حمید نجف؛ چقدر سنجیده و با وقار سخن میگوئید، علم و درایت شما نظیر ندارد، چقدر این رنگ به شما میآید، اجازه میدهید تفاله چای شما را بنوشم، چقدر امروز خوش تیپ شده اید، میشه برای تبرک هم که شده دکمهای از لباستان را داشته باشم، لاستیک ماشینتون چه خوب میچرخه و ...
جملاتی متملقانه و چاپلوسانهای که جز مبتلا کردن فرد به بیماری خطر ناک " توهم دانایی " و یا حتی تشدید آن حاصل دیگری ندارد، جملاتی که باعث میشود یک مسئول و یا مدیر یا حتی یک وزیر گاها راه ناصواب و اشتباه را با افتخار بپیماید.
جملاتی که معمولا، چون سدی محکم راه نقد را میبندد و فردا را بقدری در ورطه غرور و سر مستی غرق میکند که در افکاری پوچ، خود را تافتهای جدا بافته و یا به عبارتی فرهیختهای بی نظیر میپندارد.
این تعاریف و تمجیدهای پی در پی که معمولا به دلایل شخصی و از روی منفعتطلبی توسط عدهای افراد کلاش و سودجو مطرح میگردد گاهی به قدری روی افراد تاثیر میگذارد که آنان را تا آستانه خودشیفتگی و جنون پیش میبرد.
غرور ایجاد شده ما حصل این نوع برخوردها به تدریج شخص را از واقعیات زندگی دور میکند، گوشها را بر روی حقایق میبندد و چشمها را نسبت به درک بدیهیات ناتوان میسازد.
بیماری " توهم دانایی " بسیار مخربتر از نادانی است، شاید نادان را بتوان در این یک فقره داناتر از یک متوهم دانایی به شمار آورد چرا که نادان حداقل نسبت به نادانی خود آگاهی دارد.
مبتلایان به این مرض به تدریج دچار عارضه خود شیفتگی و خود بزرگ بینی میشوند، در تصوری معیوب خود را انسانی خاص میپندارند، که از نظر ضریب هوشی و توانائیهای فکری از دیگران برتر هستند، این بیماران متوهم هرگز تحمل نقد را ندارند و در برابر هر انتقادی خشمگین شده، واکنش نشان میدهند.
معمولا افرادی که یک شبه ره صد ساله را طی کردهاند و به اصطلاح به الاف و الوفی رسیده باشند، بیشتر در معرض ابتلا به این بیماری وخیم قرار میگیرند.
شیوع این مرض در بین افراد مشهور خیلی زیاد است اکثر هنرمندان، سیاستمداران و مدیران ارشد و حتی میانی که بصورت روزانه در معرض ارتباط با افراد متملق و چاپلوس قرار دارند، همواره در معرض ابتلا قرار دارند.
نشانههای این بیماری بسیار پنهان است و تنها گهگاهی میتوان آن را از روی رفتار و سخنان افراد شناسایی کرد.
از دیگر علائم این بیماری عدم پذیرش آن از سوی فرد مبتلا میباشد یک فرد متوهم هرگز خود را بیمار نمیداند و این مسئله راه معالجه و درمان او را بسیار سخت میکند، اکثر مبتلایان به این مرض معمولا تا پای گور این توهم را همراه دارند.
از جمله راههای علاج این بیماری که البته خیلی هم مشکل میباشد پذیرش این مرض از سوی بیمار و مراجعه به روانشناس میباشد در کنار آن دوری از افراد متملق نیز باید در دستور کار قرار گیرد.
از آنجائیکه بخش عمدهای از سوء مدیریتها را میتوان ناشی از این بیماری دانست توصیه میشود از این پس در عزل و نصبها در کنار نامههای ارسالی به بخشهای اطلاعاتی و امنیتی که جهت سلامتی مالی و اخلاقی افراد صورت میگیرد مکاتباتی نیز با حوزههای سلامت روان وزارت بهداشت نیز پیش بینی شود، چرا که ممکن است بخشی از مشکلات مردم ناشی از تصمیمات افرادی باشد که مبتلا به این عارضه خطرناک هست.