bato-adv
کد خبر: ۳۶۰۷۷

اظهارات سردار نقدی درباره لباس شخصی ها

تاریخ انتشار: ۱۶:۱۰ - ۱۲ آذر ۱۳۸۸


سردار نقدی طی گفت و گو یی با روزنامه قدس درباره بسیج، لباس شخصی ها، رییس جمهور امریکا و آزادی در انگلیس اظهارات جالبی را ارائه کرده اند، متن این گفت و گو را  می خوانید.

*سردار! آيا با ورود شما به بسيج؛ شاهد تغييراتي در ساختار بسيج در آينده نزديک خواهيم بود؟
**ورود بنده به بسيج همزمان شد با تغييرات بسيج؛ ساختار بسيج به صورت سازمان و نه نيرو و فارغ از نيروي مسلح طراحي شده و بخشي از بسيجيان که علاقه مند به کارنظامي هستند شناسايي مي شوند و جهت آموزش در اختيار نيروي زميني سپاه قرار مي گيرند تا آمادگي هاي بسيج کاهش پيدا نکند.
 
لذا سازمان بسيج به جز اين مورد و يک برنامه ريزي کلان براي اين قشر؛ کارعمده اي را با آنان ندارد و بيشتر خودش را براي رسيدن به امورغيرنظامي همچون حضور در عرصه هاي سازندگي، اجتماعي، ارتقاي علمي وجهاد علمي، حضور در عرصه هاي خدمت رساني آماده مي کند و اينها عرصه هايي است که اهتمام اصلي بسيج در دوره جديد است و طبيعتاً ساختار سازمان بسيج هم متناسب با اين امور نيز متحول خواهد شد و به جاي ساختارهاي گرداني و تيپي و موارد رزمي که قبلاً محور بودند، در دوره جديد ديگر محورنخواهند بود، بلکه محور ما بيشتر اقشار بسيج مثل: بسيج اصناف، پزشکان، مهندسان، دانشجويان و دانش آموزان و ساير اقشار خواهند بود. 

* تاکنون آمار رسمي از تعداد بسيجيان براي آحاد ملت مشخص نشده است. سؤال من اين است که در حال حاضر چه تعداد بسيجي در سراسر کشور به صورت رسمي وجود دارند؟
**بسيج دو بعد دارد؛ يک بعد آن به عنوان شبکه اجتماعي- مردمي است و در اين بعد تمام مردم ايران بسيجي هستند، يعني از نظر ما 40 ميليون ايراني که درانتخابات به نداي رهبري پاسخ دادند، همه بسيجي هستند. اما بعد دوم؛ بسيج تشکيلاتي و به شکل سازمان يافته است که تعهداتي را براي حضور خويش در بسيج دارند، که البته بايد آمار آنان منقح شود.
 
چون بعضي از افراد به طور مثال هم درمحله خودشان و هم در بسيج دانشجويي يا دانش آموزي ثبت نام کردند که بايد جدا سازي شوند وما اميدواريم بتوانيم تمام بسيجيان را با کد ملي شناسايي کنيم تا چندگانگي ثبت نام آنان رفع شود و در حال حاضر اين تعداد، حدود 17 الي 18 ميليون نفر است که بايد اين اعداد تنقيح شوند تا آمار اصلي به دست آيد که طبيعتاً از 18 ميليون نفر نيز کمتر خواهد بود ولي ما تمرکزمان بر روي همان بعد اول يعني شبکه اجتماعي مردمي است. 

*آيا با توجه به نام گذاري سال اصلاح الگوي مصرف؛ بسيج در اين زمينه فعاليتهايي را در دستور کار خويش دارد؟
**بسيج تحقيقاتي را دراين زمينه انجام داده و کتابي را منتشرکرده است و بيانيه اي را هم در دست تدوين دارد که اين بيانيه به منزله يک نوع ميثاق بين تمام بسيجيان خواهد بود که اميدواريم بزودي آن را منتشر سازيم. يکي ازمسائل اساسي بسيج اين است که مطالبي را که مقام معظم رهبري مي فرمايند محور فعاليت خود قرار دهد، بنابراين شايد ما قدري در اين زمينه ضعيف عمل کرديم که اميدواريم بتوانيم جبران کنيم. 

