bato-adv
کد خبر: ۳۰۸۸۸

آینده و گذشته جنبش دانشجویی

سعید رضوی فقیه

تاریخ انتشار: ۰۹:۵۹ - ۱۱ شهريور ۱۳۸۸


جنبش دانشجويي در آستانه مراسم توديع و معارفه وزير علوم و فناوري دولت احمدي نژاد حسي از بيم و اميد را تجربه مي کند. نگراني ها و شايعاتي که در مورد برخوردهاي امنيتي با تشکل هاي دانشجويي و حتي تعطيلي دانشگاه ها وجود دارد به این نگرانی ها دامن میزنند.

سعيد رضوي فقيه عضو سابق شوراي مرکزي دفتر تحکيم وحدت و فعال دانشجويي که در انتخابات 22 خرداد همچون ديگر ياران خود به حمايت از شيخ مهدي کروبي برخاسته بود، به اين پرسش ها با شک و ترديد پاسخ مي دهد و همه چيز را به تغييرات احتمالي کنش هاي سياسي کروبي و موسوي وابسته مي داند.

-جنبش دانشجويي در سال هاي گذشته فراز و فرودهاي بسياري را به خود ديده است. کنش سياسي سال 76 که منجر به دوم خرداد شد و پس از آن در پيش گرفتن استراتژي «دوري از قدرت و ديده باني جامعه مدني» که پس از حوادث کوي دانشگاه در 18 تير سال 78 به عنوان يک استراتژي راهبردي انتخاب شد و دوباره بازگشت به کنشگري سياسي در انتخابات اخير... اگر بخواهيد به گذشته نگاه کنيد اين مسير و اثرات آن بر جنبش و بر جامعه را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
مي خواهم از زاويه ديگري به اين مساله نگاه کنم. ابتدا بايد يک نقبي داشته باشيم به جنبش دانشجويي و سازمان ها و تشکل هاي دانشجويي. متاسفانه بعد از انقلاب ما در دانشگاه هاي کشورمان چيزي به نام تشکل مستقل صنفي يا سياسي دانشجويي نداشته ايم و آنچه به عنوان تشکل هاي دانشجويي در دانشگاه ها موجود بودند و مجوز فعاليت داشتند دنباله ديوان سالاري دولتي بوده اند. 

چه خوب چه بد به هر حال انجمن هاي اسلامي که مهم ترين تشکل هاي دانشجويي دهه هاي 60 و 70 بودند در چارچوب ديوان سالاري دولت جمهوري اسلامي تعريف مي شدند و با مجوزهايي که نهادهاي حکومتي صادر مي کردند، تشکيل مي شدند و با بودجه هاي دولتي که در مديريت دانشگاه ها تعريف و توزيع مي شد به فعاليت خود ادامه مي دادند. 

تشکل هاي ديگر دانشجويي که در دوره رياست جمهوري آقاي هاشمي رفسنجاني به وجود آمد هم تشکل هاي دولتي بودند که در واقع براي تحت الشعاع قرار دادن فعاليت انجمن هاي اسلامي دانشجويان تاسيس شده بودند و به عبارت ديگر رقابت اين تشکل ها مثل انجمن دانشجويان مستقل و جامعه اسلامي دانشجويان با هم، بيشتر رقابت جناح هاي مختلف درگير در درون نظام جمهوري اسلامي بود. 

همين اختلاف و رقابت سبب شد در اواسط دهه 70 انجمن هاي اسلامي دانشجويان و دفتر تحکيم وحدت به عنوان کنفدراسيون دربرگيرنده انجمن ها آرام آرام درهاي خود را به روي دانشجويان نوانديش و با عقايد و گرايش هاي جديد باز کند و موازنه کمي پايگاه دانشجويي خودش را نسبت به جامعه اسلامي دانشجويان به اين طريق به هم بزند و از دانشجويان با گرايش هاي مختلف ديگري غير از گرايشاتي که قبلاً در تحکيم وجود داشتند، استقبال کردند و ما شاهد بوديم حتي دانشجويان با گرايشات لائيک، داراي تمايلات قوميت گرايانه و حتي دانشجوياني که داراي تمايلات جدايي طلبانه بودند در انجمن هاي اسلامي دانشگاه ها و تحکيم وحدت وارد شدند و فعاليت کردند.
 
