرفی بزنیم تا عقده گشایی کنن و تفرقه بندازن.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۲۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
عزیزم ناشناسTurkey۱۶:۱۲ - ۱۳۹۷/۱۰/۱
تک تک اسامی را که نوشته بودی سرچ کردم چه انسانهای بزرگی بودند و با چه روحهای بزرگ خدایا چرا باید شرایط کشورمان با این همه فداکاری ها و دلاوری های عزیزانی بزرگی همچون اینان اینگونه باشد کجا دنیا همچین فداکار ی های برای کشورشان انجام داده اند؟ چرا باید هر روز اخبار مایوس کننده از وضع اقتصادی و اجتماعی کشورمان بخوانیم؟؟؟؟
ایرانی
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۰۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
عجب حمله ناجوانمردانه ای علیه سپاه و بسیج شکل گرفته
خوبه که فیلم "چ" رو نگاه کنین
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۴۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
امیر دلاور دوستت داریم چرا که کیلویی و با ریا درجه نگرفتی و غریبانه مثل مردم زندگی کردی روحت شاد
ایرانی
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۰۱ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
شا از نزدیک ایشون رو میشناختین؟؟
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۵۸ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
کجایند مردان پر مدعای سهم خواه؟
کجایند آنان که پی تطهیر خود می باشند؟!!

ارتش ایران زمین هیچگاه از ملت، دولت و کشور سهم خواهی نکرد.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۰۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
چشام پر اشک شد
ایرانی
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۰۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
خیلی از مدافعان کشور بعداز جنگ کنار نشستن بخصوص بسیجیان
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۹:۳۹ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
آن زمینی که بر آن گریه خونین زده ام
اشک من در دل او لعل گران خواهد شد
جانباز
Iran, Islamic Republic of
۲۰:۵۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
از عزیزان بزرگوار دعوت میکنم حداقل در دفاع از رزمندگان ایران زمین مانند دیگر مسایل دچار افراط و تقریط نشویم خدایا ایران را از گزند دشمنان محفوظ بدارد و این عزیز ارتشی را قرین رحمت کند.
محمد
Iran, Islamic Republic of
۲۱:۰۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
خدا رحمت کند امیر سرافراز ارتش را درود بر مدافعان واقعی خرمشهر بخصوص تکاوران کلاه سبز اس بی اس نیروی دریایی ارتش که جزو بهترینهای جهان بودند
محمد
Iran, Islamic Republic of
۲۱:۰۷ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
خدا رحمت کند امیر سرافراز ارتش را درود بر مدافعان واقعی خرمشهر بخصوص تکاوران کلاه سبز اس بی اس نیروی دریایی ارتش که جزو بهترینهای جهان بودند
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۱:۵۹ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
ارتشی وظیفه خودمی داندکه ازوطن دفاع کند وانتظارپاداش هم نداردمانندتیمسارضرغامی دیراوراشناختیم اما وطن پرستان ازمیان برگ های روزشمارتاریخ بیرون می آینددردش راخیلی هامی فهمند همانطورکه درددایی ام که پرسنل نیروی دریایی بود راوپارکینسون گرفته می فهمم یادش نمی رود ودرسکوت مثل شمع درحال آب شدن است روحت شادتیمسارضرغامی.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۳:۱۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
ارتش مظلوم... ارتشی نجیب و با وقار. ای فریاد از جفای روزگار. گاهی وقتها آدم از شدت غیرت، دق میکنه...
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۲۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
خدا رحمتت کنه ای مرد بزرگ. نام آوران و مدافعان خاک وطن شاید از ذهن سیاسیون خارج شوند ولی ما و مردم هرگجز رشادتهای شما را فراموش نمیکنیم. ممنون از سیات فرارو مصاحبه فوق العاده ای بود. ای کاش برای همه زحمتکشان وطن در جنگ اینگونه اطلاع رسانی انجام بشه. روحش شاد و یادش گرامی
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۳۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
روحت شادتیمسارگرامی،که باشجاعت وغیرت خودازمیهن دفاع کردی،وهزاران درودورحمت به تمام شهیدان این سرزمین که درراه وطن وآزادی وعدالت خون خودرانثارکردندوغریبانه رفتندولی یادشان دردلهاجاودانه خواهدماند.
مجله فرارو