ایسنا با طیبه سیاوشی نایب رییس فراکسیون پیشگیری از جرائم و آسیبهای اجتماعی و رییس کمیته زنان، خانواده و ورزش کمیسیون فرهنگی مجلس گفتگوی مفصلی درباره جوانان، ازدواج و هویت فرهنگی داشته است که بخشی از ان را میخوانید؛
وقتی خانمی تحصیل می کند و شاغل میشود و درآمد کسب میکند معمولا نمیتواند مردی را در کنار خود بپذیرد که از نظر درآمدی پایینتر از خودش باشد. یا اگر بپذیرد نقش همسری ندارند، بیشتر زن نقش مادر را برای شوهرش ایفا میکند.
از این بُعد بله چنین هست. نظام جمهوری اسلامی ایران نظامی برگرفته از مبانی اسلامی است نه نظامی مبتنی بر آموزههای نظام کمونیستی اما نمیدانم چرا معیارهای مردم جنس اقتصادی پیدا کرده است. اما زنان به مردانی احتیاج دارند که بتوانند پشتوانه آنها باشند و از آنها حمایت مالی کنند. اما زن امروز متفاوت از زنان دیروز است.
معیار ازدواج جوانان امروز چه تفاوتهایی با معیار مادران و پدران آنان دارد و تا چه اندازه در ازدواجشان موفق هستند؟
معیار جوانان به ویژه دختران امروزی برای ازدواج تفاوت معناداری با معیارهای نسل قبل پیدا کرده است. دختر امروز حاضر به ازدواج با هر شیوه و شرایطی نیست. دختران امروز خود باید شریک زندگی خود را پیدا کرده و حتی تجربیات مشترکی با آنها داشته باشند و اکثر آنان پای مسؤولیتی که به این شکل بر عهده گرفته اند می ایستند و البته این شیوه ازدواج در هیچ آماری ثبت نمی شود که بعدا مورد استناد قرار بگیرد. به نظر بنده چارچوبها و معیارهای نظام آماری ازدواج باید توسط دستگاههای مسئول تغییر کند تا بتوان این آمار را هم ثبت و ضبط کرد.
به نظر شما چه عامل یا عللی باعث تغییرات بنیادین در معیارها و الگوهای ازدواج جوانان شده است؟
فضای مجازی فرصتی را برای جوانان به وجود آورد که صرف نظر از روستایی و شهری بودن آنان شرایط جدیدی غیر از شرایط و ضوابط سنتی ازدواج را تجربه کنند و البته امکان منع کردن جوانان از حرکت بر اساس معیارهای جدید آشنایی و ازدواج، وجود ندارد؛ چه آنکه هرگاه این گونه رفتار شده است، جامعه راههای جدیدی را برای خروج از محدودیتها و منعها پیدا کرده است.
فضای مجازی، فرصتهای فراوانی را برای آشنا شدن، تبادل اطلاعات و ارائه آموزشهای مختلف در اختیار جوانان گذاشته است به عبارت روشنتر فضای مجازی کارکرد آموزشی و پرورشی که در گذشته بر عهده دولت و خانوادهها بود را بر عهده گرفته و با عملکرد ضعیفی که این دو نهاد اصلی داشتهاند توانسته جایگزین آنها شود. البته یکی دیگر از علتهای شیوع این شیوه ازدواج، مخالفت با سپردن کار به تشکلهای مردم نهاد فعال در این حوزه بود. این تشکلها به دلیل عدم اقبال مراجع رسمی نتوانستند نقش رابط بین جامعه سنتی و مدرنیسم را به خصوص در مقوله ازدواج، ایفا کنند.
در کشورهای توسعه یافته روابط دختر و پسر از دوره ابتدایی به بچهها آموزش داده می شود. تکرار میکنم موکول کردن این آموزشها به دوره دانشگاه درست نیست و دیر است اما متاسفانه مسؤولان نظام آموزش کشور تازه یادشان میافتد که در دانشگاه باید روابط جوانان آموزش داده شود.
