فرارو- سه سال گذشته است، اما هنوز عامل یا عاملان اسیدپاشی های زنجیره ای در شهر اصفهان شناسایی نشده اند. حالا پس از سه سال رییس پلیس آگاهی توپ را به زمین رسانه ها انداخته است و فضاسازی رسانه ای را مانع از دستگیری عامل اصلی این حوادث اعلام کرده است.
به گزارش فرارو، سردار محمد رضا مقیمی رئیس پلیس آگاهی در گفت و گویی به بازخوانی ماجرای اسید پاشی مهر ماه سه ال پیش در اصفهان پرداخته است.
او در این گفت و گو با بیان اینکه این پرونده هنوز مفتوح است، درباره تلاشهای پلیس برای دستگیری عامل یا عالمان این حوادث گفت: «در بررسیهای پلیس تلاشهای زیادی برای شناسایی عامل اسیدپاشیهای اصفهان انجام شد و حتی فردی که شباهتهای بسیاری در این پرونده با عامل این جنایت داشت دستگیر شد ولی علیرغم اعترافاتی هم که داشت، همکاران ما بهدلیل عدم همخوانی برخی از زوایای قطعی این پرونده و مستندات پلیسی با این فرد، نتوانستند بپذیرند که فرد دستگیرشده عامل این اسیدپاشیها باشد.»
سردار مقیمی با بیان اینکه ماموران پلیس در ان زمان به یک قدمی دستگیری اسید پاش رسیده بودند، افزود: «همکاران من موفق شدند مدل جغرافیایی فعالیت این فرد را هم شناسایی کنند و در آخرین اقدام وی، با توجه به پیشبینی محل حدودی مکان اسیدپاشی، در منطقه حضور داشتند و در یک قدمی او بودند و از نظر زمانی تنها 2 دقیقه با دستگیری وی فاصله داشتند.»
رئیس پلیس آگاهی ناجا اضافه کرد: "همکاران من آن زمان توانستند با توجه به کشف مدل حرکت فرد اسیدپاش، محل و زمان دقیق اسیدپاشی بعدی وی را پیشبینی کنند و قطعاً بهمحض اقدام بعدی او، موفق به دستگیری عامل اسیدپاشیهای اصفهان میشدند."
او گفت: "این در شرایطی بود که این فرد در شرایط زمانی آن موقع بهدنبال حساسیت بالایی که در رسانهها و جامعه ایجاد شد، در نیمه راه، از ادامه مسیرش منصرف شد."
این اظهار نظر نشان می دهد که پلیس در آن زمان منتظر یک اسیدپاشی دیگر بوده است تا بتواند عامل را دستگیر کند!
در همین راستا مقیمی از رسانه ها انتقاد کرد و گفت: «مطمئناً اگر فضای جامعه در شرایط آن موقع آرامتر بود و فضا بهشکلی در رسانهها پیش نمیرفت که مجرم احساس خطر کند، قطعاً از محل اختفای خود خارج میشد و ما قادر به دستگیری وی میشدیم ولی متأسفانه برخی حرفها که لازم به گفتنشان در آن زمان نبود در رسانهها مطرح شد و مجرم با احساس خطری که کرد از محل اختفای خود خارج نشد و دست به عمل بعدی نزد.»
رییس پلیس آگاهی معتقد است که اگر اسید پاش یکبار دیگر اقدام به عملیات می کرد پیش از ارتکاب جرم توسط پلیس دستگیر می شد.
مهر ماه سال 93 افکار عمومی اصفهان به شدت تحت تاثیر اسیدپاشی های زنجیره ای به زنان قرار گرفت که در مدت کوتاهی در این شهر اتفاق افتاده بود. در آن زمان هر روز اخبار ضد و نقیضی درباره تعداد این اسیدپاشی ها دهان به دهان و در شبکه های اجتماعی منتشر می شد.
به گونه ای که حتی تعداد آنها تا 16 مورد هم ذکر شد. نهایتا پلیس اصفهان در 24 مهر ماه آن سال 4 مورد از اسیدپاشی ها را تائید کرد.
در همان زمان شایعه ای در افکار عمومی قوت گرفت که مدعی بود این اسید پاشی های به خاطر پوشش زنان قربانی انجام شده است. اما مسئولان کشور این گمانه زنی یا شایعه را قویا رد کردند.
در آن زمان مقامات کشور به شدت از نحوه پوشش رسانه ای این حوادث انتقاد کردند. به گونه ای که مهدی تائب از فعالان سیاسی نزدیک به جبهه پایداری در این باره گفته بود: "رسانهای که بر مبنای دروغ جوسازی کرده، جرمش از آن کسی که اسیدپاشی کرده، بالاتر است."
در همان زمان در برخی از شهرها از جمله تهران و اصفهان تجمع های اعتراضی نسبت به این اسیدپاشی ها برگزار شد که در این تجمعات تعدادی از فعالان بازداشت شدند.
با این وجود با مرور اخبار رسانه های در مهر و آبان سال 93 با لیست بلند بالایی از اظهار نظرهای مقامات کشور درباره این حادثه روبه رو می شویم، که بیشتر آنها اظهار نظر علیه رسانه هاست.