*جنابعالي به عنوان رئيس جديد سازمان بسيج، براي تقويت بنيه علمي بسيجيان چه راهکارهايي را پيشنهاد مي کنيد؟
**بنده معتقدم براي تقويت بنيه علمي بسيجيان، اول لازم است بسيجيان را به فعاليت علمي ترغيب کنيم و اين کار اولين گام ما محسوب مي شود و گام بعدي ما تشويق مبتکرين، مخترعين و دانشمندان است؛ اما من بر اين باورم که ما غفلتي نسبت به ترغيب بسيجيان به علوم انساني داشتيم که پرداختن به اين موضوع، يکي ديگر از اولويتهاي ماست که تصميم داريم در اين امر تلاشهاي جدي را انجام دهيم و براي طرحهاي اساسي تر نيز در انتظار پيشنهادهايي از سوي مردم هستيم و بر همين اساس نيز از رسانه ها خواسته ايم، نظرهاي مردم را دراين زمينه به ما منتقل سازند. 

*سردار نقدي! معمولاً درآستانه هر انتخابات، انتقادهايي از ورود بسيجيان به فعاليتهاي سياسي مطرح مي شود. نظرشما نسبت به اين انتقادها چيست؟
** بسيج دو شکل دارد؛ يکي آحاد بسيجيان است که در واقع همان آحاد مردمند و ما نمي توانيم آنها را از ورود به مسائل سياسي منع کنيم، يعني نمي توانيم به آنها بگوئيم که يک بعد از حيات انساني خود که ورود به عرصه سياسي است را کنار بگذارند، لذا منطقي هم به نظر نمي رسد که مانع اين افراد شويم، بنابراين بايد بسيجيان در موضع گيريهاي سياسي و حضور در عرصه سياسي مشارکت داشته باشند.

اما شکل ديگربسيج، بسيج سازمان يافته است و سازمان تصميم مي گيرد که بسيج در عرصه سياسي حضور داشته باشند، در اينجا ديگر مثل شکل اول نيست در شکل اول ممکن است بسيجيان سلايق مختلفي هم داشته باشند، يعني ممکن است در يک پايگاه مقاومت، يک بسيجي به يک کانديدا رأي بدهد و بسيجي ديگري به کانديداي ديگري رأي دهد و هر کدام هم به نفع کانديداي خود تبليغ بکنند.
 
اما کار سازمان يافته اي که از بالا مي شود، ربطي به سلايق داخل نظام ندارد يعني حضور سازمان يافته سازمان بسيج در عرصه سياست به حوزه مسائل و اختلاف نظر درون نظام برنمي گردد، اما در عرصه نظام و ضد نظام؛ انقلاب و ضد انقلاب چرا؛ چون بسيج از ارزشهاي نظام دفاع مي کند و وظيفه بسيج هم همين است و ما در عرصه سياسي دراين حيطه نيزمي ايستيم. 

قانون اساسي ميثاق مشترک ماست، رهبري و ولايت حوزه اشتراک ملي و مظهر وحدت ملي ماست و کساني که به اين کانونها حمله ورشوند، ما آنها را خارج از حوزه انقلاب مي دانيم و در مقابلشان موضع مي گيريم و اين امر موضع سياسي است که مشروع و قانوني است و اگر نکنيم حق مردم را به جا نياورديم، يعني مردم به ما مي گويند پس اين همه تشکيلات و ساختماني را که ازپول مردم در اختيار داريد، براي چه روزي است؟ چرا مي ايستيد تا به ارزشهاي مردم حمله شود؟ 

اين درحالي است که مردم هم اين روش را نمي پسندند بنابراين ما نيز به صورت قانوني حق داريم از انقلاب و ارزشهاي انقلاب دفاع کنيم لذا بسيج در اين مواقع دخالت مي کند و حتماً حضور خواهد داشت و معتقديم که عملکردمان هم هيچ شبهه قانوني نخواهد داشت. 