اين مساله انجمن اسلامي دانشگاه ها و دفتر تحکيم وحدت را که از زمان شاه مهم ترين تشکل دانشجويي منتقد و معترض بود با يک تناقض جدي مواجه کرد. از يک طرف بايد بار مطالبات خيلي سنگين بدنه دانشجويي را تحمل مي کرد و از طرف ديگر بايد اين مطالبات را در چارچوب همان ديوان سالاري دولتي و حکومتي مطرح مي کرد و اين يک تناقض جدي براي انجمن هاي اسلامي و دفتر تحکيم وحدت بود که نهايتاً منجر شد به از هم پاشيدگي اين انجمن ها و انشقاق دفتر تحکيم وحدت و تقريباً فروپاشي و بلااثر ماندنش.

-حال براساس آنچه اشاره کرديد تعريف شما از جنبش دانشجويي چيست و لايه بندي تشکل هاي دانشجويي موثر در اين جنبش چگونه است؟
واقعيت اين است که تنها با کمي تسامح مي توان از وجود جنبش دانشجويي در ايران صحبت کرد و البته اين گزاره به معني تحقير جنبش دانشجويي نيست بلکه به اين معنا است که جنبش هاي اجتماعي براي خود داراي تعاريفي هستند. اما من فکر مي کنم ما بيشتر با حرکت هاي دانشجويي و جريان هاي دانشجويي يا پويش دانشجويي در دانشگاه هاي کشور مواجه بوده ايم که اين پويش در يک دوره هايي خيلي فعال وارد عرصه شده و در دوره هايي ديگر دچار رکود و عدم تحرک بوده است. 

به عنوان مثال در جريان صدور حکم اعدام براي دکتر آقاجري ما با يک دورخيز بلند جريان هاي دانشجويي مواجه بوديم که تاثير زيادي در فضاي سياسي آن وقت کشور و تصميم قوه قضائيه در نقض حکم دکتر آقاجري داشت. اما در مقابل در يک دوره هايي با رکود جدي در فضاي دانشجويي کشور مواجه بوده ايم. به نظر من بايد يک مطالعه جدي مستقل از منظر جامعه شناسانه در مورد فضاي دانشجويي کشور در سال هاي دهه 60 به بعد داشته باشيم و بايد بررسي کنيم تا طيف بندي مختلف دانشجويان، پايگاه طبقاتي آنها و نسبت شان با جريان هاي مختلف سياسي کشور مطالعه شود و همچنين نقش جنبش دانشجويي در تحولات سياسي ارزيابي شود و اين مطالعه مهمي است زيرا دانشجويان به صورت ناعادلانه محکوم بودند که خلاء احزاب را پر کنند و اين لطمات زيادي به حرکت هاي دانشجويي زده است همان طور که اين ضربه يي است که مطبوعات هم به دليل بازي کردن نقش احزاب در ايران دچار آن شده اند و از طرف نهادهاي حکومتي زير ضربه گرفته شدند.
 
اين مسائلي است که بايد به طور مستقل مورد مطالعه قرار گيرد اما روي هم رفته مي توان گفت چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب فضاي دانشگاه هاي کشور، فضايي پرتحرک، زنده و پويا و به شدت سياسي بوده است.

-به هر حال چه قائل به وجود جنبش دانشجويي باشيم و چه آن را در حد يک پويش دانشجويي بررسي کنيم، اينکه اين جنبش يا پويش در فضاي سياسي و تحولات آن بسيار موثر بوده، انکارناپذير است. چنان که وقتي استراتژي دوري از قدرت از سوي فعالان دانشجويي اتخاذ شد نتيجه آن به نحو بارزي در انتخابات سال 84 ديده شد.
 
