محسن دیناروند؛ آخر شب بود، کانالهای تلویزیون را زیر و رو میکردم که روی شبکه آی فیلم ایستادم. یک فیلم قدیمی را داشت کار میکرد. سه بچه در هشت، نه سال که دوست بودند و دست بر قضا همسایه.
میگویند برای جذب مخاطب هر کانال چند ثانیهای بیشتر وقت ندارد، این فیلم کار خودش را کرد و نشستم تا تهش را دیدم، هم بازیگرانش و هم داستانش و هم کارگردانی اش.
مشخص بود که داستان فیلم در هر قسمت متفاوت است و بر اصل یادگیری و یاددهی برای کودکان بنا نهاده شده و در این قسمتش که دیدم قرار بود این سه کودک برای معلمشان یک انشاء بنویسند.
موضوع انشاء «یک کار پسندیده» بود. حالا بچه های فیلم در حال و هوای کودکی اشان دست به کارهای به فکر خودشان پسندیدهای میزدند تا آن را برای آقا معلمشان بنویسند. از کمک اجباری به پیرمردی که نمیخواست از خیابان عبور کند تا آموزش شنا به طوطی! از ریختن آب در پلو برای اینکه نسوزد تا زیاد کردن شعله زیر خورشت تا زود جا بیافتد! از خوردن تنقلات فاسد برای کمک به پیرمرد فروشنده و مسموم شدنشان تا کمک کردن به بی بی خانم در آوردن زنبیل به خانه و عیادت از بیمار و خوبی دیگران را دیدن.
این بچهها همه کار کردند، خودشان را به آب و آتش زدند تا مفهوم کار پسندیده را به ما به عنوان کودک بیاموزند و چه خوب از عهده این کار برآمدند. یک فیلم جذاب، دیدنی و آموزشی و در عین حال سرگرم کننده که خوب توانسته بود مثل منی را به تلویزیون میخکوب کند.
حتما برای شما جذاب است که بدانید این فیلم نامش «در خانه» است و جذابتر هم میشود وقتی که بدانید سال تولیدش ۱۳۶۵ است.
خوشحال شدم که تلویزیون ما و جامعه هنری ما در سال در دههی شصت یک فیلم با این قدرت فوق العاده اش ساخته است. از این دست فیلمها هم که در در میان آثار هنری ما خوشبختانه کم نیست.
اما این سکه ما فقط روی خوشحالی نداشت که متاسف هم شدم برای انچه که در دههای که به شدت کودکان ما نیاز به آموزش، یادگیری و کسب مهارتهای زندگی را دارند برنامههای کودک ما پر شده از آواز و بزن و بکوب و خالهها و عمو هایی که خودشان هم نمیدانند چه برسد به آموزش به کودکان. از کودکی فقط این را یاد گفته اند که دهنشان را کج و کوله کنند و دیگر هیچ. البته از کسی که با جسم بیمار یا از دست رفته پدرش سلفی میگیرد چه انتظار که احترام به پدر و مادر را بیاموزد؟
اینکه بعد از دو سه ساعت آواز و اگر غلو نباشد رقص، یک شعر برای امام زمان (عج) خوانده شود و صلوانی گفته شود، این کار به تنهایی دل هیچ معصومی (ع) را شاد نمیکند که کلاه سر دین نمیتوان گذاشت!
ما در حوزه کودکان و نوجوانان نه به تاسیس شبکه محتاجیم که این شبکهها خود این کودکان را از خانواده گرفته و دور کرده، همینکه بچهای ساعتها پای شبکهای باشد، این خودش از دست رفتن اوست؛ و نه به شوی خالهها و عموها که به ساختن «در خانه ها» زیادی این روزها محتاجیم. کاش تلویزیون ما این مهم را دریابد و به این سمت و سو برود؛ و اگر این مهم اتفاق بیافتد قطعا یک کار پسندیده ارزشمند و آینده ساز برای جامعهی ما خواهد بود.