آمار پسران مجرد ما بیشتر از دختران مجرد است. علت ازدواج نکردن جوانان چیست و چرا پسران ما تمایلی به قبول مسؤولیت ندارند؟
دقیقا همین موضوع مسئولیتپذیری است. این مسئله بیشتر در کلانشهرها دیده می شود. اگر از دلایل غیراخلاقی بی رغبتی جوانان برای ازدواج چشم پوشی کنیم باید گفت مباحثی وجود دارد که مربوط به حوزه «مسؤولیت پذیری» آنان می شود که در نهایت ازدواج را برای آنان «خطیر و دشوار» می کند. این مسئله به حدی سخت و دشوار دیده می شود که جرات نمیکنند وارد آن شوند.
جوانان به ویژه پسرها نسبت به پدرانشان از نداشتن چه چیزی رنج می برند که حاضر به قبول مسؤولیتهایی مثل مسؤولیت ازدواج نیستند؟
پاسخ به این سوال نیازمند اظهارنظر کارشناسان علوم مختلف است، اما به نظر بنده بخش قابل توجهی از این مسئله به نقصان نظام آموزشی کشور مربوط میشود و البته خانواده ها نیز بستر آموزش و پرورش فرزندانشان را همچون قدیم به وجود نیاورده اند. حاکمیت باید برای وضعیتی که بر نظام آموزشی کشور حاکم است در راهبردهایش توجه کند.
از سویی حضور جوانان در گروههای همسان تاثیر بسزایی در طرح مسائل، مشکلات و نیازهای آنان دارد. والدین این جوانان در فرصتها و موقعیتهایی که جامعه سنتی در گذشته برایشان به وجود آورد، آموزش دیده و تربیت شدند. متاسفانه فرصت تبادل نظرات و دیدگاهها، خواسته و نیازها و مشکلات برای جوانان در گروههای هم سن و سال به وجود نیامده است ولی از آنان میخواهیم ازدواج کنند در حالی که هنوز از نظر اجتماعی نیاموختهاند با جنس مخالف چه ارتباطی داشته باشند و در یک رابطه حقوق طرفین چیست؟ به همین دلیل است که با جوانانی روبرو میشویم که به یک باره و کاملا احساسی تصمیم به ازدواج میگیرند یا یک دفعه تصمیم میگیرند سر کار نروند.
برای فرزندان این والدین نیز فضای مجازی و دانشگاه به وجود آمد و دسترسی به اطلاعات برایشان در کسری از ثانیه امکان پذیر شد و این جوانان مرتبا شرایط خود را با شرایط جوانان در کشورهای توسعه یافته مقایسه میکنند و شرایط جدیدی را تجربه میکنند به بیان روشنتر فضای قرن بیست و یکم با فضای قرن بیستم کاملا متفاوت است و اصلا نمیتوان جوانان را سرزنش کرد که چرا همانند پدرانشان نشدهاند.
چقدر خانوادهها، صدا و سیما و نظام آموزشی کشور در آگاهی بخشی در زمینه ازدواج به جوانان موثر هستند؟
حال فرهنگ عمومی جامعه امروز ایران، خوب نیست. خانوادهها نتوانستهاند وظایف و کارکرد سنتی و کارکرد جدید خود را به درستی ایفا کنند. دولت و وزارتخانههای آموزش و پرورش و وزارت علوم نیز نتواستند وظایف آموزشی و پرورشی خود را به درستی انجام دهند. رسانه ملی وظیفه بسیار بزرگی دارد. ود. تیزرهای آموزشی کوتاه بسیار موثر هستند و با بودجه کم می توان تهیه کرد و بسیار میتواند راهگشا باشد. سرعت و حجم اطلاعات در فضای مجازی و حجم دگرگونیها در این عرصه به حدی بالاست که جوانان فرصت و حوصله گوش کردن به صحبتهای طولانی را ندارند در چنین وضعیتی شبکه های ماهوارهای و فضای مجازی وظیفه آگاهی بخشی و تربیت جوانانمان را انجام میدهند.