حال اگر بخواهيم از زمان آغاز آن استراتژي تا سال 88 را که يک بازه زماني 10ساله است، بررسي کنيم از يک حالت انفعالي به سمت کنشگري سياسي حرکت مي کند و مي بينيم در انتخابات رياست جمهوري امسال اغلب فعالان دانشجويي پشت سر يکي از کانديداها يعني آقاي کروبي مي ايستند. اين تغيير استراتژي را شما چگونه تعبير مي کنيد، آيا معتقديد بايد همان استراتژي گذشته همچنان پيگيري مي شد و آيا فکر نمي کنيد جنبش دانشجويي به نوعي به جاي پيگيري اهداف و روش هاي خود دچار گونه يي عملکرد واکنشي شده است؟
من هم نسبت به تلقياتي که جريان هاي دانشجويي به ويژه تحکيم در مورد استراتژي دوري از قدرت داشتند، حرف دارم و هم نسبت به حضور جدي، پررنگ و با اسم و رسمي که در انتخابات خرداد 88 داشتند، انتقاداتي را وارد مي دانم. به طور صريح و با توجه به اينکه خود من عضو دفتر تحکيم بوده ام، معتقدم در هر دو مورد دفتر تحکيم دچار افراط و تفريط شد. 

در استراتژي دوري از قدرت مطرح شده در سال 81 در نشست اهواز که يکي از جدي ترين مدافعانش خود من بودم، بحث ما اين بود که تحکيم به طور کلي از بازي شرکت در انتخابات و گرفتن يک سهم از ليست اصلاح طلب ها کنار بکشد و در عين حالي که در عرصه سياسي با احزاب تعامل دارد و به عنوان يک جريان مهم سياسي مجبور است نقش ايفا کند، از حمايت کانديداها در تهران و شهرستان ها دست بردارد، کانديداي مستقل نداشته باشد و در تمام ليست هايي که اصلاح طلب ها در انتخابات مختلف و حتي رياست جمهوري ارائه خواهند داد چانه زني و سهم خواهي نکند.

اما اين به آن معنا نبود که به طور کلي جريان ها و تشکل هاي دانشجويي نبايد وارد مسائل سياسي شوند بلکه واضح است که مسائل صنفي هم در دانشگاه ها با مقوله سياست و قدرت پيوند خورده چنان که مسائل فرهنگي همچون مميزي کتاب، سانسور، آزادي بيان، آزادي مطبوعات و حتي مجوز اکران فيلم در سينماهاي کشور کاملاً با سياست هاي دولت و حکومت و نگاه ايدئولوژيک صاحبان قدرت پيوند دارد. 

بنابراين دوري از قدرت را نبايد به معناي دوري از سياست و عدم تعامل با احزاب سياسي همسو تلقي کرد بلکه تلقي ما از آن استراتژي اين بود که ما وارد فضاي سهم خواهي نشويم و تنها به عنوان پيشاهنگان دانشگاه فقط به فعاليت هاي معطوف به اصلاح ساختار قدرت در جهت دموکراتيک تر کردن فضاي سياسي بينديشيم.

-با اين وجود فارغ از درستي يا نادرستي تصميمات، چه دلايلي باعث شد جنبش دانشجويي اين استراتژي را به فراموشي بسپارد؟ 
متاسفانه در انتخابات رياست جمهوري 88 در عين حالي که خود من هم در گروه حاميان آقاي کروبي بودم، تشکل دانشجويي دفتر تحکيم وحدت به طور رسمي از آقاي کروبي حمايت کرد و اين عمل نقض تصميمات قبلي بود. در حالي که تحکيم قبلاً به صورت تحقيقي کاملاً از فعاليت هاي سياسي و حتي تعامل با بعضي از احزاب اصلاح طلب کنار کشيده بود يکباره به صورت تمام قد وارد عرصه انتخابات شد و از يک کانديدا حمايت کرد و اين در شرايطي بود که ما يک کانديداي اصلاح طلب ديگر هم داشتيم بنابراين شايد بهتر بود تحکيم از هيچ کدام از اين دو کانديدا حمايت نمي کرد. 

