ديروز مراسم رونمايي از کتاب خاطرات علياکبر صالحي، رئيس سازمان انرژي اتمي، برگزار شد. اين نشست با حضور صالحي، بهروز کمالوندي، سخنگوي سازمان انرژي اتمي، علياصغر مونسان، رئيس سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري، محمدکاظم سجادپور، مشاور وزير خارجه، حسن قشقاوي، معاون ايرانيان و امور مجلس وزارت امور خارجه و اشرف بروجردي، رئيس کتابخانه ملي ايران، برگزار شد.
به گزارش شرق، در اين نشست صالحي از روزهاي جواني خود گفت و از دشواري نوشتن خاطرات سياسي در ايران. او گفت: «در خاطرات سياسي يکسري امور هست که تا آخر عمر نميتوان بيان کرد. خيلي از چيزها هست که نميشود گفت؛ بنابراین اينها مکتوم ميماند. خيليها ميگويند مکتوب کن؛ ولي اين کار تحليلگران تاريخ است که مطالب را استنتاج کنند. هيچ جاي دنيا اسرار تاريخي را بيان نميکنند. بعضي مسائل را میتوان بيان کرد؛ ولي احتياط ميکنند؛ چون به برخي افراد برميخورد».
صالحي از توصيههايي ميگويد که موقع نوشتن کتاب به او شده بود. او ادامه ميدهد: «من سال اول ابتدايي مردود شدم؛ چون مدرسه را دوست نداشتم. پدربزرگ من وقتي من را براي ثبتنام ميبرد، من را ميکشيد. من فراري بودم. خانه ما در نزديکي يک بازاري در کاظمين بود. من هميشه ميديدم بچههاي همسن من در مغازهها کار ميکردند و انعام ميگرفتند. من ميگفتم دلم ميخواهد انعام بگيرم».
صالحي گفت: زماني به پدرم ميگفتم من ميخواهم کار کنم. گفتم ميخواهم سيگار بفروشم. به من گفتند در کتاب سيگار را ننويس، در کتاب نوشتند جنس فروختم. آن موقع سيگار چيز بدي نبود، برخي علما و مراجع سيگار ميکشيدند. وقتي ميخواهيد کتاب خاطرات بنويسيد، با فرهنگ شرقي ميگفتند چيزهايي را ننويسيد؛ ولي اگر ننويسيم، اين کتاب رسالتش را انجام نميدهد.
رئيس سازمان انرژي اتمي گفت: «من وقتي وارد وزارت خارجه شدم، تنها پرونده مهم، هستهاي بود. يک هفته بعد تونس اتفاق افتاد و ليبي و مصر و الي آخر. خدمت فردي رسيدم، گفتند چقدر خوشقدم بودي. در جلسهاي راجع به يکي از اين کشورها بحث بود. یک عزيزي اطلاعاتي ارائه کرد. اطلاعات ارائهشده براساس اطلاعات قوي ما در وزارت خارجه در تناقض بود. آن فرد که اطلاعات ميداد هم، شخصيت بزرگي بود. من گفتم وظيفه من اين است که بگويم. در وزارت خارجه بايد دوربين و ضبطصوت باشد حتی اگر ناخوشايند باشد و بايد منعکس شود. هر صداي دلخراشي که شنيده شده، بايد منعکس کرد و نبايد منظره را روتوش کرد. براساساین گفتم من وظيفه دارم عين چيزي را که ميدانم بيان کنم و بگویم نظر اين برادر درست نيست. البته براي من سنگين تمام شد».
او تصريح ميکند: «من سه سال در وزارت خارجه بودم. زماني آمدم که تحولات متعددي رخ داد؛ مثل بيداري اسلامي در منطقه و بحث سفارت انگليس و ۴۸ نفر گروگانها در سوريه که ميخواستند آنها را اعدام کنند. در ليبي، در هند و در بلغارستان هر روز مشکلي بود و ما دنبال خبر خوب نبوديم. دوستان ما در وزارت خارجه بسيار افراد باتجربه، کارشناس، فهيم و کارداني هستند که اگر راهنماييهاي آنها نبود، قطعا اين سه سال با بحرانهاي جدي روبهرو ميشديم».
کمالوندي: غنيسازي ٢٠ درصد مديون صالحي است
بعد از او بهروز کمالوندي، سخنگوي سازمان انرژي اتمي، در مراسم رونمايي از کتاب «گذري در تاريخ»، نوشته علياکبر صالحي، گفت: «امروز مسئله هستهاي به هويت انقلاب و افتخار ملي تبديل شده و يک صنعت مهم قدرتزاست. بههرحال ازجمله مقولههاي قدرت، تکنولوژي است و امروز مسائل هستهاي بسيار اهميت دارد و درون آن هم شقوقي است که مسئله هستهاي فاخرتر از همه آنهاست.
کمالوندي تصريح کرد: «آقاي صالحي امروز علم توسعه علوم کوانتوم را در سازمان انرژي اتمي برداشته که ميتواند تحول عظيمي ايجاد کند. ايشان نويد اين را دادهاند و اولين درهمتنيدگي را اعلام کردند. ما جزء معدود کشورهاي دنيا خواهيم بود که در اين زمينه صاحب تکنولوژي شدهايم». او غنيسازي ٢٠ درصد را اوج صنعت هستهاي عنوان کرد و افزود: «اين موضوع مديون دکتر صالحي و البته شهيد شهرياري و همه شهداي هستهاي و خيل عظيم دانشمندان و متخصصان است. اگر توجه ايشان نبود، چهبسا ما غنيسازي ٢٠ درصد را نداشتيم». به گفته کمالوندي در کوران مذاکرات آقاي صالحي راهحلهايي پيدا ميکرد که در آن زمان طرح آنها نيازمند شجاعت بود. مثلا ايشان درباره طراحي رآکتور آب سنگين اراک صحبت کردند و بعضي فکر ميکردند اين موضوع يک تابو است و نبايد درباره آن حرف بزنيم؛ اما الان آب سنگين را در سه حوزه مربوطه داريم. در مسير مذاکرات طرف مقابل اين را قبول نميکرد؛ ولي با استدلال علمي مجاب شد و کوتاه آمد. آنها ميگفتند بايد راه قم بسته شود. از ديد آنها راه قم بسته شد؛ ولي راه تکنولوژي باز شد.
محمدکاظم سجادپور هم درباره صالحي گفت: «سياست خارجي کار دولتمردان است؛ سياست خارجي کالايي عمومي است؛ يعني نفع و ضررش براي همه است. اجازه بدهيد بگوييم هيچ وجهي از زندگي ما نيست که تحت تأثير سياست خارجي نباشد. جنبههاي گوناگون ما حتي مذهبي مانند رفتن به عتبات به سياست خارجي بستگي دارد».
انقلاب نمیشد به همون شغل باید مشغول میبودید تازه میفهمم چرا نخبگان را فراری میدهند