محمد ماکویی؛ این روزها اسنپ و تپسی رقبای جدی تاکسی تلفنیهای قدیمی هستند هرچند اگر بخواهیم درستتر سخن بگوییم باید اذعان نماییم که کار از یک رقابت ساده گذشته و بیشتر مشتریها به باور "دیگه کی تاکسی تلفنی سوار میشه؟ " رسیده اند.
این در حالی است که قدمت تاکسی تلفنیهای قدیمی باید باعث میشد که آنها بسیار بیش از تازه واردها مورد اطمینان مشتریها باشند و مشتریهای کمی پیدا شوند که با در دست داشتن اسم و مشخصات رانندگان تپسی و اسنپ و تشخیص اینکه "آنها الان دقیقا کجایند" ایمان حاصل نمایند که با خوب آدمی روبرو خواهند شد.
از طرف دیگر دستفروشها کار را براستی برای فروشگاههای معتبر و برند سخت کرده اند و علیرغم اینکه "از دستفروشها خرید نکنید" را در جای جای شهر و کشورمان میتوان مشاهده نمود، بسیاری از مشتریها خرید از دستفروش را نسبت به ابتیاع از فروشگاه و برند معتبر بیشتر به صلاح و صرفه خود میبینند.
در این باره اگر گفته شود که "دستفروشها جنس بنجل تحویل مشتری میدهند" و "بعد از خرید محال است بتوانی پیدایشان کنی" پاسخ چیزی درمایههای "نه که برندها و فروشگاههای معتبر فقط جنس اصل و با کیفیت دارند" خواهد بود و علاوه بر آن "اگر نخواهند پس بگیرند هیچ کاری نمیتوانی بکنی" حرف دل خیلی از مشتری هایی که همیشه با کلاه وارد فروشگاه شده و بی کلاه مراجعت مینمایند و یا بر عکس عمل میکنند میباشد.
گذشته از این موضوع مقایسه دست فروشها و فروشگاههای معتبر موجب بیاناتی در مایههای "خون بهای پدرشان را میگیرند" و "باز خدا پدرشان را بیامرزد که به سود کم راضیند" شده و کفه ترازوی خرید را بدجور به نفع دستفروشها سنگین مینماید.
امروزه غذاهای خانگی نیز جای خود را به خوبی در میان مشتریهای رستورانها و غذاخوریهای شیک و مجلسی پیدا کرده است به گونهای که اگر از مشتریان آنها "از کیفیتشان اطمینان داری؟ " و یا "بازرس بهداشت که با آنها کاری ندارد؟! " پرسیده شود جواب ,"بدتر از رستوران که نیست! " است.
با این حساب باید پذیرفت که جا افتادن خیلی چیزها در جامعه ما به نبود یا کمبود کنترلهای لازم مربوط بوده و یا به این دلیل است که مردم آنچنان دچار بحران اقتصادی شده اند که قبل از تقاضای "بگذار خوب زندگی کنم" ترجیح میدهند که دیگران "می خواهم زنده بمانم" آنها را از صمیم قلب درک نموده و شنوا باشند؟!