من فکر مي کنم اين تصميم تحکيم بيشتر تحت تاثير شعارهاي جذاب آقاي کروبي و همچنين تقاضاي فعالان دانشجويي بود که در ستاد آقاي کروبي گردهم آمده بودند و طبيعتاً پيوند شعارهاي آقاي کروبي با آرمان ها و مطالبات تحکيمي ها و همچنين قرابت آرمان هاي تاريخي و عاطفي بعضي از اعضاي ستاد آقاي کروبي با تحکيم و انجمن هاي اسلامي عضو تحکيم موجب شد دانشجويان تحکيمي حس کنند در آن شرايط لازم است از ايشان به عنوان حامل پرچم و شعارهاي اصلاح طلبانه يي که به صورت بنيادين و راديکال مطرح مي شد، حمايت کنند. ولي بنده شخصاً بدون اينکه بخواهم انتقادي داشته باشم اين تصميم را در مغايرت با استراتژي دوري از قدرت تلقي مي کنم.

-از فحواي کلام شما اين طور استنتاج مي شود که به نظر شما حرکت به سمت کنشگري سياسي و حمايت از آقاي کروبي يک تصميم بطئي بوده و بدون پشتوانه هاي فکري مورد استفاده در تبيين يک استراتژي صورت گرفته است. آيا شما اين کنشگري را يک تاکتيک مي دانيد؟
بله، من فکر مي کنم اين حرکت بيش از آنکه يک حرکت استراتژيک باشد يک تاکتيک بوده. حتي فکر مي کنم تاخير در تصميم گيري ها و اعلام آنها ناشي از دودلي ها بود. اگرچه من خبري از داخل تحکيم ندارم اما به عنوان يک ناظر بيروني تحليل من اين بود که تحکيمي ها به رغم اينکه تمايل دارند از کروبي حمايت کنند به خاطر مواضع گذشته خودشان و سکوت شان در انتخابات سال84 در اعلام حمايت جدي از آقاي کروبي مردد بودند. خبرهايي هم که از ديدار فعالان تحکيم با ايشان مي آمد و اظهارنظر آنان در مورد ويژگي هاي يک کانديداي مطلوب حکايت از آن داشت که آنها نزديکي بيشتري با ستاد آقاي کروبي دارند اما براي آشکار کردن آن دچار دودلي و ترديد هستند.

-بر اساس صحبت هاي شما و آنچه در مرور مسائل مربوط به جنبش دانشجويي ديده مي شود اين جنبش در يک دوره يي به جاي احزاب ايفاي نقش مي کرده سپس با شکل گيري احزاب اصلاح طلب در دهه 70 و اتفاقات سال 78 گسست ميان جنبش و احزاب ديده مي شود و بعد مي رسيم به مقطعي که وقايع اخير روي داده. به نظر شما حوادث پيش آمده بعد از انتخابات تا چه حد موجب پيوستگي دانشجويان و احزاب مي شود و آيا دانشجويان رهبري اشخاصي چون آقاي کروبي يا موسوي را مي پذيرند و با آنها در يک اجماع قرار خواهند گرفت؟
وقتي در مورد دانشجويان صحبت مي کنيم ممکن است دچار مغالطه تعبير ناروا شويم. دانشجويان از گرايشات متفاوتي تشکيل شده اند؛ طيفي که از دانشجويان غيرسياسي يا سياسي موسمي آغاز مي شود و به دانشجويان راست افراطي، راست معتدل تا دانشجويان چپ مذهبي و چپ مارکسيستي و... مي رسد. بنابراين بايد مشخص شود در اين پيش بيني ها و تحليل ها منظور نظر ما کدام طيف از دانشجويان را دربرمي گيرد.

