اردیبهشت ماه امسال مانند اردیبهشت چهار سال پیش آبستن حوادث گوناگون انتخاباتی بود اما یک فرق عمده داشت: پدیدههای انتخاباتی.
به گزارش «خبرآنلاین»، نه کسی برایش جوک ساخت، نه برای آمدنش به کارزار انتخابات او را سرزنش کردند؛ حتی در مقطعی از او به «ستاره مناظرهها» نام بردند؛ خیلیها با دادن لقب مرد اخلاق و ادبِ مناظره، او را شایسته کاپ اخلاق و اسکارِ با انصافترین کاندیدای ریاست جمهوری دانستند و کاربران فضای مجازی بارها برایش نوشتند که «بیایید تا برایش کلاه از سر برداریم»، برای مصطفی هاشمیطبا؛ مرد ۷۱ ساله اصفهانیالاصل و ورزشیترین شخصیت میان نامزدهای دوازدهمین دوره ریاست جمهوری.
شاید به خاطر همین روحیه ورزشی او هم بود که قواعد «فیرپلی» یا همان «بازی جوانمردانه» را فراموش نکرد و در اوج تک و پاتکهای سیاسی - اقتصادی نامزدها در سه مناظره زنده تلویزیونی راه خودش را رفت. نتیجه را هم میدانست اما پاپس نکشید و با اینکه نامش در آخر لیست انتخابات با کمترین رأی قرار گرفت، اما کمتر کسی به او نام بازنده داد.
انتخابات سال ۹۲ و یک پدیده نوظهور!
حتماً یادتان هست که انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در کنار تمام وزنکشیهای سیاسیاش از هر دو جناح، یک پدیده داشت: محمد غرضی. آن زمان ۷۲ ساله بود و زمانی که شورای نگهبان نام او را بین هشت نامزد تأیید صلاحیت شده ریاست جمهوری قرار داد، خودش هم شوکه شد. مانند خیلی از نسل سومیها که حتی نامش را نشنیده بودند. او که روزی وزیر پست و تلگراف، وزیر نفت، استاندار خوزستان و نماینده مجلس شورای اسلامی بود، حالا آمده بود تا رئیسجمهور شود. غرضی که تأییدصلاحیت خودش را امری خدایی میدانست همان زمان گفت که خدا را شکر میکند که جزو کسانی قرار نگرفته که آبرویش برود.
غرضی اما خیلی زود به خودش آمد؛ سعی کرد خودش را در کسوت یک نامزد تمامعیار نشان دهد اما نتیجه غیر از آن چیزی شد که میخواست؛ او از همان اول با دادن وعدههای بزرگ و پیشبینیهای باورنکردنی حسابی به مردم بهویژه کاربران فضای مجازی سوژه داد.
غرضی در حالی در مناظرههای تلویزیونی و تبلیغات انتخاباتی شرکت میکرد که تلاش داشت با ارائه رفتاری رسانهای با لحنی آمیخته به نوعی مزاح و خنده، توجه مخاطبان را جلب کند. او با طرح سخنانی همچون استاندار کردن فردی که ۷۰ درصد رأی برای وی جذب کند، تشکیل دولت ضدتورم، فراری بودن یا زندانی بودن صاحب معدن به دلیل تورم و ... در کانون توجه رسانهها قرار گرفت اما به همان میزان حسابی بازار جوک و لطیفه را داغ کرد. دیگر هرچه به زمان انتخابات نزدیکتر میشدیم کمتر کسی او را جدی میگرفت.
او نامزد ریاست جمهوری بود اما با اظهاراتش تبدیل به چهرهای شده بود که فضای سفت و سخت انتخابات را تلطیف میکرد. یک زمان مدعی میشد که ۵۵ میلیون رأی دارد و زمان دیگر دم از کنترل عجیب و غریب تورم میزد و آنقدر این واژه «تورم» را تکرار کرد تا به همان میزان «جوکهای تورمی» هم بیشتر شود. هرچند او در آخر از همه کسانی که برایش جوک ساخته بودند تشکر کرد اما نهایتاً با کسب کمتر از پانصد هزار رأی در نتایج انتخابات نفر آخر شد. نفر آخری که به گفته خودش مجموعاً ۵۹ میلیون تومان برای انتخابات هزینه کرد و در آخر هم گفت من در اکثر استانها دوم شدم، اما نمیخواستم خون کسی ریخته شود!
محمد غرضی گرچه نتوانست بر صندلی پاستور تکیه زند اما توانست در طول انتخاباتهای گذشته ریاست جمهوری چهرهای عامیانه و غیررسمی از یک نامزد ریاست جمهوری از خود به جا بگذارد که علاوه بر ایجاد فضای طنز در بحبوحه انتخابات انتقادهای گستردهای را هم علیه این روند برانگیخت.
دو انتخابات، دو تفاوت عمده
چهار سال از خودنماییهای فکاهیگونه غرضی گذشت و زمانیکه مصطفی هاشمیطبا برای انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری تأیید صلاحیت شد خیلیها فکر کردند که دوباره یک غرضی دیگر پا به میدان انتخابات گذاشته است؛ اما برای این اظهارنظرها زود بود. زمان اولین مناظره تلویزیونی که رسید اوضاع تغییر کرد و معلوم شد که او یک تفاوت عمده با همشهری اصفهانیاش دارد؛ او محکم و منطقی پا به میدان انتخابات گذاشته بود، مستدل حرف میزد، منطقی بحثهای اجتماعی و فرهنگی را پیش میبرد و تنها کسی بود که در همان مناظره اول از حقوق و آینده کودکان گفت. از اصغر فرهادی نام برد و از کسانی که علیه او سیاهنمایی کردند انتقاد کرد و از خود چهرهای ملیگرا به نمایش گذاشت که تنها دغدغهاش ایران و ایرانی بود.
