زنی که ساعتی پیش در راهروهای بیمارستان فریاد میکشید، مادر این مرد غمدیده و مادر بزرگ نوزادی است که حالا چند ساعت است که چشم از دنیا فروبسته است! گریه میکند، آرام و بیصدا ضجه میزند، اما انگار که دستش به جایی بند نباشد مدام آسمان را نگاه میکند و از خدا کمک میخواهد. گاهی صدایش بلند میشود و میگوید: «خدایا خودت حقمونو بگیر» و دقایقی بعد نیز آرام و بیصدا گریه میکند.