bato-adv
حجت‌الاسلام قائمی‌نیا گفت:

هانری کربن فیلسوفی شیعی بود

حجت‌الاسلام قائمی‌نیا در خصوص اندیشه‌های هانری کربن گفت:‌ او فیلسوفی شیعی بود که به دنبال تجدید نظر در فلسفه هایدگر بر اساس حکمت اصیل شیعی بود.

تاریخ انتشار: ۱۲:۳۴ - ۰۱ اسفند ۱۳۹۵
خبرگزاری ایکنا نوشت:

 اولین روز از هشتمین همایش «آنان که می‌اندیشند» با موضوع بررسی و نقد آراء و اندیشه‌های هانری کربن، بعد از ظهر امروز در سالن سید جعفر شهیدی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار شد. در این نشست غلامرضا اعوانی، بیژن عبدالکریمی، حجت‌الاسلام و المسلمین علیرضا قائمی‌نیا و محمد منصور هاشمی به ایراد سخنرانی پرداختند.

کربن معادلات اسلام‌شناسی را برهم زد

غلامرضا اعوانی، چهره ماندگار در عرصه علم و فرهنگ گفت: برای پی بردن به اهمیت هانری کربن باید به وضعیت اسلام‌شناسی پیش از او نگاهی بکنیم. اسلام‌شناسی پیش از کربن شیعه را یک گرایش سیاسی افراطی می‌دانست و نه مکتب فکری و اسلام‌شناسی بیشتر به مطالعاتی در خصوص اهل سنت می‌پرداخت.

وی افزود: اسلام‌شناسی پیش از کربن بیشتر به علوم نقلی توجه داشت و جز در موارد اندک به ایران توجه نمی‌کرد و اگر توجهی نیز داشت، ایران را کشوری عربی می‌دانست و نه کشوری اسلامی. همچنین مراد آنها از کلام بیشتر کلام اعتزال و اشعری بود و به کلام شیعه توجه نمی‌کردند.

وی تصریح کرد: همچنین اسلام‌شناسان پیش از کربن به حکمت اسلامی توجهی نداشتند و اکثر مکتب‌های فلسفی در ایران مانند اشراق، عرفان نظری و صدرایی را مورد توجه قرار نمی‌دادند. به نظر ایشان فلسفه اسلامی از کندی شروع و در ابن‌رشد تمام می‌شود.

اعوانی با بیان اینکه کربن معادلات اسلام‌شناسی پیش از خود را بر هم زد، گفت: کربن همه سنت اسلام‌شناسی پیش از خود را مورد سوال قرار داد. وی کسی بود که یک تنه توانست این معادلات را بر هم زند و راهی بر علیه معادلات شرق‌شناسان و اسلام‌شناسان پیش از خود باز کند. کربن یک فیلسوف به معنای دقیق کلمه بود. وی با همه گرایش‌های فلسفی زمان خودش آشنا بود، اما علاوه بر این یک پژوهشگر به معنای دقیق کلمه بود. کربن با تصحیح متون آشنا بود و اساتید بزرگی داشت که از این میان می‌توان به «اتین ژیلسون» اشاره کرد که بزرگ‌ترین فیلسوف مسیحی وقت بود. کربن به واسطه ژیلسون با سنت ابن‌سینا در مقابل ابن‌رشد آشنا شد که جریان آگوستین ابن‌سینایی در غرب متاثر از او بود.

وی ادامه داد: از اساتید دیگر کربن می‌توان به امیل بریه، بزرگ‌ترین فیلسوف افلوطین‌شناس و کاسیرر و برادران باروزی اشاره کرد. کربن در بهار سال ۱۹۳۶ با هایدگر آشنا می‌شود و کتاب متافیزیک چیست او را به فرانسه ترجمه کرد که به قول سیمون دوبوار، سارتر برای اولین بار با هایدگر از طریق این ترجمه آشنا شده است. همچنین کربن اولین مترجم آثار بارت بود.

اعوانی افزود: مهم‌ترین اتفاق در رابطه با تحصیل کربن کلاس‌های او با ماسینیون بوده است. در این کلاس‌ها بود که ماسینیون کتاب حکمت «الاشراق» سهروردی را به او داد و او احساس کرد که گمشده حقیقی خود را با این کتاب یافته است.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: کربن در ترم‌های پاییز در تهران درس می‌داد و همچنین جلسات مستمر در ایران با علامه طباطبائی داشت و کتب زیادی را از میراث اسلامی تصحیح کرد.

وی تصریح کرد:‌ کربن شیعه‌شناسی را وارد غرب کرده است. در باب مسئله ولایت که اساس عرفان و تشیع است را مورد بررسی قرار داده است. وی بحث در خصوص حکمت نبوی که حکمت ائمه(ع) است را مطرح کرد.