هاشمیطبا با تکیه بر سابقه تحصیلیاش (مهندسی نساجی) در مناظرههای بعدی هم سعی کرد بحثهایش را آکادمیک پیش ببرد و با تکرار بر واژه «اکسپرت اورینتد» سعی بر ارائه دلیل عقبماندگی ایران داشت.
هاشمیطبا که به خاطر مسئولیتهای قبلیاش در دولت اصلاحات با سبقهای اصلاحطلبانه به کارزار انتخابات آمده بود، گرچه سعی کرد همان راه علمی خودش را در تبلیغات انتخاباتی پیش ببرد اما در بزنگاهی که محمدباقر قالیباف و سیدابراهیم رئیسی حسابی بر عملکرد دولت یازدهم و حسن روحانی میتاختند، با همان لحن آرام و منطقی خود پاس گلهایی جانانه به حسن روحانی و اسحاق جهانگیری داد و حتی در مناظره آخر که پای حقوقها، زمینها و خانههای نجومی به میان آمده بود، گفت که بیپول بودن مسئولان لزوماً افتخار نیست! و در جایی دیگر خطاب به قالیباف گفت: «واکنش هاشمیطبا به لیست اموال قالیباف: لیست اموال مهم نیست، چهبسا کسی فقیر باشد و کیسه بدوزد. نامزدها منابع پولی ستادهایشان را اعلام کنند.»
هاشمیطبا همچنین در واکنش به مهمترین وعده رئیسی و قالیباف یعنی افزایش یارانهها هم تاخت و در انتقاد از دولت قبل گفت: «۴۵ هزار تومان در جیب مردم گذاشتیم، ۵۰۰ هزار تومان از جیبشان برداشتیم.» و با این جمله، گویی وظیفه جهانگیری و روحانی را سبکتر کرد.
او حتی مصطفی میرسلیم را هم در حملههای زیرکانهاش بینصیب نگذاشت و خطاب به او گفت: «آقای میرسلیم ۱۵ سال رئیس هیأت مدیره یک شرکت موتورسازی در شمال بودند. چه تحولی آنجا ایجاد کردند و الان آنجا در چه وضعی است؟»
همین اظهارات هاشمیطبا اقبال عمومی به او را بیشتر از مناظرههای اول و دوم کرد و حتی زمانی که در آخرین مناظره شعری کودکانه را برای پایان اظهاراتش برگزید، چندان مورد طعن و کنایه کاربران فضای مجازی قرار نگرفت و حتی در توئیتر برای او نوشتند: «آقای هاشمیطبا! احتمالاً جمعه ۲۹ اردیبهشت رئیسجمهور ما نشی اما جمعه ۲۲ اردیبهشت تو قلب ما نشستی و این ارزشش خیلی بیشتره».
حتی کار به جایی رسید که بعضی بینندگان مناظره سوم به روحانی پیشنهاد دادند تا برای هاشمیطبا یک وزرات یا حداقل یک معاونت در نظر بگیرد.
بیایید برایش کلاه از سر برداریم
چند روزی مانده بود به روز موعود و نامزدهای اصلی انتخابات حسابی سرشان گرم نطقهای انتخاباتی و سفر به شهرهای مختلف بود؛ اما مصطفی هاشمیطبا در دفتر کارش بود. مانند تمامِ یک ماه تبلیغات انتخاباتی. او به برنامههای تبلیغاتی صداوسیما بسنده کرد و پایش را از تهران بیرون نگذاشت. نه ستادی داشت، نه سخنگوی ستادی. بهراحتی با خبرنگاران مصاحبه میکرد و زمانی که یکی از این خبرنگاران از او پرسید به چه کسی رأی میدهد، راحت، آرام و بیوقفه گفت: «حسن روحانی» و مردم را به رأی دادن به رئیسجمهور مستقر دعوت کرد. اما کنار هم نکشید؛ برای این کار هم دلیل داشت: «بر حسب وظیفه آمدهام و هر چه مردم رأی دهند و به من اعتماد کنند برای من کافی است، نمیخواهم مردم را گول بزنم.»
او تا آخر ماند و آخرین نفر شد؛ با مجموع ۲۱۵ هزار و ۴۵۰ رأی. اما همانطور که خواسته بود توانست تا حدودی گفتمانش را در بین مردم نهادینه کند. گفتمان اخلاقگرایی. او نه مانند مصطفی میرسلیم یک لشکر شخصیت حزبی به دنبال داشت که برایش میلیونها تومان خرج کنند و نه یک پشتوانه قوی جناحی داشت. به گفته خودش مجموعاً برای چاپ بنر در حدود ۱۰ تا ۲۰ میلیون تومان از خودش هزینه انتخاباتی کرد و تمام! اما نام او حداقل برای مدتها بر سر زبانها میماند. او بیاغراق در میان تمام بیاخلاقیهای سیاسی در یک ماه گذشته، برنده بود؛ برنده کاپ اخلاق.