چندی قبل مرد میانسالی به محض اینکه وارد خانه شد، با مشاهده بهم ریختگی اتاقها از حضور سارقان با خبر شد.
به گزارش ایران، فوراً خودش را به جعبهای رساند که مدارک و سنگهایش را داخل آن نگهداری میکرد. از جعبه خبری نبود. بعد از آن بلافاصله به سراغ گاوصندوقش رفت که پشت کتابخانه جاسازی کرده بود. اما سارقان موفق نشده بودند گاوصندوق را پیدا کنند.
او همیشه ترس سرقت طلاهایش را داشت به همین خاطر یک جعبه که پر از سنگهای جعلی وطلا و جواهرات قلابی بود را جلوی دست گذاشته بود و طلاها و دلارهایش را در گاوصندوقی که پشت دیوار جاسازی کرده بود نگهداری میکرد تا سارقان را فریب دهد.
سرقتهای سریالی
بهدنبال این سرقت مرد میانسال موضوع را با پلیس در میان گذاشت و بررسیها به دستور بازپرس شعبه ۳ دادسرای ویژه سرقت آغاز شد. در حالی که تحقیقات برای شناسایی سارقان خانه ویلایی ادامه داشت کارآگاهان پلیس با سرقتهای مشابه مواجه شدند.
در تمامی این سرقتها سارقان از پنجره وارد خانهها شده و سرقتهایشان را اجرا میکردند. بررسیها ادامه داشت تا اینکه یکی از مالباختگان به پلیس مراجعه کرد و ردی از متهمان در اختیار آنها قرار داد.
سلفیهایی در فضای مجازی
مرد جوان گفت: چند شب قبل سارقان وارد خانهام شده و به غیر از طلا و جواهرات، فندک عتیقهای که از پدر پدربزرگم به من رسیده بود را سرقت کردند. این سرقت را گزارش کردم و دیروز زمانی که در اینستاگرام در حال دیدن صفحات و عکسها بودم ناگهان یک عکس توجهم را به خود جلب کرد.
دو مرد در حالی که یکی از آنها فندک موروثیام را دردست داشت عکس سلفی گرفته بودند. با اطلاعاتی که مرد جوان در اختیار تیم تحقیق قرار داد و بررسیهای صورت گرفته توسط تیم تحقیق ۴ سارق این پرونده دستگیر شدند. متهمان زمانی که در مقابل بازپرس احمدزاده قرار گرفتند به سرقتهای سریالی از خانههای ویلایی شمال و شرق تهران اعتراف کردند.
گفتگو با متهم
چرا با وسایل مسروقه عکس میگرفتید و منتشر میکردید؟
برای رو کم کنی با همولایتیهایمان این کار را میکردم. در محلهای سرقت یا بعد از آن در پاتوقهایمان با وسایل سرقتی عکس میانداختیم. ابتدا برای تعدادی از همولایتیهایم تلگرام میکردم. اما تعداد سرقتها که بیشتر شد عکسها را در اینستاگرام منتشر میکردیم که همه براحتی بتوانند عکسها را ببینند. البته ما با این عکسها نظر دخترها را هم جلب میکردیم.
چطوری؟
با دخترهایی که دوست میشدیم مدام برایشان با وسایل سرقتی عکسهای سلفی میفرستادیم تا آنها تصور کنند که خیلی پول داریم. حتی بعضی از این وسایل سرقتی را به دوست دخترهایمان هدیه میدادیم.
سرقتها را چطور انجام میدادید؟
از ۶ عصر تا ۹ شب زمان سرقتهایمان بود. خانههایی که چراغهایشان خاموش بود را انتخاب کرده و زنگ میزدیم. اگر کسی در را باز نمیکرد وارد خانه میشدیم.
چه چیزهایی را سرقت میکردید؟
هر چیز کوچک و گرانبها از طلا و سکه گرفته تا کفشهای مارک و... همه را برمیداشتیم.
با وسایل سرقتی چه میکردی؟
رایانههای دستی را که دست به دست میفروختیم. طلاها و جواهرات را هم در بومهن و کرج و.. به فروش میرساندیم. البته ما یک دفترچه هم داشتیم که وسایل سرقتی را داخل آن مینوشتیم. من حتی یک حساب باز کرده بودم که در هر سرقت درصدی از آن را برمیداشتم و داخل حساب پسانداز میکردم. تا در زمان مبادا از آن حساب برداشت کنیم.
با همدستانت چطور آشنا شدی؟
همه همولایتی و بچه محل بودیم. بعد از مدتی که به تهران آمدیم تصمیم به سرقت گرفتیم.