وی در پایان گفت: کربن می‌خواست با حکمت شیعی و اسلامی، خلأهای فلسفه غربی را برطرف کند. اگر کربن خطایی هم داشته باشد، این خطا باید صواب انگاشته شود زیرا علم او بر اساس اجتهاد بود که در سنت اسلامی امری صواب برشمرده می‌شود.

ما به کربن مدیون هستیم

بیژن عبدالکریمی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد در ادامه گفت: ما به کربن بسیار مدیونیم. یکی از پرسش‌های اصلی ما باید این باشد که ما چه کسی هستیم؟ اینکه ما جواب محصلی برای این پرسش نداریم نامطلوب است. کربن ایران را نه به منزله یک جغرافیا، نظام تئولوژیک یا ایدئولوژی که ایران را به مثابه یک سنت تاریخی می‌شناساند.

وی ادامه داد: ما باید تاریخ مفهومی هویت خودمان را تببین‌پذیر کنیم. فهم کربن از ایران به مثابه یک سنت تاریخی بسیار مهم است و البته دنبال نمی‌شود. بسیاری کربن و ایزوتسو را شرق‌شناس یا مورخی آکادمیسین می‌دانند، اما تلاش‌های این دو تا سطح تفکر فلسفی ارتقا یافته است.

عبدالکریمی با طرح این پرسش که چرا کربن ایده فلسفه تطبیقی را مطرح کرد؟ گفت: آیا این در راستای ابژه‌سازی غربی بود؟ آیا فلسفه تطبیقی برای کربن ناشی از کنجکاوی‌های آکادمیک و ذهنی بود؟ یا در پس مطالعات کربن باید ضرورت‌های ناشی از این مسئله را دید. بدون درک ضرورت‌های ایده کربن نمی‌توان به نحو جدی به فلسفه تطبیقی پرداخت. کمتر شما با فلسفه تطبیقی در کتاب‌های ما مواجه هستید. فلسفه تطبیقی مقایسه آراء دو فیلسوف در خصوص یک موضوع نیست بلکه باید به موضع عمیق‌تری توجه کرد.

وی افزود: فلسفه تطبیقی تلاش فلسفی است در پی یک ضرورت است. با دنیای مدرن زیست جهان جدیدی آشکار شد. آنچه در نزد ماکیاول و بسیاری از متفکران جدید دنیای جدید مغفول ماند، این بود که آیا اندیشه مدرن اندیشه مناسبی برای انسان است؟

عبدالکریمی تصریح کرد: کسی می‌تواند به فلسفه تطبیقی بپردازد که معتقد است زیست جهان مدرن مناسب انسان نیست. ستایش‌کننده جهان جدید نمی‌تواند به فلسفه تطبیقی بپردازد. فلسفه تطبیقی به بحران جهان کنونی یعنی مسئله نهیلیسم و بی‌معنایی می‌پردازد. البته کسی هم فکر کند جواب‌هایی آماده در سنت غیرمدرن دارد نمی‌تواند به چنین فلسفه‌ای بپردازد.

وی ادامه داد: هایدگر معتقد بود خطری زیان‌بارتر از انفجار سلاح‌های هسته‌ای بشر را تهدید می‌کند و آن این است که بشر شیوه‌های دیگر تفکر را از دست داده است و تنها با تفکر سوبژکتیویستی دوره جدید فکر می‌کند. کسی به فلسفه تطبیقی می‌پردازد که جهان امروز را به‌خوبی بشناسد و بکوشد در سنت‌های گذشته عناصری را بیابد که به زیست در جهان امروز کمک کند.

عبدالکریمی تصریح کرد: این آموزه کربن بسیار قابل تامل است که سنت ایران را یگانه پادزهر نهیلیسم می‌داند و من افسوس می‌خورم که ما ایدئولوژی و تئولوژی را جایگزین این حکمت کرده‌ایم.

«باطن» قلب اندیشه کربن است

در ادامه محمدمنصور هاشمی، عضو هیئت علمی بنیاد دایرةالمعارف اسلام گفت: کربن موضعی فلسفی داشت و تنها به تاریخ اندیشه اسلامی نمی‌پرداخت. از این منظر او با شرق‌شناسان و تاریخ‌نگاران اندیشه نظیر ایزوتسو متفاوت است.

وی ادامه داد: کربن با اینکه تاریخ فلسفه اسلامی نوشته است رویکرد تاریخی ندارد. وی تاریخ به معنای مارکسی و هگلی را قبول ندارد و به تصریح خودش روشش پدیدارشناسی و هرمنوتیک با تعریفی است که خود ارائه می‌‎دهد. به نظر او پدیدارشناسی یعنی کشف المحجوب و فهم باطن متن. مرادش از هرمنوتیک نیز تاویل است.