*آيا به نظرجنابعالي؛ خط کشي بين نيروهاي بسيج با ساير نيروهايي که به لباس شخصي معروفند وجود دارد يا خير؟ به هرحال چه بخواهيم و چه نخواهيم در حوادث بعد ازانتخابات؛ برخي ها به اسم بسيج و به گفته رئيس وقت بسيج با شکل و شمايل بسيجي وارد حوادث انتخابات شدند و اين موضوع هم در گزارشي که مجلس شوراي اسلامي تهيه کرده است موجود است. لذا فکر نمي کنيد اکنون وقت آن رسيده که بسيج در اين خصوص اطلاع رساني شفافي انجام دهد؟ 

**ببينيد لباس شخصي چه کسي است؟ من معتقدم لباس شخصي مردمند. مردم هم واکنششان ازيک واکنش سازمانيافته اي که مثلاً بسيج به کمک نيروي انتظامي مي آيد، نسبت به مسائل خيلي شديدتر است. فکر مي کنيد جرقه انقلاب اسلامي سال 57 چگونه زده شد؟ اين جرقه در سال 56 توسط مردم نسبت به يک مقاله توهين آميزي که عليه ولايت نوشته شده بود زده شد. 

لذا مردم برنمي تابند که به مقدسات و ارزشهايشان توهين شود. الان هم که مي بينيد مردم مي ايستند و گاهي اوقات نگاه مي کنند احساسشان اين است که بسيج و نيروي انتظامي درصحنه است و اگر اين نيروها کنار بکشند همان مردمي که لباس شخصي نام دارند، با حضور هزار برابر نسبت به بسيج، واکنش غيرکنترلي نسبت به موضوع خواهند داشت و بدانيد در اين واکنش مردمي، کسي زنده نخواهد ماند. 

درحقيقت حضور بسيج جلوي اين فاجعه را گرفته است. حضورسازمان يافته و کنترل شده بسيج اين قضيه را مهار کرده است. الان يکي از پرونده هايي که موجود است اين است که يک سر کارگري وقتي مي بيند عده اي شعارهاي زننده اي عليه انقلاب و ارزشهاي انقلاب اسلامي سرمي دهند طاقت نمي آورد و با بقيه کارگرهايي که زير نظر او بودند با اين افراد درگير مي شود. 

مردم واقعاً نسبت به توهين به مسائل ارزشي خود واکنش سختي نشان مي دهند. به عبارتي بنده معتقدم آنهايي که ازعملکرد بسيج انتقاد مي کنند، بايد شبانه روز به جان بسيجيان دعا کنند، زيرا بسيجيان به بخشهاي ديگر اجتماع آرامش مي دهند تا مردم واکنشهاي سختي نشان ندهند، چون واکنش مردم واقعاً جدي است. 

*پس اينها مردمند؟
**بله؛ لباس شخصي يعني چي؟ لباس شخصي يعني همه مردم، يعني مردمي که در خيابانها حضور دارند و ممکن است احساساتي نسبت به حرفي که از سوي برخي ها بيان مي شود بروز دهند، لذا منتقدين يا بايد حضور سازمان يافته بسيج را تمجيد کنند که به نيروي انتظامي کمک مي کند يا اگر حضور سازمان يافته بسيج را تقبيح مي کنند و معتقدند بسيج نبايد به کمک نيروي انتظامي براي حفظ نظام بيايد که اصلاً اين گفته قابل قبول نيست، بايد شاهد واکنش هاي تند مردم عليه افرادي که به ارزشهاي آنان توهين مي کنند باشد. 