-در اينجا پرسش من معطوف به دانشجوياني است که در انتخابات پشت سر آقاي کروبي ايستادند و ايشان بلندگوي خواست ها و مطالبات آنان بود.
خب، با لحاظ اينکه تحکيم و طيف دانشجويان پيرو آن تنها بخشي از طيف گسترده دانشجويان دانشگا ه هاي کشور را تشکيل مي دهند و نمي توان آن را به عنوان کل جنبش دانشجويي و جريان هاي سياسي دانشجويي تلقي کرد، بايد گفت جدايي دانشجويان از احزاب اصلاح طلب ماجراي مفصلي است که از اواخر دهه 70 شروع شد و نقطه اوج آن در انتخابات سال 84 به وقوع پيوست.
 
اما من گمان مي کنم با توجه به تجربه چهار سال گذشته و بعد نزديکي تحکيم و جريان هاي نزديک به تحکيم در دانشگاه ها به آقاي کروبي مي تواند يک فصل جديدي از فعاليت سياسي تحکيم و انجمن هاي اسلامي را شکل دهد ولي من در شکوفا و فراگير بودن اين فصل جديد ترديد دارم به خاطر اينکه ما در زمانه عسرت تشکل هاي مستقل و منتقد دانشجويي به سر مي بريم و عرصه بر اين تشکل ها بسيار تنگ است. ديديم که در چهار سال گذشته زمينه و محدوده فعاليت تحکيم و انجمن هاي اسلامي منتقد خيلي تنگ شده تا جايي که وزارت علوم دولت نهم حکم به عدم رسميت تحکيم علامه و انجمن هاي اسلامي تابع آن داد و فضاي اين انجمن ها در دانشگاه ها اشغال شد و آنها مجبور بودند يا زير نظر ساختارهاي حکومتي انتخابات برگزار کنند يا اينکه منحل شوند و دفاتر را تحويل بدهند و بروند.

در اين فضاي سخت مشخص است که تحکيم دوران دشواري را پيش رو خواهد داشت و ميزان تاثيرگذاري اش در دانشگاه ها حداقل تا مدتي بسيار محدود خواهد بود به خاطر اينکه انجمن هاي اسلامي و تحکيم در گذشته عادت داشتند از امکاناتي که دانشگاه در اختيارشان مي گذاشت و با تسامحي که نهادهاي حکومتي نسبت به آنها ابراز مي کردند در فضاي قانوني و رسمي فعاليت کنند چنان که همايش ها و انتخابات آنها در دانشگاه برگزار مي شد و اعضاي انجمن هاي اسلامي تابع تحکيم با امکانات دانشگاه خودشان جابه جا مي شدند و فعاليت مي کردند. فکر مي کنم دوره سختي پيش رو باشد و ما در واقع تا شکل گيري يک جريان جديد دانشجويي که کاملاً مستقل از امکانات و تدارکات دولتي باشد شاهد يک دوره فترت باشيم و بعد از آن شايد شاهد به وجود آمدن يک جريان متفاوت با هويت و کارکرد جديد باشيم.

-بنابراين شما معتقديد با توجه به اينکه اين گروه ها و انجمن هاي تابع تحکيم فضايي براي کار و امکاني براي برقرار کردن ارتباط شبکه يي ندارند، اينکه پشت سر اشخاصي چون کروبي و موسوي بايستند و بخواهيم تاثير عمل آنها را تحليل کنيم خالي از بار معنايي است؟
نه، من اين تحليلگري را خالي از بار معنايي نمي دانم ولي معمولاً ما وقتي صحبت مي کنيم از جنبش دانشجويي و تشکلي همانند تحکيم و رفتارهاي آن به عنوان يک جريان سياسي، بايد منتظر يک تاثيرگذاري در حوزه هاي مشخص باشيم. 