هاشمی تصریح کرد: تاویل برای او کشف حقیقت متن است. کلمه «باطن» قلب اندیشه کربن است. فلسفه جدید کشف محدودیت‌ها و برجسته کردن خطاهای خود است. فلسفه کربن می‌خواهد از این محدودیت‌ها فرا برود و بنابراین مفاهیم مانند فراتاریخ و تاریخ قدسی را می‌سازد.

هاشمی افزود: ما جریان فلسفی به نام نوافلاطونی داریم که برای ما ایرانیان خیلی زنده است. همه فیلسوفان بزرگ ما ذیل این مفهوم عام می‌گنجند. کربن به دنبال نوافلاطونیان ایران بوده است. کربن از فرانسه قرن بیستمی به ایرانی‌ها درس می‌دهد اما من فکر می‌کنم که هرمنوتیک و پدیدارشناسی او اشکالاتی دارد.

وی افزود: ما می‌بینیم که برغم نگاه ضدتاریخی کربن، دین حیاتی تاریخی هم دارد. اگر او به انقلاب نگاه می‌کرد آن را روند سکولارشدن دین عنوان می‌کرد. او فکر می‌کرد تشیع در تاریخ قدسی است اما دقیقا در تاریخ مرگ او انقلاب اسلامی فرایندی تاریخی را رقم زد.

کربن و روح تشیع در اسلام ایران

در ادامه ان‌شاء الله رحمتی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد، گفت:‌ توجه کربن به تصحیح متون به منظور فهم متون نشان از اهمیتی است که او به تاریخ می‌داد. کربن تاریخ‌ستیز نیست اما معتقد است که تاریخ کافی نیست. او به دنبال فراتاریخ بود زیرا فکر می‌کرد ما به تاریخ‌گرایی افراطی روی آورده‌ایم.

رحمتی افزود: ‌کربن معتقد بود که روح ایرانی شیعی است و این نشان می‌دهد که او شیعه را به معنای مذهبی در نظر نگرفته است. اگر بخواهیم از سنت خودمان بهره‌برداری کنیم، نیاز به رویکردی علمی داریم که کربن به ما کمک می‌کند تا بتوانیم از منابع شیعی استفاده کنیم.

 وی تصریح کرد:‌ از نظر کربن امام با نبی یکی است و وجه باطنی و ولایی نبوت است که در دوران ختم نبوت از لفظ امام در خصوص نبی استفاده می‌شود. به نظر کربن امامت و تأویل روح شیعی اندیشه ایران را نشان می‌دهد. کربن با این کار روح تشیع در اسلام ایران را کشف کرده است که فراتر از تشیع به معنای مذهب است.

هانری کربن فیلسوفی شیعی بود

حجت‌الاسلام قائمی‌نیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در ادامه این نشست گفت: معنای کربن امروز برای ما چیست؟ کربن را نباید به فیلسوفی تطبیقی کاهش داد. کربن پاسخ‌هایی در فلسفه اسلامی یافت که در فلسفه هایدگر نیافته بود. ما باید کربن را پدیدارشناسی کنیم.

وی افزود: کربن مسائل فلسفی‌اش را در فلسفه اسلامی یافت. کربن مانند هایدگر دنبال مسائل وجود است که در متن زندگی با آنها مواجه است. کربن ظاهر فلسفه‌های اسلامی را کنار می‌گذارد و به دنبال شناختن بن فلسفه‌های اسلامی برای تجدید نظر در فلسفه هایدگر بود. کربن فیلسوف اسلامی است که از ظاهر به باطن اندیشه‌ها می‌رود.

وی تصریح کرد: کربن یک شروع بی‌پایان است. فلسفه او فلسفه شیعی است، زیرا به دنبال حل مسائل دنیای امروز با حکمت شیعی است. او به دنبال یک حیات معنوی بود. کربن به دنبال منش علامه طباطبایی بود، او آنچه هایدگر می‌گفت را در حضور علامه می‌دید که ساحت غیب را به خود گشوده بود.

قائمی‌نیا تصریح کرد: امامت برای کربن جائی است که فراتاریخیت با انسان ارتباط می‌یابد. روش کربن هایدگر است و متاثر از هستی و زمان او بود. روی آوردن او به فلسفه شیعی به این خاطر بود که تفکر وجودی اصیل در زیست‌جهان حقیقی شیعی است و با مفهوم امام، تاویل و انتظار باطن قرآن ارتباط دارد.

bato-adv
مجله خواندنی ها