بنابراين کساني که بحث هاي انتقادي- سياسي نسبت به عملکردي دارند، بايد آداب اين فعاليتها را هم بلد باشند. اگرکساني به يک موضوعي انتقاد دارند، نبايد اصل نظام را زير سؤال ببرند، به عنوان مثال ممکن است برخي ها مخالف آقاي رئيس جمهورباشند، ولي اين دليل نمي شود که عليه تمام نظام شعار دهند، عليه ارزشها شعاردهند، شما چه کار به غزه داريد؟ چه کار به فلسطين داريد؟ چه کار به قانون اساسي داريد؟ چه کار به ارزشهاي ديني داريد؟ چرا درايام ماه رمضان جلوي مردم روزه خواري مي کنيد؟ درحالي که بايد بدانند مردم احساسات وعواطف جدي نسبت به اين موارد دارند. 

به نظر من گروههايي که مي خواهند انتقاد سياسي بکنند، هولند و براي اينکه تعدادشان را زياد نشان دهند، راضي مي شوند اراذل و اوباش، چاقوکشها، ضدانقلابها، سلطنت طلبها و منافقين را هم وارد صف خودشان بکنند تا تعدادشان بيشترديده شود، درحالي که اين کار اشتباه است لذا اين جا ديگر جايي براي درنگ بسيجيان باقي نمي ماند. 

اگر يک گروه سياسي مي خواهد فعاليت انتقادي داشته باشد، بايد فعاليتهاي انتقادي اش سالم باشد، شعارها کنترل شده باشد، شعارها در حيطه همان انتقاد باشد. شما به رژيم انگلستان نگاه کنيد. رژيم انگلستان در قرن بيست و يکم يک رژيم سلطنتي است و در اين قرن چنين رژيمي مضحک است، زيرا دراين رژيم مردم مجبورند به دليل اينکه فلان خانمي، فرزند فلان پدر و مادر است به او احترام بگذارند. اين موضوع واقعاً خنده دارنيست؟ نخست وزير انگلستان وقتي به ديدار اين خانم مي رود بايد عقب عقب ازآنجا خارج شود. 

تصورش را بکنيد که ميليونها پوند در سال از ماليات مردم هزينه نگهداري اين ملکه است، اين آزادي است؟ اما در همان کشور اگردر طول سال چندين تظاهرات انتقادي نسبت به بليت هواپيما، حقوق و بيمه و يا مسائل ديگرشود، آيا شعاري عليه نظام مضحک خودشان سرخواهند داد؟ اصلاً اجازه چنين کاري را دارند؟ مسلماً ندارند، چون همه آنها را مي کشند و قتل عام مي کنند. 

اما ما در کشور خودمان نظامي داريم که الگوست. درتمام جهان شما نظامي را مثل ايران نام ببريد که اعلام کند شرط رهبري، دانشمندي است. کجاي دنيا اين گونه است؟ درايتاليا الان يک قاچاقچي رئيس جمهورشان است؛ درفرانسه يک فرد فاسد، رئيس جمهوراست که به دليل فسادش، همسر قبلي اش از او طلاق گرفته است. 

در آمريکا يک آدم شعبده باز رقاص رئيس جمهوراست، حال اين کشورها مصونيت داشته باشند که هيچ فردي عليه آنها شعار ندهد اما ما در کشورمان که يک نظام زيبا و مقدسي است، هر کسي مشکلي با فرد ديگري داشت يا انتقادي به روزنامه اي دارد، بايد به اصل نظام توهين کند و کسي هم چيزي نگويد؟ اين موارد براي ما قابل قبول نيست. اگر گروههاي سياسي که منتقد هستند زياده خواه نباشند و تن به حضور ضد انقلاب، منافق، سلطنت طلب، لات و چاقوکشي که مسجد و اتوبوس آتش مي زند ندهند، فضاي سالمي ايجاد خواهد شد که حوادثي هم را در پي نخواهد داشت.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین