یادداشت دریافتی- محمد ماکویی؛ "حمید گودرزی" هنرپیشهای "خوش سیما" است که "خوب" حرف میزند و "برازنده" لباس میپوشد. انصافا اولین نفری هم نیست که نوع پوشش بازیگران را "مهم" قلمداد میکند. به عنوان نمونه قبل از او "داریوش فرهنگ" چیزی در مایه "محال است در برابر دوربین پیژامه پوش ظاهر شوم" بر زبان رانده بود که برخی نیمه شوخی و نیمه جدی گفتند و نوشتند که:"پیژامه پوش میخواهی حمید لولایی! "
خیلیها میدانند که ما ایرانیها از قدیم الایام مردمانی "راحت طلب" بودهایم. شاید به همین دلیل است که "پیژامه" از نادر کلمات فرانسوی است که اصلیت و اصالت و ریشهای ایرانی دارد ("پیژامه" از "پاجامه" فارسی گرفته شده است)
در زمان پهلویهای اول و دوم کوششهای چشمگیری به عمل آمد که با "راحت طلبی" ما ایرانیها مبارزه گردد. به همین منظور بسیاری از هموطنان ما مجاب یا واداشته شدند که با ظاهری برازنده در مجامع عمومی ظاهر شوند. هر چند معنای آراستگی ظاهر در زمان پهلویهای اول و دوم توفیر اساسی با یکدیگر داشت.
در اهمیت قایل شدن بر آراستگی ظاهر در زمان رضا پهلوی همین بس که او در خاطرات خود اشاره نموده که در یکی از سفرها مردی پیژامهپوش را در حوالی خانه (قطعا منظور منزل اعلیحضرت! نیست!) مشاهده کرده است. به این مناسبت ترجیح داده که سفر را تنها پس از تنبیه مرد ادامه دهد.
این در حالی است که در زمان پهلوی دوم بیش از بحث و گفتگو در باره "مردم چه نپوشند؟! " صحبت درباره "مردم چه بپوشند؟! " بوده و برای همین در این زمان سعی و تلاشی چشمگیر صورت گرفت تا اقشار تحصیلکرده و روشنفکر و افراد رده بالای اجتماع با کت و شلوار و کراوات در محل کار یا انظار عمومی ظاهر شوند.
پس از پیروزی انقلاب، برخی از افراد جامعه دچار این کج اندیشی شدند که هر کاری پهلویها کرده بودند یا خیال انجامش را داشتند "بد" گرفته و تمامی فعالیتهای نکرده ایشان که در فکر انجامش هم نبودند "خوب" ببینند.
با این حساب بود که ضمن بد گرفتن آدمهای کت و شلواری (کراوات که جای خود را داشت!) روی به "راحتی" که با رویه پیشینیانشان نیز سازگارتر بود آورده و به ویژه در هنگام غروب آفتاب و رفتن به سوی مخازن جمع آوری زباله با "زیر شلواری" و "رکابی" و "شورتهای مامان دوز" به چشم آمدند.
در سالهای اولیه انقلاب صدا و سیما و سینما نیز به تأسی از اکثریت جامعه شروع به نمایش کراواتیهایی که قاچاقچی و غارتگر و ساواکی بودند نمود و در کنار اینها "خوب"ها را از کسانی که با "زیر شلواری" و "رکابی" جلو دوربین ظاهر میشدند انتخاب نمود.
صدا و سیما به دلیل بی رقیب بودن میتوانست کماکان به رویه خود ادامه دهد، اما بزودی برخی از سینماگران آگاه دریافتند که "زیر شلواری" و "رکابی" اگر هم حسب ضرورت به نمایش در آیند نمیتوانند از عناصر جلب و جذب بیننده و تماشاگر به حساب بیایند.
"عروس" از اولین فیلمهای پس از انقلاب بود که با توجه به جذابیتهای بصری دو چهره دوست داشتنی و نوظهور (نیکی کریمی و ابوالفضل پور عرب) اقدام به جذب تماشاگر نمود. فروش بسیار خوب این فیلم کاملا نشان داد که سینماگران راه و روش جذب تماشاگر و مخاطب را خوب تشخیص دادهاند.
بعدها فیلمهای زیادی به شیوه فوق ساخته شد. با این حال درب صدا و سیما بر همان پاشنه سابق میچرخید و اگر هم در این چرخش سریالهایی همانند "مسافری از هند" ساخته میشد که بیشتریها را به خاطر تماشای چهرههایی مثل "شیلا خداداد" و "حمید گودرزی" جذب میکرد کمتر کسی متوجه این موضوع که "چه اتفاقی افتاده است؟! " میگشت.
مسلم است که "چهره زیبا" و "ظاهر برازنده" تنها عناصر جلب و جذب تماشاگر و اینکه یک فیلم یا سریال خوب از آب در بیاید نیست. در عمل هم بازیگران زیادی را دیدهایم که با داشتن لباس و چهرهای معمولی در جشنوارههای ایرانی و خارجی خوش درخشیده و یا از دید مردم "بازیگر زاده شده است" لقب گرفتهاند.
با این حال اگر از حق نخواهیم بگذریم باید بپذیریم که موفقترین بازیگران سینمای ایران را بیشتر کسانی تشکیل دادهاند که بازی خوب و به یاد ماندنی را با چهره دلفریب و ظاهر برازنده توام ساخته و در حد امکان در سکانسهای کمتری با "رکابی" و "زیر شلواری" در مقابل دوربین حضور به هم رسانیدهاند.
وانگهی اگر بپذیریم که حرفهای "حمید گودرزی" به هیچ وجه و از بیخ و بن درست نبوده است با موضوع خوشحال شدنمان از اینکه "ترانه علیدوستی" و "نیکی کریمی" در زمره سی هنرپیشه زیبای دنیای سینما قرار داده شده اند (حالا از دید هرکسی!) چگونه کنار خواهیم آمد!