bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۷۲۷۸۶

گفتگو با سمانه دختر بدلکار ایرانی

شغل من حسابداری است و ربطی هم به علاقه‌ام به هیجان و پرواز ندارد، اما به خاطر کار اداری تنها روز‌های تعطیل می‌توانم به هیجان و پرواز یا بدلکاری برسم. پریدن از خودروی درحال حرکت، یکی از کار‌های لذت‌بخشی است که تا انجامش نداده باشید، متوجه میزان هیجانش نمی‌شوید. در چند فیلم مستند به عنوان بدلکار حضور داشتم و در یکی از صحنه‌ها هم بدل شخصی را بازی کردم که لباس‌هایش آتش می‌گیرد.
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۵ - ۱۲ شهريور ۱۳۹۷
گفتگو با سمانه دختر بدلکار ایرانی
 
بدلکاری و پس از آن پرواز با پاراگلایدر از او دختری ساخته که به همه بهانه‌های کودک درونش پاسخ مثبت می‌دهد. او در ۳۵ سالگی هنوز هم می‌خواهد هیجان‌های تازه‌ای را تجربه کند. سمانه که سال‌هاست با پاراگلایدر زمین را تماشا می‌کند، می‌گوید از آن بالا همه چیز زیباست.
 
در ادامه گفتگوی ایران با این دختر بدلکار را در ادامه می‌خوانید:

چطور وارد عرصه بدلکاری شدی؟
سعی می‌کردم به هر ورزشی سرک بکشم. زمان دانشجویی سراغ فوتبال و تکواندو رفتم. بعد از آن با دیدن پارکور علاقه زیادی به این ورزش مهیج پیدا کردم. ورزشی که باعث می‌شد روی زمین بند نشوی و دائماً درحال بالا و پریدن باشی.
 
در پارک تهرانپارس با سینا فدک، یکی از مربیان پارکور آشنا شدم و ۵ جلسه‌ای هم در کنار او در پارک تمرین کردم. البته به خاطر شاغل بودن نمی‌توانستم زمان زیادی برای تمرین بگذارم. یکی از روز‌های تمرین مربی‌ام پیشنهاد داد سراغ بدلکاری بروم. او متوجه شده بود که عاشق هیجان هستم و به من گفت: بدلکاری نهایت هیجان است و می‌توانی در این زمینه موفق باشی.

باتوجه به اینکه سررشته‌ای از بدلکاری نداشتم به یکی از مربیان بدلکاری معرفی شدم و در همان جلسه اول وقتی تست دادم توانستم نظر او را جلب کنم. از سال ۹۰ بود که وارد عرصه بدلکاری شدم. رفته رفته در بدلکاری پیشرفت کردم. احساس می‌کردم به خواسته کودک درونم رسیده‌ام و با هیجان هر روز سراغ یک حرکت جدید می‌رفتم؛ پرش از ارتفاع، آتش بازی، غلت زدن روی پله و پرش از خودرو. آخرین بار هم از خودرویی با سرعت ۴۰ کیلومتر به بیرون پریدم و دارم برای سرعت بالاتر تمرین می‌کنم.

شغل من حسابداری است و ربطی هم به علاقه‌ام به هیجان و پرواز ندارد، اما به خاطر کار اداری تنها روز‌های تعطیل می‌توانم به هیجان و پرواز یا بدلکاری برسم. پریدن از خودروی درحال حرکت، یکی از کار‌های لذت‌بخشی است که تا انجامش نداده باشید، متوجه میزان هیجانش نمی‌شوید. در چند فیلم مستند به عنوان بدلکار حضور داشتم و در یکی از صحنه‌ها هم بدل شخصی را بازی کردم که لباس‌هایش آتش می‌گیرد.
 
