روزنامه ایران نوشت: کمبودی که این روزها بیش از هر چیز دیگری مشهود است، غیبت مدیران و وزرای دولت در عرصه عمومی است. در برخی از موارد هم که حضور پیدا میکنند به جای رفع ابهام و روشنگری، سؤالات و ابهامات جدیدی را اضافه میکنند.
از قدیم گفتهاند که نیروهای مسلح و نظامی در سالهای متمادی صلح و آرامش کار خاصی ندارند و فقط آموزش میبینند و حقوق میگیرند تا اگر یک روزی جنگ شد، بلافاصله به جبهه اعزام شوند. طبیعی است در چنین روزهایی نمیتوان بهانه آورد یا تقاضای مرخصی کرد! مسئولان و وزرای دولتی نیز چنین شرایطی را دارند.
آنان سالهای سال در سکوت نسبی رسانهای و در مقام وزارت و صدور دستور و فرمان قرار داشتند، امروز ولی در جنگ رسانهای و تبلیغاتی قرار گرفتهاند و تمام این سالها باید خود را برای حضور در چنین روزی آماده میکردند.
متأسفانه بجز تعداد اندکی از آنان، حضور مؤثر و کارسازی در فضای عمومی ندارند. هنگامی که از حضور کارساز سخن میگوییم بدان معنا نیست که فیالبداهه یک جمله یا سخنی بگویند و رد شوند. سخنی که معمولاً ابهامآفرین و مشکلزاست بیش از اینکه رفعکننده ابهام باشد.
منظور از حضور رسانهای این است که توضیحات درباره موضوعات مشخص که برای جامعه اهمیت دارد را به صورت روشن و در صورت نیاز به صورت مکتوب و خواندن از روی متن به افکار عمومی عرضه کنند.
دوران پاسخهای دوپهلو و باری به هر جهت گذشته است. باید به مردم اعتماد کرد و حقایق را با آنان در میان گذاشت. مسئولان دولتی و آقایان وزرا میتوانند و یا بهتر است گفته شود که میباید تمامی مسئولیتها و وعدههای خود و رئیس جمهوری را دوباره مرور کنند و به ترتیب درباره هر کدام از آنها توضیحات شفافی ارائه نمایند. خدشه برداشتن اعتماد مردم، مثل ترک برداشتن شیشه است. هزینه و زحمت ترمیم آن دهها برابر هزینه و زحمتی است که برای جلوگیری از ترک خوردن باید صرف کرد.
برخی از مسئولان میپرسند که در طول 40 سال گذشته شرایط به مراتب بدتری داشتیم، ولی چرا واکنشهای عمومی تا این حد منفی و ناامیدانه نبود؟ پاسخ این است که دو علت برای این وضع میتوان برشمرد. اول اینکه انتظارات مردم از دولت تدبیر و امید بیشتر است و این محصول امیدی است که به جامعه تزریق شد. بنابراین واکنش منفی مردم را نباید دستساخته یا توطئهگرانه تلقی کرد. اینها فشاری است که جامعه برای تحقق وعدههای داده شده از جانب مسئولان میآورد و از این نظر یک فرصت و نه تهدید است. تقاضا از نظام بوروکراتیک ناکارآمدی که در دوره 1384 تا 1392 به معنای واقعی ویران شد، اکنون باید خود را بازسازی کرده باشد تا بخشی از این خواستها را پاسخ دهد. علت دوم، رشد فساد و نابرابری است که واکنش منفی مردم را موجب شده است. اگر فساد و نابرابری کم و در حد قابل انتظار باشد، مردم با کمبودها همراهی میکنند، ولی با وجود فساد و نابرابری، کمبودها معنای دیگری پیدا میکند. معنایی که منجر به واکنش منفی مردم میشود.
امروز هر کاری را بتوان انجام داد یا انجام نداد، یک کار را از آن گریزی نیست و آن حضور مؤثر رسانهای است. حضوری با اتکا و به پشتوانه اتاقهای فکر و مشاوران امین و خیرخواه. این پذیرفتنی نیست که یکی از آقایان وزرا، پس از رفتن از دولت مدعی شود که فلان کس امکان بهبود در امور مربوط به حوزه وزارتی او را فراهم نکرد. این گونه سخن گفتن مسئولانه نیست.
نشان میدهد که او در پست و مقام خود باقی مانده بود که فقط باقی بماند و اکنون که دستش از میز کوتاه شده مسأله را به گردن دیگران میاندازد. باید در زمان وزارت و مسئولیت همین سخن را میگفت و طرف مقابل را در عرصه عمومی به چالش و پاسخگویی میکشید. دوران این گفتارهای فرصتطلبانه که مسئولیت را از دوش خود برمیدارد گذشته است. باید پذیرفت که صندلی وزارت، بیش از هر چیز مترادف با پذیرش مسئولیت است.