با توجه به اينکه انجمن هاي اسلامي کارکردشان براساس توانمندي ها و ابزارهايي که قبلاً در اختيار داشتند تعريف مي شده و اينکه تا چه حد بتوانند بدنه دانشجويي را بسيج کنند و فعاليت هايي نظير برگزاري تريبون آزاد، تحصن يا برگزاري تجمع داشته باشند و با در نظر گرفتن اينکه امکانات از آنها گرفته شده طبيعتاً ميزان تاثيرگذاري شان بسيار کم شده بنابراين من فکر نمي کنم آنها بتوانند در ائتلاف با احزابي که آنها هم در سطح کشور با همين وضعيت مواجه هستند و امکان برگزاري کنگره ندارند، اعضاي شوراي مرکزي شان دستگير شده اند و دفترشان پلمب شده يا چنان که براي حزب اعتماد ملي مصداق دارد ارگان مطبوعاتي شان توقيف شده، نمي دانم اين پيوند چه نتيجه مشخص اجتماعي و سياسي مي تواند داشته باشد. 

طبيعتاً در شرايط حاضر نه تحکيم مي تواند در سطح دانشگاه ها چنان که بايد، موثر باشد و نه احزاب مي توانند در سطح جامعه عملکرد مشخصي داشته باشند بنابراين اينکه آنها بتوانند همديگر را پوشش دهند و از هم حمايت کنند، بحثي خارج از موضوع به نظر مي رسد. در حالي که لازم است تا اطلاع ثانوي اين احزاب و تشکل ها به فکر بازيابي و تعريف جديد از فعاليت و کنش خودشان در جامعه يا دانشگاه باشند و هنگامي که توانستند تاثيرگذاري خود را بر اساس واقعيت هاي موجود تعريف کنند آن وقت مي توانند در يک معامله و تعاملي به ارائه خدمات متقابل بپردازند.

-فارغ از بحث تاثيرگذاري که شما به درستي به مضيقه هاي پيش روي آن اشاره کرديد، مساله مطالبات و خواست هاي جنبش دانشجويي مطرح است که طبعاً حوادث اخير مي تواند در روند پيگيري اين مطالبات نقطه عطفي باشد که يا جنبش دانشجويي مسير عقلانيت و واقع نگري را با توجه به تجربه اتفاقات اخير در پيش گيرد يا سرکوب ها و جزم سياسي به وجودآمده سبب حرکت به سوي فضاي ساختارشکنانه شود. شما پيش بيني مي کنيد جنبش دانشجويي از اين نقطه عطف به کدام سو حرکت خواهد کرد؟
در اينکه ما بعد از انتخابات 22 خرداد يک نقطه عطفي در عرصه سياسي کشور داشته ايم و اساساً با دوره جديدي پس از اين انتخابات مواجه هستيم من با شما موافقم. 

بسياري از خط و خطوط هايي که قبلاً جريان هاي سياسي را از هم متمايز مي کرد تغيير کرده و ائتلاف هاي جديد و اختلاف هاي جديد در کشور شکل گرفته. اما اعتقادم بر اين است که هنوز قابل پيش بيني نيست که آرايش نيروهاي سياسي به چه شکلي خواهد بود. بنابراين من ريسک نمي کنم که به اين زودي فضاي آينده سياسي کشور را پيش بيني کنم.
 
چشم انداز آينده سياسي را تار و مبهم مي بينم هر چند خوشبينم و گمانم بر اين است که اميد ما به دموکراسي و دموکراتيک تر شدن نظام سياسي کشور بايد بيشتر از قبل باشد اما در عين حال نمي توانم پيش بيني از آينده داشته باشم به خصوص از آن جهت که رهبران سياسي که در اين جنبش تاثير دارند و مي توانند اين جنبش را رهبري کنند هم رفتار غيرقابل پيش بيني از خودشان بروز داده اند.