بدلکاری همیشه با خطر همراه است، اما همین خطر‌ها هیجان کار را بالاتر می‌برد. لحظه پرش از ارتفاع هیچ وقت به بلندی ارتفاع فکر نمی‌کنم، به این فکر می‌کنم که هرچقدر ارتفاع بالاتر برود، هیجانش بیشتر می‌شود. البته از اینکه زودتر سراغ بدلکاری و یا پرواز نرفتم، ناراحتم. وقتی سن بالا می‌رود محدودیت هم بیشتر می‌شود و من افسوس روز‌هایی را می‌خورم که سراغ این ورزش‌های پرهیجان نبودم.

در بدلکاری چقدر آسیب دیدی؟
در یکی از تمرین‌ها باید از ارتفاعی پایین می‌پریدم. پریدم، اما بد پایین آمدم و کمرم آسیب دید و به همین دلیل تا مدت‌ها ترس از ارتفاع داشتم. در باشگاه از ارتفاع نمی‌پریدم و درحالی که بقیه ورزشکار‌ها این کار را می‌کردند من از نردبان پایین می‌آمدم. پریدن با بال پاراگلایدر گزینه خوبی بود که باعث شد تا به ترسم غلبه کنم. ترسی که روی زندگی‌ام سایه انداخته بود.
 
باید بر این ترس غلبه می‌کردم و بعد از تحقیق و بررسی سراغ کلاس‌های آموزش پاراگلایدر رفتم. آشنایی با استاد شهرام باعث شد تا مراحل آموزش را بسرعت پشت سر بگذارم و باوجود آنکه اوایل خیلی استرس داشتم و خیلی نگران بودم، اما امروز از پرواز با پاراگلایدر لذت می‌برم و این ورزش مهیج جایگزین مناسبی برای بدلکاری شده.

از هیجان اولین پرواز بگو و اینکه چه حسی در آن لحظات داشتی؟
هیچ وقت اولین پروازم را فراموش نمی‌کنم. آن روز قرار بود بعد از مدت‌ها آموزش، همراه مربی‌ام پرواز کنم. سوار بر ماشین بعد از پشت سر گذاشتن پیچ و خم جاده کوهستانی به نقطه‌ای رسیدیم که باید پرواز می‌کردیم. وقتی از ماشین پیاده شدم، تمام وجودم می‌لرزید. پشیمان شده بودم و با صدای بلند فریاد می‌زدم نمی‌خواهم پرواز کنم. خیلی ترسیده بودم و می‌گفتم حاضرم از داخل خودرویی با سرعت ۵۰ کیلومتر بیرون بپرم، اما پرواز نکنم.
 
مربی‌ام با تعجب به من نگاه می‌کرد و می‌گفت: خجالت بکش، همه به تو نگاه می‌کنند. باید به ترست غلبه کنی. به هر سختی و با پا‌های لرزان همراه مربی سوار بر پاراگلایدر پریدیم. نمی‌توانم آن لحظه را توصیف کنم. همه ترس و نگرانی‌ام به یکباره از بین رفت و احساس سبکی کردم. هیچ نشانه‌ای از ترس و استرس در چهره‌ام نبود. بعد از آن بار‌ها پریده‌ام و حس زیبای پرواز را با همه وجودم لمس کرده‌ام. از آن بالا زمین خیلی زیباست و خبری از تلخی نیست.

کجا پرواز می‌کنی؟
سال‌ها در سایت پروازی شهران پرواز می‌کردم، اما از یک سال قبل این سایت بسته شده و تنها اعضای تیم ملی می‌توانند آنجا پرواز کنند و من به ناچار به سایت پروازی وردآورد یا کلاردشت می‌روم. در زندگی همیشه دنبال هیجان هستم و معتقدم جوانی با هیجان گره خورده و یک جوان باید دنبال هیجان باشد. برای زندگی مشترک هم باید دنبال کسی باشم که مثل خودم عاشق هیجان باشد، در غیر این صورت ترجیح می‌دهم همسر آینده‌ام یک مرد خانه‌دار باشد.
bato-adv
مجله خواندنی ها
مجله فرارو