با وجود اینکه دیوار رسانه ها در این سالها درباره اسیدپاشی اصفهان کوتاهترین دیوار بوده است و هیچ خبر امیدوار کننده ای درباره هویت عامل یا عاملان آن جنایت ها منتشر نشده است اما در چند روز گذشته از وضعیت قربانیان آن حوادث اخبار خوشایندی منتشر شده است.
سهیلا جورکش، که یکی از قربانیان اسیدپاشیها است درباره آخرین وضعیت خود توضیحاتی ارائه کرده است. اوبا اشاره به انجام عمل جراحی بر چشم چپش در آمریکا گفت: "قستمی از بینایی چشم چپم را به دست آوردم، اما بعد از عمل چشمم خونریزی کرد و مجبور شدم دوباره عمل دیگری داشته باشم. این جراحی برای اولین بار است انجام میشود ونتیجه آن قابل پیش بینی نیست."
جورکش که هشت ماه است در بوستون آمریکا اقامت دارد، همچنین اضافه کرد: "چشم من در حال حاضر نیاز به مراقبت زیاد و داروهای ساختنی دارد. در طول این سه سال با تمام رنجی که کشیدم توانستم با استقامت بجنگم و بینایی چشمم را به دست آورم. در این مدت نیز هزینه کمی به ما پرداخت کردند که پاسخگوی نیازهای ما نیست؛ من بیناییام را به سختی به دست آوردهام، کمک کنید این بینایی را نگهدارم. "
او در بخش دیگری از سخنانش گفت: «سه سال از اتفاق زنجیرهای اسیدپاشی اصفهان که در آن به صورت ناجوانمردانه در حال رانندگی به صورتم اسیدپاشیده شد، میگذرد، اما هنوز هیچ کسی را دستگیر نکردهاند. من هنوز جواب سوالم را نگرفتهام که به چه جرمی باید تا این اندازه درد بکشم و با چنگ و دندان بیناییم را به دست آورم؟»
یکی دیگر از قربانیان مرضیه ابراهیمی است. چندی پیش نیز خبر خوشحال کننده ای درباره او در رسانه ها منتشر شد که موجی از واکنش ها را در شبکه های اجتماعی در پی داشت.
مراسم ازدواج او مدتی قبل در اصفهان برگزار شد. ابراهیمی در زمان وقوع حادثه ۲۴ سال سن داشت و به عنوان ماما در بیمارستان کار می کرد. در زمان حادثه، تنها چند ماه از عقد او می گذشت.
او در پی اسیدپاشی، قرنیه یکی از چشمهایش را از دست داد و به نیمی از صورت و دستها و بدنش نیز آسیبهای جدی وارد شد.
مهرداد، همسر مرضیه در زمان حادثه ۲۷ سال سن داشت و به عنوان استاد زبان انگليسی در دانشگاه مشغول به کار بود. پس از این حادثه و با وجود آسیب جدی ظاهر مرضیه، مهرداد همچنان در کنارش باقی ماند.
با این وجود دورههای طولانی درمان، مانع از آن شد که این زوج بتوانند زندگی مشترک خود را آغاز کنند. مرضیه ابراهیمی در این مدت دستکم ۲۰ بار عمل شده است اما نتوانسته بینایی چشمش را بازیابد.
شهیندخت مولاوردی، دستیار ویژه رییسجمهوری در امور حقوق شهروندی در صفحه توییتر خود، ازدواج آنها را تبریک گفت. مولاوردی پیش تر در سفر به اصفهان با مرضیه ابراهیمی دیدار کرده بود.
مینا آزاده و سمیه مسماریان از دیگر قربانیان اسیدپاشی اصفهان بودند که هیچ گزارشی از وضعیت آنها در دست نیست.
تا کی باید به این نقطه شروع برسیم که احترام بگزاریم و دوست بداریم؟
تا کی؟تا کجا؟
آیا ابتذال و سیاهی و پلیدی و عوام فریبی باهم مرتبط نیستند؟
تا کی باید به این نقطه شروع برسیم که دخالت نکنیم در امری کاملا خصوصی؟! تا کی
آیا همان رییس جمهور محبوبتان!! که که در دوره اول قبل از انتخاب شدنش به عنوان ریاست جمهوری" در تلویزیون جلوی دیدگان همه اعلام کرد که سر و وضع و مو و لباس مردم چه ارتباطی به من و شما دارد؟ همان او نگفت که باید به کشور برسیم؟"""
آه انسانیت ما کجا تو را فراموش کردیم..
به قول شاعری بزرگ (که حتی نمی شود اسمش را هم مثل خیلی چیزهای دیگر آورد) :من درد در رگانم٬ حسرت در استخوانم ٬ چیزی نظیر آتش در جانم پیچید ......
ای کاش میتوانستم
یک لحظه میتوانستم ای کاش
بر شانههای خود بنشانم
این خلقِ بیشمار را،
گرد حباب خاک بگردانم
تا با دو چشم خویش ببینند که خورشیدشان کجاست
و باورم کنند...
فرارو منتشر کنید لطفا، تمام وجود من را نیز درد فرا گرفته و بغض خونینی در گلو دارم