-اين رفتارهاي غيرقابل پيش بيني بيشتر جنبه تقويت کننده داشته اند يا...
مثلاً آقاي موسوي بعد از انتخابات 22 خرداد از خود ثبات قدم غيرقابل انتظاري نشان داد. چگونگي رهبري و سازماندهي جنبش بسيار دچار احتياط و تعلل بوده چنان که هر روز خبري از ايشان مي شنيديم که مي خواهند حزب يا جبهه سياسي يا تشکل راه سبز اميد تشکيل دهند و امثال اينها... اما هيچ نتيجه ملموس و عيني در اين زمينه از ايشان نديده ايم.
 
همچنين آقاي هاشمي رفسنجاني که به عنوان يک شخصيت تاثيرگذار مطرح اند هنوز نقش و موضع گيري شان به طور کامل مشخص نيست. آقاي کروبي هم که به هر حال دبيرکلي يکي از احزاب اصلاح طلب را برعهده دارند بيشتر به صورت فردي و براساس خصال و ويژگي هاي فردي خودشان با مسائل بعد از 22 خرداد مواجه شدند. در واقع نامه نگاري ها، افشاگري ها، ايستادگي و پايمردي ايشان را بايد به حساب خصوصيات فردي آقاي کروبي گذاشت نه به حساب مواضع حزب اعتماد ملي.
 
من فکر مي کنم بايد به انتظار بنشينيم و ببينيم اين رهبران جنبش اعتراضي در آينده تا چه حد پاي مطالبات مطرح شده مي ايستند و چه برنامه هايي براي ايستادگي و رهبري جنبش اعتراضي دارند. من فکر مي کنم هنوز هيچ يک از اين فاکتورها مشخص نيست.

-به هر حال مرور خبرها و گزارش هايي که در سايت ادوار تحکيم وحدت منتشر مي شود، نشان مي دهد اين سايت اخبار و بيانيه ها و نامه هاي آقاي کروبي را به صورت پررنگ تري پوشش مي دهد. اين رفتار مي تواند نشانه يي باشد بر اينکه طيف گسترده يي از دانشجويان منتقد هنوز ايشان را بلندگوي خواست هاي خودشان مي دانند. آيا واقعاً آقاي کروبي مي تواند چنين نقشي را همچنان حفظ کند؟
من معتقدم خصلت هاي شخصي آقاي کروبي در نزديکي ميان دانشجويان و ايشان بسيار موثر بوده است و بر اساس همين خصوصيات هم بود که ابتدا دفتر ادوار تحکيم وحدت و بعد دفتر تحکيم وحدت به همکاري با آقاي کروبي در جريان انتخابات رياست جمهوري اخير پرداخت.
 
اما فکر مي کنم براي اينکه دفتر تحکيم و ادوار به طور استراتژيک با آقاي کروبي پيوند پيدا کنند بايد منتظر تحولات بعدي باشيم براي اينکه آقاي کروبي در هر صورت يک پيشينه تاريخي و مباني ايدئولوژيک و فکري و پيوندهاي حزبي خاصي دارند که براي ايشان محدوديت هايي را ايجاد مي کند. 

اگر ايشان بتوانند تعريف جديدي از ديدگاه ها و برنامه هايشان ارائه کنند که اين تعريف براي تشکل ادوار تحکيم وحدت هم قابل قبول باشد شايد پيوندي که در جريان انتخابات رياست جمهوري دهم شکل گرفت به پيوندي استراتژيک داراي همکاري سياسي در دوره مابعد 22 خرداد تبديل شود. در غير اين صورت مي توان گفت همکاري آقاي کروبي با ادوار مثل همکاري ايشان با آقاي کرباسچي يک همکاري موقت مبتني بر ارائه برنامه هاي انتخاباتي بوده است.

برچسب ها: دانشجو رضوی فقیه
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین