فلسطین؛ بیش از 60 شهید، 3 هزار مجروح؛ کسی جلودار ماشین قتل دولت صهیونیستی نیست. جهان اسلام نتوانسته است تا سدی در مقابل اراده سازماندهی شده دشمن خود شود، به نظر میرسد علت را بتوان در وضعیت خودآگاهی اسلامی جستجو کرد.
میثم قهوهچیان* فلسطین؛ بیش از 60 شهید، 3 هزار مجروح، کسی جلودار ماشین قاتل رژیم صهیونیستی نیست. جهان اسلام نتوانسته است تا سدی در مقابل اراده سازماندهی شده دشمن خود شود و این مسئله مهم جهان اسلام تاکنون حل ناشده باقی مانده است؛ آنچه میتوان ذیل خودآگاهی اسلامی مدرن سازماندهی کرد. بعد دیگر مسئله جهان اسلام تعیین نسبت آن با انسان مدرن است، آنچه جهان اسلام از دست میدهد جان صدها انسان است که مقتول ناکارآمدی است. جهان اسلام چه چیزی برای انسانهایی دارد که در دوران مدرن در سرزمینهای اسلامی میزیند؟
بیتردید آنچه در فلسطین میگذرد فاجعهای انسانی است. بیگناهانی که خانهها و خاک خود را مدام از دست میدهند، چیزی برای نگاه داشتن جز جان خود ندارند، دهها شهید و هزاران مجروح، تنها یک پرده از داستان دامنهداری است که پس از فروپاشی خلافت عثمانی در سرزمینهای مقدس روی میدهد.
خودآگاهی اسلامی در وضع مدرن خود در کنار انسان غیرمسلمان، حق شهروندی، انسانی و بشری خود را میجوید؛ او در عین ایمان به اسلام و تاکید بر هویت دینی خود، خواهان حق خویش است. چنین خودآگاهی نتوانسته است خود را اعمال کند. مشکل اصلی این است که مسلمانان در تقابل با غیر، فاقد این خودآگاهی هستند؛ درون و برون یک کلیت جدای از هم نیست، این واقعیت را میتوان در فلسطین به عینه دید. تجاوز و اشغالگری اسرائیل و محکومیت آن امری بدیهی است اما مسئله مهم انفعال 70ساله جهان اسلام و ندیدن ظرفیتها و توانمندیهای درون است.
آنچه مسلمانان به عنوان صاحبان دولتهای اسلامی نمیتوانند اعمال کنند، در دولتهای اسلامی میتواند باشد. امروزه خودآگاهی خود را در سامان دولت مینمایاند. این دولت است که جامع فرد است و اراده افراد را نمایندگی میکند از این رو دولت-ملت جدا از هویتهای متکثر نیست.
مسئله اینجاست که آنچه اسرائیل خوانده میشود، میتواند میخ خود را هر جای زمین مسلمانان بکوبد و هیچ مسلمانی نمیتواند مانع از این کار بشود. مسلمانان در فلسطین هیچگونه حق تعیین سرنوشتی برخوردار نیستند. این در حالی است که بسیاری از منابر سخن از نفی اسرائیل به زبان میآورند، نتیجه اما چیزی برای انسانهای ساکن در این سرزمین ندارد.
آنچه مسلمانان ندارند قدرت است. آنها نمیتوانند خواست خود را که البته انسانی نیز است، اعمال کنند. پیش از این اما آنها که هستند، آیا این ضمیر مرجع عینی مشخصی مییابد؟ آیا مسلمانان میتوانند هم را تحمل کنند؟ آیا تعریف واحدی از مسئله دارند؟ آیا راهحل مشترک یا راهحلهای همگرایانهای دارند؟ آیا آنها میتوانند به عنوان یک «ما» بخواهند؟ مسئله مسلمانان پیش از قدرت، همین «مسلمانان» است.
پیشتر میتوان سوال بنیادیتری پرسید، آیا میتوان دم از «مسلمانان» زد، حالی که انسان با انسان مدرن مرجعیت یافته است. به نظر میرسد حقوق بشر در نسلهای جدید با طرح حقوق جمعی راهی را برای این مسئله گشوده باشد. جمع مسلمانان به عنوان بخش عمدهای از هویت جهانی میتوانند حقوق جمعی خود را از جمله حق بر به رسمیت شناختهشدن به عنوان یک فرهنگ، یک جمع و یک هویت را مطالبه کنند. واقعیت اما فاصله زیادی با این تحقق مرجع هویت مدرن دارد که هم خود و هم دیگران را به رسمیت بشناسد. درون جوامع اسلامی همین را نشان میدهد. هویتهای اسلامی نه تنها در قالب دولت هم را بر نمیتابند که در درون خود نیز نمیتوانند همدیگر را به رسمیت بشناسند. باری مسلمانان در آخرالزمان فلسطینی و در فقدان خودآگاهی مدرن چیزی را از دست میدهند که در درون نیز آن را نداشتهاند.
*خبرنگار